۱۷٬۲۰۴
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
مؤلف: در معناى اول حديث، در مجمع البيان، رواياتى از ابن جبير، و در معناى همه روايت، رواياتى ديگر وارد شده، و ما در سابق گفتيم كه انطباق اين معنا با آيات مورد بحث، روشن نيست. | مؤلف: در معناى اول حديث، در مجمع البيان، رواياتى از ابن جبير، و در معناى همه روايت، رواياتى ديگر وارد شده، و ما در سابق گفتيم كه انطباق اين معنا با آيات مورد بحث، روشن نيست. | ||
==رواياتى در معناى آيه: | ==رواياتى در معناى آيه: «إلى رَبّهَا نَاظِرَة»== | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «كَلّا بَل تُحِبُّونَ العَاجِلَة» آمده كه معصوم فرمود: عاجله، همين دنياى حاضر است، و «وَ تَذَرُونَ الآخِرَة»، يعنى رها مى كنيد آخرت را. و فرموده: «نَاضِرَة» در «وُجُوهٌ يَومَئِذٍ نَاضِرَةٌ»، يعنى نورانى، و معناى نظر كردن به وجه اللّه در «إلى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»، نظر كردن به رحمت و نعمت خداست. | ||
و در | و در عيون، در باب «آنچه از اخبار توحيد از حضرت رضا رسيده»، به سندى كه به ابراهيم بن ابى محمود دارد، روايت كرده كه گفت: على بن موسى الرضا «عليهماالسلام»، در معناى آيه «وُجُوهٌ يَومَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إلى رَبِّهَا نَاظِرَة» فرمود: يعنى چهره هايى كه در آن روز نورانى است، و منتظر ثواب پروردگارش است. | ||
مؤلف: اين روايت در كتاب توحيد و احتجاج و | مؤلف: اين روايت در كتاب توحيد و احتجاج و مجمع، از على «عليه السلام» نقل شده، و بعضى به آن اعتراض كرده اند كه چطور «ناظره» را به معناى منتظره گرفته، با اين كه انتظار هيچ وقت با حرف «إلى» متعدى نمى شود، بلكه خودش به خودى خود، متعدى است؟ و صاحب مجمع پاسخ داده كه: مادۀ «نظر» به معناى انتظار مى آيد، و استشهاد كرده به شعر شاعر، كه گفته است: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۶ </center> | ||
وَ إذَا نَظَرتَ إلَيكَ مِن مَلَكٍ * وَ البَحرُ دُونَكَ جَدّتَنِى نِعَماً | |||
و | و به شعرى ديگر كه گفته: | ||
إنّى إلَيكَ لِمَا وَعَدتَ لَنَاظِرُ * نَظَرَ الفَقِيرِ إلى الغَنِىّ المُوسِرِ | |||
و در كشاف، استعمال «نظر» در آيه را، در معناى انتظار،استعمالى كفايى دانسته، و اين سخن خوبى است. | |||
مؤلف: اين روايت با بيانى كه ما در تفسير آيه | و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، ابن منذر، آجرى در كتاب «شريعت»، دار قطنى در كتاب «رؤيت»، حاكم، ابن مردويه، لالكائى در كتاب «السنة»، و بيهقى، از ابن عمر روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: پست ترين منازل بهشت، منزل كسى است كه همه نظرش به بهشت خود و همسران و نعيم و خدمتگزاران و ميز و صندلى هاى خويش است، كه به مسافت هزار سال راه طول دارد، و گرامى ترين اهل بهشت و محترم ترين آنان نزد خدا، كسى است كه صبح و شام به روى خدا نظر مى كند. | ||
آنگاه آيه زير را تلاوت فرمود: «وُجُوهٌ يَومَئِذٍ نَاضِرَةٌ»، يعنى صورت هايى كه در آن روز سفيد و با صفا است، «إلى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»، يعنى همه روزه به روى خدا نظر مى كند. | |||
مؤلف: اين روايت با بيانى كه ما در تفسير آيه آورديم، قابل انطباق است، و با صرف نظر از آن بيان، مى توان بر رحمت و فضل و كرم و ساير صفات فعلى خدا حملش كرد. چون وجه هر چيز آن جهتى است كه رو به غير خودش قرار دارد، و آن جهتى كه خداى تعالى با آن جهت، رو به خلق و خلق رو به او دارند، صفات كريمۀ اوست. پس نظر كردن به رحمت خدا و فضل و كرم و ساير صفات كريمه او، نظر كردن به «وجه كريم» او است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۸۷ </center> | ||
و در همان كتاب است كه ابن | و در همان كتاب است كه ابن مردويه، از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در معناى آيه «وُجُوهٌ يَومَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إلى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» فرمود: به پروردگار خود نظر مى كنند، اما نه با كيفيت و حدى محدود، و نه صفتى معلوم. | ||
مؤلف: اين | مؤلف: اين روايت، بيان گذشته ما در تفسير آيه را تأييد مى كند كه گفتيم منظور از آن، نظر كردن به قلب و رؤيت قلبى است، نه رؤيت حسى و با چشم سر. و اين روايت مضمون برخى از روايات را كه از طرق اهل سنت آمده، و از ظاهرش تشبيه خدا به خلق استفاده مى شود، تفسير مى كند. چون در اين روايت آمده، رؤيت خدا، رؤيتى است كه محدوديت در آن نيست، و رؤيت حسى بدون محدوديت تصور ندارد. | ||
رواياتى در توضيح آيات مربوط به | ==رواياتى در توضيح آيات مربوط به دَمِ مرگ و قدرت خداوند بر احياء اموات== | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «'''كلا اذا بلغت التراقى '''» آمده كه امام فرمود: يعنى وقتى كه جان به «'''ترقوه '''» برسد، «'''و قيل من راق '''»، به او گفته مى شود كيست كه تو را با افسون خود نجات دهد؟ «'''و ظن انه الفراق '''»، يقين مى كند كه فراق از دنيا رسيده است . | ||
در كافى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه «'''و قيل من راق و ظن انه الفراق '''» را پرسيدم ، فرمود آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: «'''و قيل من راق '''» و وقتى مى فهمد پاى مردن در بين است «'''ظن انه الفراق '''» يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند «'''و التفت الساق باساق '''» در آن لحظه آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله «'''الى ربك يومئذ المساق '''» فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى رب العالمين است . | در كافى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت از امام باقر (عليه السلام ) معناى آيه «'''و قيل من راق و ظن انه الفراق '''» را پرسيدم ، فرمود آخر وقتى مرگ آدمى فرا مى رسد مى گويد: آيا طبيبى نيست كه مرا نجات دهد؟ لذا خداى تعالى مى فرمايد: «'''و قيل من راق '''» و وقتى مى فهمد پاى مردن در بين است «'''ظن انه الفراق '''» يقين مى كند كه بايد از احباب خود مفارقت كند «'''و التفت الساق باساق '''» در آن لحظه آخرين لحظات دنيا و اولين لحظات آخرت درهم مى شود. و در معناى جمله «'''الى ربك يومئذ المساق '''» فرمود: يعنى مسير در امروز به سوى رب العالمين است . |
ویرایش