۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
==اشكالاتى كه از قائل شدن به جبر و عدم اختيار لازم مى آيد == | ==اشكالاتى كه از قائل شدن به جبر و عدم اختيار لازم مى آيد == | ||
پس | پس به حكم اين وجدان، كارهاى ما اختيارى است، و ارادۀ ما در تحقق آن ها مؤثر است، و سبب ايجاد آن هاست. ولى اگر كليّت قاعده بالا را قبول كنيم، و بگویيم: ارادۀ ازليّه و تخلّف ناپذير خدا به افعال ما تعلق گرفته، در درجه اول، اين اختيار كه در خود مى بينيم، باطل می شود، و در درجه دوم، بايد بر خلاف وجدانمان بگویيم كه: ارادۀ ما در فعل و ترك هاى ما مؤثر نيست. و اشكال ديگر اين كه: در اين صورت، ديگر قدرت قبل از فعل معنا ندارد، و در نتيجه تكليف معنا نخواهد داشت. چون تكليف فرع آن است كه مكلّف قبل از فعل، قدرت بر فعل داشته باشد؛ و مخصوصا در آن صورت كه مكلّف بناى نافرمانى دارد، تكليف به او تكليف «بما لايُطاق» خواهد بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۵۲ </center> | ||
اشكال ديگر | اشكال ديگر اين كه: در اين صورت، پاداش دادن به كسی كه به جبر اطاعت كرده، پاداشى جزافى خواهد بود، و عقاب نافرمان به جبر هم، ظلم و قبيح می شود، و همچنين توالى فاسده ديگر. | ||
دانشمندان | |||
دانشمندان نامبرده، به همه اين لوازم ملتزم شده اند و گفته اند كه: مكلّف قبل از فعل، قدرت ندارد، و اين اشكال را كه تكليف غير قادر قبيح است، نيز ملتزم شده، و گفته اند: | |||
مسأله حسن و قبح و خوبى و بدى، امورى اعتبارى هستند، كه واقعيّت خارجى ندارند و خدای تعالى، محكوم به اين احكام اعتبارى من و تو نمی شود. و لذا كارهایی كه صدورش از ما برخلاف عقل و زشت است، از قبيل ترجيح بدون مرجّح و ارادۀ جزافى، و تكليف به ما لا يُطاق، و عقاب گنهكار مجبور، و امثال اين ها از خدا، نه محال است و نه عيبى دارد. «تعالى اللّه عن ذلك». | |||
<span id='link186'><span> | <span id='link186'><span> | ||
==توهّم ملازمه بين اعتقاد به قضاوقدر و انكار جزاى باستحقاق == | ==توهّم ملازمه بين اعتقاد به قضاوقدر و انكار جزاى باستحقاق == | ||
و كوتاه سخن آنكه : در صدر اول اسلام اعتقاد بقضاء و قدر از انكار حسن و قبح ، و انكار جزاى باستحقاق سر در مى آورد، و بهمين جهت وقتى پيرمرد از على عليه السلام مى شنود كه : حركت بصفين بقضاء و قدر خدا بوده ، گوئى خبر تاءثرآورى شنيده ، چون ماءيوس از ثواب شده ، بلافاصله و با كمال نوميدى ميگويد: رنج و تعب خود را بحساب خدا مى گذارم ، يعنى حالا كه اراده خدا همه كاره بوده ، و مسير ما و اراده هاى ما فائده نداشته ، و جز خستگى و تعب چيزى براى ما نمانده ، من اين خستگى را بحساب او مى گذارم ، چون او با اراده خود ما را خسته كرده . | و كوتاه سخن آنكه : در صدر اول اسلام اعتقاد بقضاء و قدر از انكار حسن و قبح ، و انكار جزاى باستحقاق سر در مى آورد، و بهمين جهت وقتى پيرمرد از على عليه السلام مى شنود كه : حركت بصفين بقضاء و قدر خدا بوده ، گوئى خبر تاءثرآورى شنيده ، چون ماءيوس از ثواب شده ، بلافاصله و با كمال نوميدى ميگويد: رنج و تعب خود را بحساب خدا مى گذارم ، يعنى حالا كه اراده خدا همه كاره بوده ، و مسير ما و اراده هاى ما فائده نداشته ، و جز خستگى و تعب چيزى براى ما نمانده ، من اين خستگى را بحساب او مى گذارم ، چون او با اراده خود ما را خسته كرده . |
ویرایش