گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۸: خط ۸۸:
البته اين را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش، زمانى و مكانى نيست، و چنين نيست كه در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آن كه منزّه از آن است. چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات است، بلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش اين است كه: او محيط به تمام اشياء است، به هر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بكنى. (اگر فلان را اول فرض كنى، او به احاطه اش اول تر از آن است. اگر آخر فرض كنى، او آخرتر است. اگر چيزى را ظاهر فرض كنى، او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى، او باطن تر است، به همان دليلى كه گذشت).
البته اين را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش، زمانى و مكانى نيست، و چنين نيست كه در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آن كه منزّه از آن است. چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات است، بلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش اين است كه: او محيط به تمام اشياء است، به هر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بكنى. (اگر فلان را اول فرض كنى، او به احاطه اش اول تر از آن است. اگر آخر فرض كنى، او آخرتر است. اگر چيزى را ظاهر فرض كنى، او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى، او باطن تر است، به همان دليلى كه گذشت).


پس از آنچه گذشت روشن گرديد كه اين اسماى چهارگانه يعنى اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام «'''محيط'''» است ، و محيط هم شاخه اى از اطلاق قدرت او است ، چون قدرتش محيط به هر چيز است ، ممكن هم هست نامهاى چهارگانه مورد بحث را شاخه هايى از احاطه قدرتش ندانيم ، بلكه شاخه هايى از احاطه وجود او بگيريم ، چون وجود او قبل از وجود هر چيز و بعد از وجود هر چيز است ، او قبل از آنكه چيزى ثبوت پيدا كند ثابت بود، و بعد از آنكه هر چيز داراى ثبوتى فانى گردد باز هم ثابت است ، او از هر چيز ديگرى نزديك تر و ظاهرتر است ، و از ديد و درك اوهام و عقول هر صاحب عقلى از چيز ديگرى باطن تر و پنهان تر است .
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه اين اسماى چهارگانه، يعنى «اول و آخر» و «ظاهر و باطن»، چهار شاخه و فرع از نام «محيط» است، و محيط هم شاخه اى از اطلاق قدرت اوست. چون قدرتش محيط به هر چيز است. ممكن هم هست نام هاى چهارگانه مورد بحث را، شاخه هايى از احاطه قدرتش ندانيم، بلكه شاخه هايى از احاطه وجود او بگيريم. چون وجود او، قبل از وجود هر چيز و بعد از وجود هر چيز است. او، قبل از آن كه چيزى ثبوت پيدا كند، ثابت بود، و بعد از آن كه هر چيز داراى ثبوتى فانى گردد، باز هم ثابت است. او، از هر چيز ديگرى نزديك تر و ظاهرتر است، و از ديد و درك اوهام و عقول هر صاحب عقلى، از چيز ديگرى باطن تر و پنهان تر است.
و همچنين اسامى چه ارگانه نامبرده به نوعى بر علم خداى تعالى بستگى و تفرع دارند. و به همين مناسبت است كه مى بينيم در ذيل آيه علم خدا را هم آورده مى فرمايد:
 
و همچنين اسامى چهارگانه نامبرده، به نوعى بر علم خداى تعالى بستگى و تفرّع دارند. و به همين مناسبت است كه مى بينيم در ذيل آيه، علم خدا را هم آورده مى فرمايد:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۵ </center>
«'''و هو بكل شى ء عليم '''».
«وَ هُوَ بِكُلّ شَئٍ عَلِيمٌ».
بعضى از مفسرين اسماى چهارگانه را اينطور معنا كرده اند كه : او اول است ، براى اين كه قبل از هر چيز بوده ، و آخر است چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست ، و ظاهر است چون ادله اى بسيار بر وجودش دلالت مى كند، و باطن است چون عالم به تمامى اشياء هست ، و احدى نيست كه از او داناتر باشد.
 
