گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:


==آيات ۳۴ - ۵۲ سوره قلم ==
==آيات ۳۴ - ۵۲ سوره قلم ==
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۳۴)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۳۴)
أَ فَنَجْعَلُ المُْسلِمِينَ كالمُْجْرِمِينَ(۳۵)
أَ فَنَجْعَلُ المُْسلِمِينَ كالمُْجْرِمِينَ(۳۵)
مَا لَكمْ كَيْف تحْكُمُونَ(۳۶)
مَا لَكمْ كَيْف تَحْكُمُونَ(۳۶)
أَمْ لَكمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسونَ(۳۷)
أَمْ لَكمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسونَ(۳۷)
إِنَّ لَكمْ فِيهِ لمََا تخَيرُونَ(۳۸)
إِنَّ لَكمْ فِيهِ لمََا تخَيّرُونَ(۳۸)
أَمْ لَكمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكمْ لمََا تحْكُمُونَ(۳۹)
أَمْ لَكمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكمْ لمََا تَحْكُمُونَ(۳۹)
سلْهُمْ أَيُّهُم بِذَلِك زَعِيمٌ(۴۰)
سلْهُمْ أَيُّهُم بِذَلِك زَعِيمٌ(۴۰)
أَمْ لهَُمْ شرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشرَكائهِمْ إِن كانُوا صادِقِينَ(۴۱)
أَمْ لهَُمْ شرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشرَكائهِمْ إِن كانُوا صَادِقِينَ(۴۱)
يَوْمَ يُكْشف عَن ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ فَلا يَستَطِيعُونَ(۴۲)
يَوْمَ يُكْشف عَن ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ فَلا يَستَطِيعُونَ(۴۲)
خَاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ(۴۳)
خَاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلى السجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ(۴۳)
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
«'''بيان آيات'''»
«'''بيان آيات'''»


اين آيات دنباله تهديدهايى است كه درباره تكذيب گران رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) كرده بود، و عذاب آخرتى آنان را به اين بيان مسجل مى سازد كه مردم با تقوى در بهشت هاى نعيم هستند، و اينكه تكذيب گران و متقين يكسان نيستند، پس نمى توانند اميد كرامتى از خدا داشته باشند، و چون مجرمند آنچه هم از نعمت هاى دنيا در اختيار دارند استدراج و املاء است نه نعمت و كرامت، و نيز در اين آيات رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) را امر مى كند به اينكه در برابر حكم پروردگارش صبر كند و اين امر را تاكيد مى نمايد.
اين آيات دنباله تهديدهايى است كه درباره تكذيب گران رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» كرده بود، و عذاب آخرتى آنان را به اين بيان مسجّل مى سازد كه مردم با تقوا در بهشت هاى نعيم هستند، و اين كه تكذيب گران و متقين يكسان نيستند. پس نمى توانند اميد كرامتى از خدا داشته باشند، و چون مجرمند، آنچه هم از نعمت هاى دنيا در اختيار دارند، استدراج و املاء است، نه نعمت و كرامت. و نيز در اين آيات، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را امر مى كند به اين كه در برابر حكم پروردگارش صبر كند و اين امر را تأكيد مى نمايد.


«'''إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ'''»:
«'''إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ'''»:


اين آيه شريفه بشارت و بيان حال متقين در آخرت است ، در مقابل بيانى كه از حال و روز آخرتى تكذيب گران كرده بود.
اين آيه شريفه، بشارت و بيان حال متقين در آخرت است، در مقابل بيانى كه از حال و روز آخرتى تكذيب گران كرده بود.


