گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
==رواياتى در توضيح آيات مربوط به دَمِ مرگ و قدرت خداوند بر احياء اموات==
==رواياتى در توضيح آيات مربوط به دَمِ مرگ و قدرت خداوند بر احياء اموات==


و در تفسير قمى، در ذيل آيه «'''كلا اذا بلغت التراقى '''» آمده كه امام فرمود: يعنى وقتى كه جان به «'''ترقوه '''» برسد، «'''و قيل من راق '''»، به او گفته مى شود كيست كه تو را با افسون خود نجات دهد؟ «'''و ظن انه الفراق '''»، يقين مى كند كه فراق از دنيا رسيده است .
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «كَلّا إذَا بَلَغَتِ التّرَاقِى» آمده كه امام فرمود: يعنى وقتى كه جان به «ترقوه» برسد، «وَ قِيلَ مَن رَاقٍ»، به او گفته مى شود: كيست كه تو را با افسون خود نجات دهد؟ «وَ ظَنَّ أنّهُ الفِرَاق»، يقين مى كند كه فراق از دنيا رسيده است.


در كافى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه «'''و قيل من راق و ظن انه الفراق '''» را پرسيدم ، فرمود آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: «'''و قيل من راق '''» و وقتى مى فهمد پاى مردن در بين است «'''ظن انه الفراق '''» يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند «'''و التفت الساق باساق '''» در آن لحظه آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله «'''الى ربك يومئذ المساق '''» فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى رب العالمين است .
در كافى، به سند خود، از جابر روايت كرده كه گفت: از امام باقر «عليه السلام»، معناى آيه «وَ قِيلَ مَن رَاقٍ وَ ظَنَّ أنّهُ الفِرَاق» را پرسيدم. فرمود: آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد، مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: «وَ قِيلَ مَن رَاقٍ»، و وقتى مى فهمد پاى مُردن در بين است: «ظَنَّ أنّهُ الفِرَاق»، يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند، «وَ التَفّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ»، در آن لحظه، آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت در هم مى شود. و در معناى جمله «إلى رَبّكَ يَومَئِذٍ المَسَاق» فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى ربُّ العالَمين است.


و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و التفت الساق بالساق '''» آمده كه امام فرمود: يعنى دنيا با آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله «'''الى ربك يومئذ المساق '''» فرمود: يعنى به سوى خدا رانده مى شوند.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ التَفّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» آمده كه امام فرمود: يعنى دنيا با آخرت در هم مى شود. و در معناى جمله: «إلى رَبّكَ يَومَئِذٍ المَسَاق» فرمود: يعنى به سوى خدا رانده مى شوند.
و در عيون به سند خود از عبد العظيم حسنى روايت كرده كه گفت : از امام جواد محمد بن على الرضا (عليه السلام ) از معناى آيه «'''اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى '''» پرسش نمودم ، فرمود: نفرين خداى تعالى است ، مى فرمايد از خير دنيا دور باشى ، و از خير آخرت دور باشى .
 
و در عيون، به سند خود، از عبدالعظيم حسنى روايت كرده كه گفت: از امام جواد، محمّد بن على الرضا «عليه السلام»، از معناى آيه: «أولى لَكَ فَأولى * ثُمّ أولى لَكَ فَأولى» پرسش نمودم. فرمود: نفرين خداى تعالى است، مى فرمايد: از خير دنيا دور باشى، و از خير آخرت دور باشى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۸ </center>
مؤلف: ممكن است اين روايت را به همان معنايى كه ما براى دو آيه كرديم ارجاع داد، همچنان كه ممكن است به بعضى از وجوهى كه ديگران گفته اند ارجاع داد.
مؤلف: ممكن است اين روايت را به همان معنايى كه ما براى دو آيه كرديم، ارجاع داد، همچنان كه ممكن است به بعضى از وجوهى كه ديگران گفته اند، ارجاع داد.


و در مجمع البيان است كه در روايت آمده : روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دست ابو جهل را گرفت و به او فرمود: «'''اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى '''» ابو جهل پرسيد: به چه چيز تهديدم مى كنى ؟ نه تو مى توانى به من كارى كنى و نه پروردگارت ، من عزيزترين فرد اين سرزمينم . به دنبال گفتار او خداى تعالى همان كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را نازل كرد.
و در مجمع البيان است كه در روايت آمده: روزى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، دست ابوجهل را گرفت و به او فرمود: «أولى لَكَ فَأولى * ثُمّ أولى لَكَ فَأولى». ابوجهل پرسيد: به چه چيز تهديدم مى كنى؟ نه تو مى توانى به من كارى كنى و نه پروردگارت، من عزيزترين فرد اين سرزمينم. به دنبال گفتار او، خداى تعالى، همان كلام رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را نازل كرد.