بعضى ديگر گفته اند: اول يعنى بى ابتدا، و آخر يعنى بى انتها، و ظاهر يعنى بدون اقتراب ، و باطن يعنى بدون احتجاب .
بعضى از مفسران، اسماى چهارگانه را اين طور معنا كرده اند كه: او، «اول» است، براى اين كه قبل از هر چيز بوده، و «آخر» است، چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست، و «ظاهر» است، چون ادله اى بسيار بر وجودش دلالت مى كند، و «باطن» است، چون عالِم به تمامى اشياء هست، و احدى نيست كه از او داناتر باشد.
البته در اين ميان اقوال ديگرى نيز هست كه دلچسب نيست و لذا از نقل آنها صرفنظر كرديم .
 
هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض فى سِتَّةِ أَيَّامٍ
بعضى ديگر گفته اند: «اول»، يعنى بى ابتدا، و «آخر»، يعنى بى انتها، و «ظاهر»، يعنى بدون اقتراب، و «باطن»، يعنى بدون احتجاب.
تفسير اين آيه در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت .
 
ثمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا
البته در اين ميان، اقوال ديگرى نيز هست، كه دلچسب نيست و لذا از نقل آن ها صرف نظر كرديم.
تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف آيه ۵۴ گذشت ، و در آنجا گفتيم كه «'''استواى بر عرش '''» كنايه است از شروع در تدبير ملك وجود، و به همين جهت است كه دنبال استواى بر عرش مساءله علم به جزئيات احوال موجودات آسمانى و زمين را ذكر كرده ، چون علم از لوازم تدبير است .
 
«'''يعلم ما يلج فى الارض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها'''» - كلمه «'''ولوج '''» كه مصدر فعل مضارع «'''يلج '''» است - به طورى كه راغب گفته - به معناى داخل شدن چيزى در محلى تنگ است ، و كلمه «'''عروج '''» به معناى بالا رفتن است ، و معناى آيه اين است كه :
«'''هُوَ الَّذِى خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض فى سِتَّةِ أَيَّامٍ'''»:
 
تفسير اين آيه، در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت.
 
«'''ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا'''»:
 
تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف، آيه ۵۴ گذشت. و در آن جا گفتيم كه: «استواى بر عرش»، كنايه است از شروع در تدبير مُلك وجود. و به همين جهت است كه دنبال استواى بر عرش، مسأله علم به جزئيات احوال موجودات آسمانى و زمين را ذكر كرده، چون علم از لوازم تدبير است.
 
«'''يَعلَمُ مَا يَلِجُ فِى الأرضِ وَ مَا يَخرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السّمَاءِ وَ مَا يَعرُجُ فِيهَا'''» - كلمه «ولوج» - كه مصدر فعل مضارع «يَلِجُ» است، به طورى كه راغب گفته - به معناى داخل شدن چيزى در محلى تنگ است، و كلمه «عروج»، به معناى بالا رفتن است، و معناى آيه، اين است كه:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۶ </center>
خداى تعالى از آنچه در زمين فرو مى رود و نفوذ مى كند از قبيل آب باران و تخم گياهان و غير اينها آگاه است ، و نيز از آنچه كه از زمين سر بر مى آورد چون نباتات و حيوانات و آب خبر دارد، و از آنچه كه به زمين نازل مى شود چون باران ها و اشعه اجرام نورانى و ملائكه و غيره با اطلاع است ، و از آنچه كه از زمين طرف آسمان بالا مى رود مانند دودها و بخارها و ملائكه و اعمال بندگان با خبر است .
خداى تعالى از آنچه در زمين فرو مى رود و نفوذ مى كند، از قبيل آب باران و تخم گياهان و غير اين ها، آگاه است. و نيز، از آنچه كه از زمين سر بر مى آورد، چون نباتات و حيوانات و آب خبر دارد. و از آنچه كه به زمين نازل مى شود، چون باران ها و اشعه اجرام نورانى و ملائكه و غيره با اطلاع است. و از آنچه كه از زمين به طرف آسمان بالا مى رود، مانند دودها و بخارها و ملائكه و اعمال بندگان با خبر است.
<span id='link173'><span>
<span id='link173'><span>


۱۶٬۱۸۶

ویرایش