و اگر فرمود: «'''عند ربهم '''» و نفرمود: «'''عند اللّه '''» براى اين بود كه اشاره كند به رابطه اى كه تدبير و رحمت بين خدا و متقين دارد، و اينكه اگر متقين چنين نعمتى نزد خدا دارند، به خاطر اين است كه در دنيا ربوبيت را منحصر در او مى دانستند، و عبادت را خالص براى او انجام مى دادند.
و اگر فرمود: «عِندَ رَبّهِم» و نفرمود: «عِندَ اللّه»، براى اين بود كه اشاره كند به رابطه اى كه تدبير و رحمت بين خدا و متقين دارد. و اين كه اگر متقين چنين نعمتى نزد خدا دارند، به خاطر اين است كه در دنيا ربوبيت را منحصر در او مى دانستند، و عبادت را خالص براى او انجام مى دادند.


و اگر كلمه «'''جنات '''» را به كلمه «'''نعيم '''» كه به معناى نعمت است اضافه كرد، براى اين بود كه آنچه از نعمت ها در بهشت است خالص ‍ نعمت است ، نه چون دنيا كه نعمتش آميخته با نقمت و لذتش مخلوط با الم باشد، و ان شاء اللّه به زودى در تفسير آيه «'''ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم '''» خواهد آمد كه مراد از كلمه «'''نعيم '''»، ولايت است .
و اگر كلمه «جَنّات» را به كلمه «نَعيم» - كه به معناى نعمت است - اضافه كرد، براى اين بود كه آنچه از نعمت ها در بهشت است، خالص ‍ نعمت است، نه چون دنيا كه نعمتش آميخته با نقمت و لذتش مخلوط با الم باشد. و إن شاء اللّه به زودى، در تفسير آيه «ثُمّ لَتُسئلُنّ يَومَئذٍ عَنِ النّعِيم» خواهد آمد كه مراد از كلمه «نعيم»، ولايت است.


«'''أَ فَنَجْعَلُ المُْسلِمِينَ كالمُْجْرِمِينَ'''»:
«'''أَ فَنَجْعَلُ المُْسلِمِينَ كالمُْجْرِمِينَ'''»:


در بدو نظر اين احتمال به نظر مى رسد كه آيه شريفه مى خواهد حجتى را بر مساءله معاد اقامه كند، همانطور كه آيه «'''ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار'''» در اين مقام است ، كه تفسيرش گذشت .
در بدو نظر، اين احتمال به نظر مى رسد كه آيه شريفه مى خواهد حجتى را بر مسأله معاد اقامه كند، همان طور كه آيه «أم نَجعَلُ الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ كَالمُفسِدين فِى الأرض أم نَجعَلُ المُتّقِينَ كَالفُجّار» در اين مقام است، كه تفسيرش گذشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۸ </center>
و نيز اين احتمال هم به نظر مى رسد كه مى خواهد كلام تكذيب گران را رد كند، كه به مؤمنين مى گفتند: اگر مساءله بعث و معادى در بين باشد، در آنجا نيز مانند دنيا ما متنعم خواهيم بود، و خداى تعالى اين گفتارشان را در آيه زير حكايت فرموده كه: «'''و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى'''».
و نيز اين احتمال هم به نظر مى رسد كه مى خواهد كلام تكذيب گران را رد كند، كه به مؤمنين مى گفتند: اگر مسأله بعث و معادى در بين باشد، در آن جا نيز مانند دنيا ما متنعم خواهيم بود، و خداى تعالى اين گفتارشان را در آيه زير حكايت فرموده كه: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَة وَ لَئِن رَجَعتُ إلى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى».


و ظاهر سياق آيات بعدى كه حكم تساوى تكذيب گران و متقين را رد مى كند، احتمال دوم را تاءييد مى نمايد، در روايت هم آمده كه مشركين وقتى داستان بعث و معاد را شنيدند، گفتند اگر آنچه محمد و پيروانش مى گويند صحيح باشد باز هم حال ما بهتر از حال آنان خواهد بود، همانطور كه در دنيا بهتر است ، و حداقل اين است كه برابر با حال آنان باشد.
و ظاهر سياق آيات بعدى كه حكم تساوى تكذيب گران و متقين را رد مى كند، احتمال دوم را تأييد مى نمايد، در روايت هم آمده كه مشركان وقتى داستان بعث و معاد را شنيدند، گفتند اگر آنچه محمّد و پيروانش مى گويند، صحيح باشد، باز هم حال ما بهتر از حال آنان خواهد بود. همان طور كه در دنيا بهتر است، و حداقل اين است كه برابر با حال آنان باشد.


