۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
«'''قَالَ رَب انصرْنى بِمَا كذَّبُونِ'''»: | «'''قَالَ رَب انصرْنى بِمَا كذَّبُونِ'''»: | ||
نوح (عليه السلام) از خدا درخواست نصرت مى كند، و حرف باء در | نوح (عليه السلام) از خدا درخواست نصرت مى كند، و حرف باء در «بما» بدليه است، و معناى آن اين مى شود كه: خدايا! عوض و بدل تكذيب ايشان تو مرا يارى بده. ممكن هم هست «باء» را براى آلت بگيريم، كه بنابر آن معنا چنين مى شود: خدايا! مرا با همان | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۹ </center> | ||
وسيله اى كه اين مردم آن را تكذيب كردند يارى | وسيله اى كه اين مردم آن را تكذيب كردند يارى ده، يعنى با آن عذابى كه اين ها تكذيبش كردند و گفتند: «فاتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين» مرا نصرت بده، مؤيد اين احتمال اين است كه نوح (عليه السلام) درخواست كرده بود كه «رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا» و نيز مؤيد ديگرش اين كه آيه را به طور فصل آورد، چون در معناى جواب سؤال و درخواست بود. و دورى گزيدن از قوم خود كه بعد از انكار و تكذيبشان محكوم به عذاب شده بودند. | ||
«'''فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصنَع الْفُلْك بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا...'''»: | «'''فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصنَع الْفُلْك بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا...'''»: | ||
اين جمله متفرع است بر درخواست | اين جمله متفرع است بر درخواست نصرت، (يعنى و چون درخواست نصرت كرد پس به او وحى كرديم)، و معناى كشتى ساختن در برابر ديدگان خدا اين است كه كشتى ساختنش تحت مراقبت و محافظت خداى تعالى باشد. و معناى «كشتى ساختن به وحى خدا»، اين است كه با تعليم او و دستورات غيبى كه به تدريج مى رسد باشد. | ||
«'''فاذا جاء امرنا و فار التّنّور'''» - مراد از | «'''فاذا جاء امرنا و فار التّنّور'''» - مراد از «امر» به طورى كه گفته شده حكم قطعى است كه خدا بين او و قومش راند، و آن غرق شدن قوم او بود. و به طورى كه از سياق بر مى آيد «فوران تنور» كه خود محل آتش است علامت و نشانه آمدن عذاب بوده و اين نشانه عجيبى بوده كه از تنورهاى آتش چون فواره، آب بع طرف بالا فوران كند. | ||
«'''فاسلك فيها من كل زوجين اثنين'''» - قرائتى كه بين همه قراء داير و رايج است اين است كه كلمه | «'''فاسلك فيها من كل زوجين اثنين'''» - قرائتى كه بين همه قراء داير و رايج است اين است كه كلمه «كُل» را تنوين مى دهند نه اين كه به طور اضافه بخوانند، در نتيجه ناگزير چيزى در تقدير گرفته مى شود، و تقدير: «من كل نوع زوجين: دو جفت از هر نوع حيوان» خواهد بود، و سلوك در كشتى به معناى راه دادن و داخل كردن در آن است ، و ظاهرا كلمه «مِن» براى ابتداى غايت باشد، و معنا اين باشد كه: دو جفت نر و ماده از هر نوع داخل كشتى كن. | ||
«'''و اهلك الا من سبق عليه القول منهم'''» - اين جمله عطف است بر كلمه | «'''و اهلك الا من سبق عليه القول منهم'''» - اين جمله عطف است بر كلمه «زوجين» و معنايش اين است كه: داخل كشتى كن دو جفت از هر نوع و خانواده ات را. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: عطف بر | بعضى از مفسرين گفته اند: عطف بر «زوجين» معنا را فاسد مى كند، چون معنايش اين مى شود: داخل كشتى كن دو جفت از هر نوع را و از هر نوع خانواده ات را، پس بهتر اين است كه اصلا عطف نكنيم، و يك فعل «اسلك» ديگرى در تقدير بگيريم، آنگاه عطف بر | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۰ </center> | ||
«'''فاسلك'''» كنيم. | «'''فاسلك'''» كنيم. | ||
ليكن اين اشكال وارد | ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اين كه كلمه «مِن كُلّ» در تقدير، حال از «زوجين» و در نتيجه رتبه متأخر از آن است ، همچنان كه ما نيز متأخّر در تقدير گرفتيم و وقتى متأخر شد در نتيجه «اهلك» عطف به زوجين مى شود، بدون اين كه دوباره «مِن كُلّ» بر سر آن درآيد. | ||
