۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
<span id='link170'><span> | <span id='link170'><span> | ||
==بيان غرض سوره حديد: تحريك و تشويق | ==بيان غرض سوره حديد: تحريك و تشويق مؤمنان به انفاق و... == | ||
غرض اين | غرض اين سوره، تحريك و تشويق مؤمنان به انفاق در راه خداست، همچنان كه تكرار امر صريح به اين معنا در خلال آياتش اشعار بدان دارد. يك جا مى فرمايد: «آمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِهِ وَ أنفِقُوا مِمّا جَعَلَكُم مُستَخلَفِينَ فِيهِ...»؛ و جاى ديگر مى فرمايد: «مَن ذَا الّذِى يُقرِضُ اللّه قَرضاً حَسَناً...». و باز جاى ديگر مى فرمايد: «إنّ المُصَدّقِينَ وَ المُصَدّقَاتِ وَ أقرَضُوا اللّه قَرضاً حَسَناً». | ||
و نيز اشاره كرده به اين كه اين انفاق | |||
و در خلال آيات | و در تشويق مردم به اين عمل، همين بس كه انفاق مردم را قرض دادن آنان به خداى عزّ اسمه دانسته، و معلوم است كه خداى عزّوجلّ، عالى ترين و مقدس ترين و بهترين مطلوب است. او هرگز خُلف وعده نمى كند، و او وعده شان داده كه اگر به وى قرض بدهند، مضاعف و چند برابر بر مى گرداند، و نيز وعده داده كه در عوض انفاقشان، اجرى كريم و بسيار زياد بدهد. | ||
و اين | |||
و بعضى از | و نيز اشاره كرده به اين كه: اين انفاق منشأش تقوا و ايمان به رسول است، و اثر آمرزش گناهان و داشتن دو برابر از رحمت و ملازمت با نور، و بلكه ملحق شدن به صديقين و شهدا در نزد خداى سبحان است. | ||
و چون تشويق و تحريك مردم به | |||
و در خلال آيات سوره، معارفى هم راجع به مبدأ و معاد آمده، و دعوت به تقوا و اخلاص ايمان و زهد دارد، و نيز مشتمل بر مواعظى است. | |||
و اين سوره، به شهادت سياق آياتش در مدينه نازل شده. | |||
و بعضى از مفسران ادعا كرده اند كه مدنى بودن اين سوره اجماعى است. | |||
و چون تشويق و تحريك مردم به انفاق، و اين كه انفاق «قرض دادن» به خداست، اين توهم را ايجاد مى كند كه مگر خدا به مال ما محتاج است، لذا از همان آغاز سخن، يعنى اولين كلمه سوره، مسأله نزاهت خدا از احتياج را خاطر نشان نموده، فرموده: «آنچه در زمين و آسمان هاست، خدا را تسبيح مى گويند». و نيز عده اى از اسماى حُسناى خدا را كه رسانندۀ نزاهت است، ذكر كرد، و همه سوره هايى كه با تسبيح خدا آغاز شده، يعنى سوره حشر، صف، جمعه و تغابن، كه بعضى با كلمه «سَبّحَ»، و بعضى ديگر با كلمه «يُسَبّحُ» آغاز شده اند، نظير سوره مورد بحث است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۱ </center> | ||
سبَّحَ للَّهِ مَا فى | «'''سبَّحَ للَّهِ مَا فى السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ'''»: | ||
تسبيح كه مصدر فعل | |||
پس معناى آيه اين شد كه : تمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين | تسبيح كه مصدر فعل «سَبَّحَ» است، به معناى منزه داشتن است، و منزه داشتن خدا به اين است كه هر چيزى را كه مستلزم نقص و حاجت و ناسازگارى با ساحت كمال او باشد، از ساحت او نفى كنى، و معتقد باشى كه خداى تعالى، داراى چنين صفات و اعمالى نيست. و كلمۀ «ما» در جمله مورد بحث موصوله است، و مراد از آن، تمامى موجوداتى است كه در آسمان ها و زمين هستند. چه آن ها كه مانند ملائكه و جن و انس داراى عقل و شعورند، و چه آن هايى كه چون جمادات فاقد عقل اند. | ||
