۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
==اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب الهى شدند == | ==اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب الهى شدند == | ||
وَ أَنَّهُ أَهْلَك عَاداً الاُولى | «'''وَ أَنَّهُ أَهْلَك عَاداً الاُولى'''»: | ||
«عاد»، همان قوم هود پيغمبر است، و اگر آنان را «عاد اولى» ناميده، براى اين بوده كه قوم عاد، دو نسل بودند. نسل اول آنان، قوم هود پيغمبر بودند (و هلاك شدند). | |||
وَ | «'''وَ ثَمُودَ فَمَا أَبْقَى'''»: | ||
«ثمود»، قوم صالح پيغمبر است، كه خداى تعالى، كفّار ايشان را تا آخرين نفر به هلاكت رسانيد، همچنان كه در جاى ديگر، درباره آنان فرمود: «وَ نَجّينَا الّذِينَ آمَنُوا وَ كَانُوا يَتّقُون». | |||
وَ | «'''وَ قَوْمَ نُوحٍ مِن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا هُمْ أَظلَمَ وَ أَطغَى'''»: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: | اين جمله مانند جمله قبلی اش، عطف است بر كلمۀ «عَاداً»، و اين كه در اين آيه به اصرار و تأكيد مى فرمايد: قوم نوح از دو قوم عاد و ثمود - به طورى كه از سياق بر مى آيد - ظالم تر و طاغى تر بودند، براى اين است كه: قوم نوح دعوت آن جناب را نپذيرفتند، و از موعظه او پند نگرفتند، و با اين كه نزديك هزار سال ايشان را دعوت مى كرد، به جز عده اى بسيار كم دعوتش را نپذيرفتند. | ||
«'''وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى * فَغَشّاهَا مَا غَشى'''»: | |||
بعضى از مفسرين گفته اند: «مؤتفكه»، عبارت است از قراء و آبادی هاى قوم لوط كه اهل خود را ائتفاك كرد، يعنى زير و رو كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۱ </center> | ||
و كلمه | و كلمه «إهوَاء» - كه مصدر فعل «أهوى» است - به معناى اسقاط است. | ||
و معناى آيه اين است كه : قراى قوم لوط ( | |||
احتمال هم داده اند كه مراد از | و معناى آيه اين است كه : قراى قوم لوط (مؤتفكه) را به اين وسيله به زمين كوبيد و ساقط كرد، كه سرزمينشان را زير و رو نموده، دستخوش خسف نمود. «فَغَشّيهَا مَا غَشّى»: در نتيجه عذاب خدا شاملش شد و احاطه اش كرد، آن مقدار كه شاملش شد و احاطه اش كرد. | ||
احتمال هم داده اند كه مراد از «مؤتفكة»، اعم از قراى قوم لوط و تمامى قريه هايى باشد كه سكنۀ آن ها در تاريخ بشريت دچار عذاب شده و منقرض شدند، و خرابه هاى آن قريه ها و علامت هايى از آن ها به جاى مانده. | |||
«'''فَبِأَىّ آلاءِ رَبِّك تَتَمَارَى'''»: | |||
كلمه «آلاء» جمع «إلى» به معناى نعمت است. و كلمۀ «تَمارى»، به معناى تشكّك و خود را به طور مصنوعى مردد جلوه دادن است. و جمله متفرّع بر ماقبل است كه افعالى را به خداى تعالى نسبت مى داد. | |||
و معناى آن اين است كه: وقتى خداى تعالى، همان كسى باشد كه اين نظام بديع را پديد آورده و اين عالَم را ايجاد كرده و تدبير نموده، در انسان ها خنده و گريه و مرگ و حيات و هلاكت قرار داده، ديگر به كداميك از نعمت هاى پروردگارت خود را مردد جلوه مى دهى، و در كدامش شك مى كنى؟ | |||
و اگر مسأله هلاكت و گرياندن امت هاى طاغيه را هم نعمت خوانده، با این كه على الظاهر اين ها نقمت و ناگوارى است، براى اين بوده كه هرچند براى طاغيان نقمت است، ولى از آن جايى كه در پديد آمدن نظام اتم و عمومى در عالَم جريان دارد، نظامى كه امور را به سوى استكمال خلق و رجوع كل به سوى خدا راه مى اندازد، دخالت دارد، نعمت است. | |||
و خطاب در آيه به همان كسى است كه اعراض كرد، و اندكى انفاق نموده، سپس از ادامه انفاق خوددارى نمود. ممكن هم هست خطاب به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، از باب «پسرم به تو مى گويم، همسايه تو بشنو» بوده باشد، و به هرحال استفهام در اين جمله، استفهام انكارى است. | |||
و خطاب در آيه به همان كسى است كه اعراض كرد، و اندكى انفاق | |||
هَذَا نَذِيرٌ | «'''هَذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الأُولى'''»: | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: كلمۀ «نَذير»، هم مى تواند مصدر و به معناى انذار باشد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۲ </center> | ||
و هم وصف و به معناى انذار كننده باشد، و در هر دو | و هم وصف و به معناى انذار كننده باشد، و در هر دو معنا، به صورت «نُذُر» - به دو ضمه - جمع بسته مى شود. و اشاره با كلمۀ «هذا»، يا به قرآن است و يا به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم». | ||
<span id='link56'><span> | <span id='link56'><span> | ||
==قيامت نزديك شد... آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟! == | ==قيامت نزديك شد... آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟! == | ||
ویرایش