ليكن اين اشكال متوجه احتمال دوم هست ، كه اگر بخواهد سخن و ادعاى كفار را رد كند كه مى گفتند: در آخرت هم يا بهتر از آنان خواهيم داشت و يا مساوى آنان ، جا داشت تطابق بين رد و مردود را رعايت كند، و در مقابل گفتار مردود آنان بفرمايد «'''افنجعل المجرمين كالمسلمين '''» نه بفرمايد: «'''افنجعل المسلمين كالمجرمين '''».
ليكن اين اشكال متوجه احتمال دوم هست، كه اگر بخواهد سخن و ادعاى كفار را رد كند كه مى گفتند: در آخرت هم يا بهتر از آنان خواهيم داشت و يا مساوى آنان، جا داشت تطابق بين رد و مردود را رعايت كند، و در مقابل گفتار مردود آنان بفرمايد: «أفَنَجعَلُ المُجرِمِينَ كَالمُسلِمين»، نه بفرمايد: «أفَنَجعَلُ المُسلِمِينَ كَالمُجرِمين».


شرح مفاد آيه «'''افنجعل المسلمين كالمجرمين '''» و آيات بعد از آن كه در مقام نفى حكممكذبان به اينكه بر فرض وجود قيامت ، با مسلمانان برابرند مى باشد
==شرح مفاد آيه «أفَنجَعَلُ المُسلِمينَ كَالمُجرِمين»==


دقت در سياق ، اين معنا را دست مى دهد كه هر چند آيه شريفه مى خواهد تساوى را رد كند، و ليكن نه تنها از اين جهت كه مجرمين با آن همه جرم مساوى با مسلمانان نيستند، بلكه نكته هاى اضافى ديگرى را هم به طور اشاره مى فهماند، و آن اين است كه احترام مسلمين اجازه نمى دهد كه مجرمين با ايشان برابر باشند، گويا فرموده : اينكه شما كفار مى گوييد در آخرت هم ما و مسلمانان يكسان هستيم سخن باطلى است ، براى اينكه خدا راضى نمى شود كه مسلمانان را با آن همه احترامى كه نزدش دارند مانند مجرمين قرار دهد، و شما مجرميد پس با آنان حال و روز يكسانى نخواهيد داشت .
دقت در سياق، اين معنا را دست مى دهد كه هرچند آيه شريفه مى خواهد تساوى را رد كند، وليكن نه تنها از اين جهت كه مجرمين با آن همه جرم مساوى با مسلمانان نيستند، بلكه نكته هاى اضافى ديگرى را هم به طور اشاره مى فهماند، و آن اين است كه: احترام مسلمين اجازه نمى دهد كه مجرمين با ايشان برابر باشند. گويا فرموده: اين كه شما كفار مى گوييد در آخرت هم ما و مسلمانان يكسان هستيم، سخن باطلى است. براى اين كه خدا راضى نمى شود كه مسلمانان را با آن همه احترامى كه نزدش دارند، مانند مجرمين قرار دهد. و شما مجرميد، پس با آنان حال و روز يكسانى نخواهيد داشت.


