۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
<span id='link308'><span> | <span id='link308'><span> | ||
== | ==دعوت اسلام مردم را به پیروی از «فطرت» و «دین حق»== | ||
حال ببينيم در اين ميان اسلام به چه چيز دعوت مى كند؟ اسلام بشر را دعوت مى كند به چراغى كه فروكش شدن برايش نيست | حال ببينيم در اين ميان اسلام به چه چيز دعوت مى كند؟ اسلام بشر را دعوت مى كند به چراغى كه فروكش شدن برايش نيست و آن، عقايد و دستور العمل هايى است كه از فطرت خود بشر سرچشمه مى گيرد. همچنان كه فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدّينَ حَنِيفاً فِطرَتَ اللّه الّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيهَا لا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّه ذَلكَ الدّينُ القَيّم». | ||
اين وضع دعوت اسلام است . از سوى ديگر ببينيم فطرت به چه دعوت مى كند؟ به طور | |||
و به همين جهت خداى | اين وضع دعوت اسلام است. از سوى ديگر ببينيم فطرت به چه دعوت مى كند؟ به طور قطع، فطرت در مرحله علم و اعتقاد دعوت نمى كند، مگر به علم و عملى كه با وضعش سازگار باشد، و كمال واقعى و سعادت حقيقى اش را تأمين نمايد. پس از اعتقادات اصولى مربوط به مبدأ و معاد، و نيز از آراء و عقائد فرعى، به علوم و آرایى هدايت مى كند كه به سعادت انسان منتهى شود، و همچنين به اعمالى دستور مى دهد كه باز در سعادت او دخالت داشته باشد. | ||
و به همين جهت خداى تعالى، اين دين را كه اساسش فطرت است، در آياتى از كلامش «دين حق» خوانده، از آن جمله فرموده: «هَوُ الّذِى أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى وَ دِينِ الحَقّ». و نيز درباره قرآن - كه متضمن دعوت دين است - فرموده: «يَهدِى إلَى الحُقّ». و حق، عبارت از رأى و اعتقادى كه ملازم با رشد بدون غىّ، و مطابق با واقع باشد، و اين همان حكمت است. چون حكمت عبارت است از: رأى و عقيده اى كه در صدقش محكم باشد، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۵۷ </center> | ||
و كذبى مخلوط به آن نباشد، و نفعش هم محكم | و كذبى مخلوط به آن نباشد، و نفعش هم محكم باشد. يعنى ضررى در دنبال نداشته باشد. و خداى تعالى، در آيه زير به همين معنا اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ أنزَل اللهُ عَلَيكَ الكِتَابَ وَ الحِكمَة». و نيز در وصف كتاب خود - كه بر آن جناب نازل كرده - مى فرمايد: «وَ القُرآنِ الحَكِيم». و نيز رسول گرامى خود را در چند جا از كلام مجيدش، معلّم حكمت خوانده. از آن جمله فرموده: «وَ يُعَلّمُهُمُ الكِتَابَ وَ الحِكمَة». | ||
بنابراين، پس تعليم قرآنى كه رسول «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» متصدى آن و بيانگر آيات آن است، تعليم حكمت است و كارش اين است كه براى مردم بيان كند كه در ميان همه اصول عقائدى كه در فهم مردم و در دل مردم از تصور عالَم وجود و حقيقت انسان كه جزیى از عالَم است، رخنه كرده، كدامش حق و كدامش خرافى و باطل است. و نيز در سنّت هاى عملى كه مردم به آن معتقدند، و از آن اصول عقاید منشأ مى گيرد، و عنوان آن غايات و مقاصد است، كدامش حق و كدام باطل و خرافى است. | |||
<span id='link309'><span> | <span id='link309'><span> | ||
==نمونه هاى از معارف قرآنى در رد اعتقادات باطل منكرين اديان و بت پرستان == | ==نمونه هاى از معارف قرآنى در رد اعتقادات باطل منكرين اديان و بت پرستان == | ||
مثلا بعضى از مردم - كه همان منكرين اديانند - معتقدند كه حيات ماديشان اصالت دارد، و هدف نهائى است ، حتى بعضى از آنان گفته اند: «'''ما هى الا حيوتنا الدنيا'''» ولى قرآن متوجهشان مى كند به اينكه : «'''و ما هذه الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحيوان '''»، و نيز مردم معتقدند كه اسباب حاكم در دنيا تنها حيات و موت ، صحت و مرض ، غنى و فقر، نعمت و نقمت ، و رزق و محروميت است و مى گويند: «'''بل مكر الليل و النهار'''»، و قرآن متذكرشان مى كند به اينكه : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز مى فرمايد: «'''ان الحكم الا لله '''»، و از اين قبيل آيات راجع به حكم و تدبير. | مثلا بعضى از مردم - كه همان منكرين اديانند - معتقدند كه حيات ماديشان اصالت دارد، و هدف نهائى است ، حتى بعضى از آنان گفته اند: «'''ما هى الا حيوتنا الدنيا'''» ولى قرآن متوجهشان مى كند به اينكه : «'''و ما هذه الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهى الحيوان '''»، و نيز مردم معتقدند كه اسباب حاكم در دنيا تنها حيات و موت ، صحت و مرض ، غنى و فقر، نعمت و نقمت ، و رزق و محروميت است و مى گويند: «'''بل مكر الليل و النهار'''»، و قرآن متذكرشان مى كند به اينكه : «'''الا له الخلق و الامر'''»، و نيز مى فرمايد: «'''ان الحكم الا لله '''»، و از اين قبيل آيات راجع به حكم و تدبير. |
ویرایش