مؤلف: در اين معنا صاحب الدر المنثور از عده اى از راويان از قتاده روايتى آورده ، و در آن آمده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) خودش اين جريان را براى ما نقل كرد. و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''ايحسب الانسان ان يترك سدى '''» آمده كه امام فرمود: يعنى آيا انسان گمان مى كند به حسابش نمى رسند و عذاب نمى شود و از او بازخواست نمى كنند؟
مؤلف: در اين معنا، صاحب الدر المنثور، از عده اى از راويان، از قتاده روايتى آورده، و در آن آمده كه: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، خودش اين جريان را براى ما نقل كرد. و در تفسير قمى، در ذيل آيه «أيَحسَبُ الإنسانُ أن يُترَكَ سُدىً» آمده كه امام فرمود: يعنى آيا انسان گمان مى كند به حسابش نمى رسند و عذاب نمى شود و از او بازخواست نمى كنند؟


و در علل به سند خود از مسعده بن زياد روايت آورده كه گفت : مردى به امام صادق عرض كرد: يا ابا عبد اللّه (من معتقدم ) كه خلقت عالم تعجب انگيز است . فرمود: اين چه حرفى است كه مى گويى ؟ عرضه داشت : آخر خلقتى كه آخرش فنا است شگفت انگيز نيست ؟ فرمود: اى برادر زاده ، ما براى فنا خلق نشده ايم ، بلكه باقى هستيم ، و چگونه فانى مى شود بهشتى كه فساد نمى پذيردو دوزخى كه خاموشى ندارد؟ پس مرگ را فنا مخوان ، بلكه بگو از خانه اى به خانه اى ديگر متحول مى شويم .
و در علل، به سند خود، از مسعدة بن زياد روايت آورده كه گفت: مردى به امام صادق عرض كرد: يا اباعبداللّه! (من معتقدم) كه خلقت عالَم تعجب انگيز است. فرمود: اين چه حرفى است كه مى گويى؟ عرضه داشت: آخر خلقتى كه آخرش فنا است، شگفت انگيز نيست؟ فرمود: اى برادر زاده! ما براى فنا خلق نشده ايم، بلكه باقى هستيم، و چگونه فانى مى شود بهشتى كه فساد نمى پذيرد و دوزخى كه خاموشى ندارد؟ پس مرگ را فنا مخوان، بلكه بگو از خانه اى به خانه اى ديگر متحوّل مى شويم.


و در مجمع البيان مى گويد: در حديث منقول از براء بن عازب آمده كه گفت : وقتى آيه «'''اليس ذلك بقادر على ان يحيى الموتى '''» نازل شد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عرضه داشت : سبحانك اللهم ، بله تو قادرى كه مردگان را زنده كنى . و اين مضمون از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) نيز نقل شده .
و در مجمع البيان مى گويد: در حديث منقول، از براء بن عازب آمده كه گفت: وقتى آيه «ألَيسَ ذَلِك بِقَادرٍ عَلى أن يُحيِىَ المَوتَى» نازل شد، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عرضه داشت: سُبحَانَكَ اللّهُمّ، بله تو قادرى كه مُردگان را زنده كنى. و اين مضمون از امام باقر و امام صادق «عليه السلام» نيز نقل شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۹ </center>
مؤلف: در الدر المنثور از ابو هريره و غير او روايت شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وقتى اين آيه را مى خواند عرضه مى داشت : منرهى تو اى خدا، بلى قادر هستى . و همچنين در عيون از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت شده كه وقتى اين سوره را مى خواند و فارغ مى شد عرضه مى داشت: سبحانك اللهم ، بلى تو قادر هستى .
مؤلف: در الدر المنثور، از ابوهريره و غير او روايت شده كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» وقتى اين آيه را مى خواند، عرضه مى داشت: منزهى تو اى خدا، بلى قادر هستى. و همچنين در عيون، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت شده كه وقتى اين سوره را مى خواند و فارغ مى شد، عرضه مى داشت: سُبحَانَكَ اللّهُمَّ، بلى تو قادر هستى.
 
<center> '''* * * ''' </center>
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۰ </center>
<span id='link127'><span>
<span id='link127'><span>
۱۷٬۱۷۷

ویرایش