بنابر اين ، آيه شريفه مى خواهد عليه مساوات دو طايفه اقامه حجت كند، و حجتش اين است كه مساوات آن دو با احترامى كه مسلمانان نزد خدا دارند منافات دارد، نه اينكه اين مساوات با عدالت خدا نمى سازد.
بنابراين، آيه شريفه مى خواهد عليه مساوات دو طايفه اقامه حجت كند، و حجتش اين است كه: مساوات آن دو با احترامى كه مسلمانان نزد خدا دارند، منافات دارد، نه اين كه اين مساوات با عدالت خدا نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۳۹ </center>
و مراد از «'''مسلمين '''» كسانى هستند كه تسليم فرمان خدايند، و جز آن چه او اراده كرده پيروى نمى كنند، اگر انجام كارى را اراده كرده انجام مى دهند، و اگر ترك كارى را خواسته ترك مى كنند، در مقابل اين تسليم همان كلمه «'''اجرام '''» است ، و آن به اين معنا است كه كسى عمل زشت مرتكب بشود، و مطيع فرمان خدا نباشد.
و مراد از «مسلمين»، كسانى هستند كه تسليم فرمان خدايند، و جز آنچه او اراده كرده، پيروى نمى كنند. اگر انجام كارى را اراده كرده، انجام مى دهند، و اگر ترك كارى را خواسته، ترك مى كنند. در مقابل اين تسليم، همان كلمه «اجرام» است، و آن به اين معنا است كه كسى عمل زشت مرتكب بشود، و مطيع فرمان خدا نباشد.


اين آيه و آيه بعدش تا جمله «'''ام عندهم الغيب فهم يكتبون '''» در مقام رد مساءله تساوى مجرمين و مسلمين است ، كه از طرف كفار ادعا شده بود، و چون اين ادعا محتملاتى داشت ، يكى يكى آنها را ايراد نموده و به صورت استفهام انكارى رد مى كند.
اين آيه و آيه بعدش تا جمله «أم عِندَهُمُ الغَيب فَهُم يَكتُبُون»، در مقام رد مسأله تساوى مجرمين و مسلمين است، كه از طرف كفار ادعا شده بود. و چون اين ادعا محتملاتى داشت، يكى يكى، آن ها را ايراد نموده و به صورت استفهام انكارى، رد مى كند.


بيان حجت چنين است كه يكسان بودن مجرمين و مسلمين كه كفار چنين پنداشته اند يا از طرف خداى تعالى و موهبت و رحمتى از او است ، و يا از ناحيه او نيست .
بيان حجت چنين است كه: يكسان بودن مجرمين و مسلمين - كه كفار چنين پنداشته اند - يا از طرف خداى تعالى و موهبت و رحمتى از اوست، و يا از ناحيه او نيست.


اگر از ناحيه او باشد قطعا بايد يا عقل خود ما انسان ها هم بدان حكم كند، كه مى بينيم عقل چنين حكمى ندارد، قرآن كريم هم به همين معنا اشاره نموده مى فرمايد: «'''ما لكم كيف تحكمون '''».
اگر از ناحيه او باشد، قطعا بايد يا عقل خود ما انسان ها هم بدان حكم كند، كه مى بينيم عقل چنين حكمى ندارد. قرآن كريم هم، به همين معنا اشاره نموده، مى فرمايد: «مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون».


و يا دليلى نقلى بر آن دلالت كند، كه چنين دليلى هم نيست ، و قرآن كريم به نبود اين چنين دليل نقلى اشاره نموده ، مى فرمايد: ((ام لكم كتاب ... - نكند كتابى (و دليلى نقلى و آسمانى ) در دست داريد...))، و يا اين است كه دليل بر اين حكم كه كفار كرده اند نه عقل است و نه نقل ، بلكه گفت و شنودى شفاهى است كه خدا با آنان كرده ، و آنها از خدا قول گرفته اند كه در قيامت بين آنان و اهل تسليم و عبادت به مساوات رفتار كند، اين هم كه معقول نيست ، زيرا مردم عادى مانند انبيا نيستند، تا خدا شفاهى با آنان سخن بگويد. خوب تا اينجا سه تا احتمال را آورديم ، و جوابش را هم گفتيم .
و يا دليلى نقلى بر آن دلالت كند، كه چنين دليلى هم نيست. و قرآن كريم به نبود اين چنين دليل نقلى اشاره نموده، مى فرمايد: «دم لَكُم كِتَابٌ ... - نكند كتابى (و دليلى نقلى و آسمانى) در دست داريد...»، و يا اين است كه دليل بر اين حكم كه كفار كرده اند، نه عقل است و نه نقل، بلكه گفت و شنودى شفاهى است كه خدا با آنان كرده، و آن ها از خدا قول گرفته اند كه در قيامت، بين آنان و اهل تسليم و عبادت به مساوات رفتار كند. اين هم كه معقول نيست، زيرا مردم عادى مانند انبيا نيستند، تا خدا شفاهى با آنان سخن بگويد. خوب تا اين جا سه تا احتمال را آورديم و جوابش را هم گفتيم.