و مراد از | و مراد از «اهل»، خاصه و خانواده است، و از ظاهر كلام برمى آيد كه مراد از آن هم خانواده او و هم مؤمنين به اويند، چون در سوره هود گروندگان و مؤمنين به او را با خانواده او ذكر كرده و در اين جا همه را با كلمه «اهل» تعبير آورده. پس معلوم مى شود در اين جا همه آن هايى كه با نوح به كشتى درآمدند، اهل آن جناب به حساب آمده اند. | ||
و مراد از | و مراد از «من سبق عليه القول منهم»، همسر او و پسر او است، چون نوح از اين جمله همان را فهميده بود، و اين دو تن كافر بودند و فرزندش از سوار شدن بر كشتى امتناع ورزيد، و با اين كه به كوه پناهنده شد غرق گشته، قضاى حتمى درباره اش جريان يافت. | ||
«'''وَ لا تخَاطِبْنى فى الَّذِينَ ظلَمُوا إِنهُم مُّغْرَقُونَ'''»: | «'''وَ لا تخَاطِبْنى فى الَّذِينَ ظلَمُوا إِنهُم مُّغْرَقُونَ'''»: | ||
در اين جمله نوح (عليه السلام) را نهى مى كند از سخن گفتن با خدا. و اين كنايه است از نهى شديد از وساطت و | در اين جمله نوح (عليه السلام) را نهى مى كند از سخن گفتن با خدا. و اين كنايه است از نهى شديد از وساطت و شفاعت، چون مخاطبه را معلق بر «الّذين ظلموا» كرده، و نهى را هم تعليل كرده به اين كه «انهم مغرقون». پس كأنّه فرموده: من تو را نهى مى كنم از اين كه با من درباره اين كفار حرفى بزنى، تا چه رسد به اين كه وساطت كنى، چون غضب من شامل آنان شده، شمولى كه هيچ چيز آن را دفع نمى كند. | ||
«'''فَإِذَا استَوَيْت أَنت وَ مَن مَّعَك عَلى الْفُلْكِ فَقُلِ...وَ أَنت خَيرُ الْمُنزِلِينَ'''»: | «'''فَإِذَا استَوَيْت أَنت وَ مَن مَّعَك عَلى الْفُلْكِ فَقُلِ...وَ أَنت خَيرُ الْمُنزِلِينَ'''»: | ||
خداى تعالى به نوح تعليم مى دهد كه بعد از جاى گرفتن در | خداى تعالى به نوح تعليم مى دهد كه بعد از جاى گرفتن در كشتى، خدا را بر اين نعمت كه از قوم ظالمان نجاتش داد حمد گويد. و اين خود بيانى است بعد از بيان قبلى، براى هلاكت كفار، چون خبر مى دهد از اين كه حتما آنان غرق مى شوند و تو نجات پيدا مى كنى، و نيز تعليم مى دهد كه از خدا درخواست كند تا از طوفان نجاتش داده، در زمين فرودش آورد، فرود آوردنى مبارك و داراى خيرى بسيار و ثابت، چون او بهترين منزل دهندگان است. | ||
و از همين كه او را | و از همين كه او را مأمور كرده تا حمد و ستايشش كند، و صفات جميلش را بر شمارد، بر مى آيد كه نوح از بندگان مخلص خدا بوده، چون خدا منزه است از اين كه به غير مخلصين چنين دستورى دهد، و منزه است از توصيفى كه غير مخلصين براى او مى كنند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱ </center> | ||
همچنان كه فرموده: | همچنان كه فرموده: «سبحان اللّه عما يصفون الا عباد الله المخلصين». | ||
و اگر خداى | و اگر خداى عزوجل، از نقل داستان نوح و طوفانش تنها به فرمان خود اكتفا كرد كه فرمان به غرق آنان داد، و ديگر از غرق شدن آنان چيزى نفرمود، براى اشاره به اين بوده كه آن چنان محو و نابود شدند كه خبرى از ايشان باقى نماند كه به گفته آيد. و نيز اشاره به عظمت قدرت الهى است. و هم براى اين بوده كه مردم ديگر را از سخط خود بيمناك سازد و كفار و نابودى آنان را امرى ناچيز و بى اهميت جلوه دهد، و به همين جهت است كه از داستان هلاكت آن ها چيزى نگفت، و به سكوت گذراند. حتى سكوت در اين جا در رساندن آن غرض هايى كه شمرديم، به چند وجه بليغ تر است از اشاره اجمالى كه در آيه «و جعلناهم احاديث فبعدا لقوم لا يؤمنون» آمده. | ||
«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَاتٍ وَ إِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ'''»: | «'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَاتٍ وَ إِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ'''»: | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
«'''ثُمَّ أَنشأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ...أَ فَلا تَتَّقُونَ'''»: | «'''ثُمَّ أَنشأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ...أَ فَلا تَتَّقُونَ'''»: | ||
كلمه | كلمه «قرن»، به معناى اهل يك عصر است، و جمله «ان اعبدوا اللّه»، تفسير ارسال رسول و از قبيل تفسير فعل به نتيجه فعل است، مثل آيه «تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا». | ||
<span id='link31'><span> | <span id='link31'><span> | ||
ویرایش