و اگر بگويى كلمۀ «ما»، راجع به موجودات فاقد عقل اند، (و در فارسى به «چيزى» ترجمه مى شود)، و على القاعده بايد شامل عقلا نشود. در پاسخ مى گوييم: بلى همين طور است، ليكن در جايى كه قرينه اى باشد که بفهماند منظور از كلمه «ما»، عقلا و غيرعقلا هر دو است، اشكالى ندارد. و در آيه مورد بحث قرينه اى كه دلالت كند بر اين كه منظور عموم موجودات است، چه عقلا و چه غيرعقلا وجود دارد و آن قرينه، اين است كه اسمايى از خداى سبحان بر مى شمارد كه مخصوص عقلا است. مانند احياء و علم بذات الصدور، يعنى علم و آگاهى به نيت هايى كه در درون دل ها است، و معلوم است كه اين دو صفت، مربوط به موجودات داراى شعور، و صفت دوم مربوط به عقلا است. | |||
پس معناى آيه اين شد كه: تمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين است، و خلاصه تمامى عالَم، خداى سبحان را منزه مى دارد. | |||
<span id='link171'><span> | <span id='link171'><span> | ||
==بيان اينكه تسبيح آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح حقيقى است نه مجازى و به زبانحال == | ==بيان اينكه تسبيح آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح حقيقى است نه مجازى و به زبانحال == | ||
و مراد از تسبيح خداى تعالى حقيقت معناى تسبيح است ، نه اين كه خواسته باشد به طور مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعنى خواسته باشد بفرمايد: هر موجود كه در آسمان ها و زمين است با هستى خود دلالت مى كند بر اين كه پديد آورنده اى منزه از هر نقص و متصف به كل كمال دارد، و نه اين كه خواسته باشد به طور عموم مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعنى بفه ماند كه تمامى موجودات دلالت دارند بر نزاهت خداى تعالى از هر نقص و عيب . چيزى كه هست عقلاى از موجودات اين دلالت را با زبان سر ايفا مى كنند و مى گويند: «'''سب حان اللّه سبحان اللّه '''» و يا به فارسى مى گويند: خدا منزه از هر نقص و حاجت است و غير عقلا اين دلالت را به لسان حال ايفا مى كنند، بلكه همان طور كه گفتيم معناى حقيقى كلمه منظور است ، و موجودات چه عقلا و چه غير عقلا همه خدا را به تمام معنى الكلمه و به حقيقت معنى الكلمه تسبيح مى گويند، بدليل اين كه در جاى ديگرطور صريح و به بيانى كه نه ميتوان حمل بر مجازش كرد، و نه حمل بر عموم مجاز، فرموده : | و مراد از تسبيح خداى تعالى حقيقت معناى تسبيح است ، نه اين كه خواسته باشد به طور مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعنى خواسته باشد بفرمايد: هر موجود كه در آسمان ها و زمين است با هستى خود دلالت مى كند بر اين كه پديد آورنده اى منزه از هر نقص و متصف به كل كمال دارد، و نه اين كه خواسته باشد به طور عموم مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعنى بفه ماند كه تمامى موجودات دلالت دارند بر نزاهت خداى تعالى از هر نقص و عيب . چيزى كه هست عقلاى از موجودات اين دلالت را با زبان سر ايفا مى كنند و مى گويند: «'''سب حان اللّه سبحان اللّه '''» و يا به فارسى مى گويند: خدا منزه از هر نقص و حاجت است و غير عقلا اين دلالت را به لسان حال ايفا مى كنند، بلكه همان طور كه گفتيم معناى حقيقى كلمه منظور است ، و موجودات چه عقلا و چه غير عقلا همه خدا را به تمام معنى الكلمه و به حقيقت معنى الكلمه تسبيح مى گويند، بدليل اين كه در جاى ديگرطور صريح و به بيانى كه نه ميتوان حمل بر مجازش كرد، و نه حمل بر عموم مجاز، فرموده : |
ویرایش