احتمال چهارم اينكه : اصلا آن حكم از ناحيه خدا نباشد در اينجا نيز چند احتمال هست : يكى اينكه حكم تساوى بين مجرمين و مسلمين حكمى جدى باشد. و ديگر اينكه صرف بهانه اى باشد براى فرار از مسووليت ، در صورت جدى بودن سه احتمال هست ، يكى اينكه حكمى كه مى كنند مستند به خودشان باشد، به اين معنا كه خودشان كارگردان صحنه قيامت باشند و امور قيامت را به نفع خود بچرخ انند، از آن جمله خود را با مسلمانان يكسان سازند هر چند كه خدا نخواهد قرآن كريم از اين احتمال جواب داده كه : «'''سلهم ايهم بذلك زعيم '''» از ايشان بپرسيد كدامشان زعيم و متولى در تدبير امور قيامت هستند؟ و يا اين است كه حاكم در اين حكم شركاء و خدايان ايشانند، از اين هم پاسخ داده كه «'''ام لهم شركاء فلياتوا بشركائهم - نكند حاكم بر اين حكم شركاء ايشانند، اگر چنين است بگو تا شركاى خود را بياورند'''».
احتمال چهارم اين كه: اصلا آن حكم از ناحيه خدا نباشد. در اين جا نيز چند احتمال هست: يكى اين كه حكم تساوى بين مجرمين و مسلمين، حكمى جدى باشد. و ديگر اين كه صرف بهانه اى باشد براى فرار از مسؤوليت. در صورت جدى بودن، سه احتمال هست. يكى اين كه حكمى كه مى كنند، مستند به خودشان باشد. به اين معنا كه خودشان كارگردان صحنه قيامت باشند و امور قيامت را به نفع خود بچرخانند. از آن جمله، خود را با مسلمانان يكسان سازند، هر چند كه خدا نخواهد. قرآن كريم، از اين احتمال جواب داده كه:
 
«سَلهُم أيّهُم بِذَلِكَ زَعِيم»: از ايشان بپرسيد كدامشان زعيم و متولى در تدبير امور قيامت هستند؟ و يا اين است كه حاكم در اين حكم، شركاء و خدايان ايشانند، از اين هم پاسخ داده كه «أم لَهُم شُرَكَاء فَليَأتُوا بِشُرَكَائِهِم - نكند حاكم بر اين حكم شركاء ايشانند، اگر چنين است، بگو تا شركاى خود را بياورند».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۴۰ </center>
احتمال سوم اين است كه نه خود را مستقل در اين حكم بدانند، و نه شركايشان را، بلكه زمام غيب به دست ايشان باشد، قضا و قدر همه امور مردم منوط به مشيت آنها باشد، هر چه آنها در غيب بنويسند همان مى شود، و خودشان براى خود چنين نوشته اند، كه در عين اينكه مجرمند با مسلمانان برابر باشند. در آيات مورد بحث اين احتمال رد شده مى فرمايد: «'''ام عندهم الغيب فهم يكتبون'''» اين هم سه احتمال ديگر.
احتمال سوم اين است كه: نه خود را مستقل در اين حكم بدانند، و نه شركايشان را، بلكه زمام غيب به دست ايشان باشد. قضا و قدر همه امور مردم منوط به مشيت آن ها باشد. هرچه آن ها در غيب بنويسند، همان مى شود، و خودشان براى خود چنين نوشته اند، كه در عين اين كه مجرمند، با مسلمانان برابر باشند. در آيات مورد بحث، اين احتمال رد شده، مى فرمايد: «أم عِندَهُمُ الغَيب فَهُم يَكتُبُون»، اين هم سه احتمال ديگر.


و اما اگر حكمشان حكمى جدى نباشد، بلكه همانطور كه گفتيم بهانه اى باشد براى فرار از مسووليت براى نپذيرفتن دعوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )، چون فكر مى كنند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فردا از ايشان مزد مطالبه مى كند كه از بيغوله ضلالت به راه حق هدايتشان كرده ، آن وقت زير بار سنگين آن مزد خرد خواهند شد، از اين هم پاسخ داده ، به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم) خطاب مى كند كه «'''ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون '''» اين هم هفتمين احتمال .
و اما اگر حكمشان حكمى جدى نباشد، بلكه همان طور كه گفتيم بهانه اى باشد براى فرار از مسؤوليت براى نپذيرفتن دعوت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، چون فكر مى كنند رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فردا از ايشان مزد مطالبه مى كند كه از بيغوله ضلالت به راه حق هدايتشان كرده، آن وقت زير بار سنگين آن مزد، خُرد خواهند شد. از اين هم پاسخ داده، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» خطاب مى كند كه «أم تَسئلُهُم أجراً فَهُم مِن مَغرَمٍ مُثقَلُون». اين هم هفتمين احتمال.


اين بود آنچه كه از تدبر در آيات مورد بحث درباره اينكه چرا مرتب در آنها ترديد شده و يكى پس از ديگرى فرمود «'''يا اينكه ، يا اينكه '''»، استفاده مى شود. ولى مفسرين ديگر در ضبط ترديدها سخنانى ديگر دارند، اگر كسى بخواهد مى تواند به تفسيرهاى مطول مراجعه كند.
اين بود آنچه كه از تدبر در آيات مورد بحث درباره اين كه چرا مرتب در آن ها ترديد شده و يكى پس از ديگرى فرمود «يا اين كه، يا اين كه»، استفاده مى شود. ولى مفسران ديگر در ضبط ترديدها سخنانى ديگر دارند. اگر كسى بخواهد، مى تواند به تفسيرهاى مطول مراجعه كند.


«'''ما لكم كيف تحكمون '''» - اين جمله در مقام اين است كه تعجب هر كسى را از حكم آنان برانگيزد، كه چطور حكم كردند به اينكه مجرم و مسلم در قيامت يك وضع دارند! و اين اشاره است به اينكه عقل از چنين حكمى امتناع دارد، و چنين حكمى نمى كند، و در حقيقت معنايش اين است كه چه اختلالى در فكر شما رخ داده ، و راى و نظريه شما را فاسد كرده كه اينطور حكم مى كنيد؟
«'''مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون '''» - اين جمله در مقام اين است كه تعجب هر كسى را از حكم آنان برانگيزد، كه چطور حكم كردند به اين كه مجرم و مسلم در قيامت يك وضع دارند! و اين اشاره است به اين كه عقل از چنين حكمى امتناع دارد، و چنين حكمى نمى كند. و در حقيقت معنايش اين است كه چه اختلالى در فكر شما رُخ داده، و رأى و نظريه شما را فاسد كرده كه اين طور حكم مى كنيد؟


«'''أَمْ لَكمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسونَ إِنَّ لَكمْ فِيهِ لمََا تخَيرُونَ'''»:
«'''أَمْ لَكمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسونَ إِنَّ لَكمْ فِيهِ لمََا تخَيرُونَ'''»:
۱۶٬۱۰۴

ویرایش