ریشه کتب

از الکتاب
(تغییرمسیر از ریشه کتب‌)

تکرار در قرآن: ۳۱۹(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

كَتْب (بر وزن فلس) و كِتاب و كِتابَة يعنى نوشتن. [بقره:79]. و مثل [بقره:282]. بعضى كتابة را اسم گفته‏اند. اين لفظ در اصل به معنى جمع است «كَتَبْتُ الْقِرْبَةَ» يعنى مشك را دوختم كه عبارت اخرى جمع كردن دو چرم به وسيله دوختن است و به تعبير راغب «ضَمُّ اَديمٍ اِلى اَديمٍ بِالْخِياطَةِ». و در متعارف نوشتن را كتابت گويند زيرا كه حروف بعضى با بعضى جمع مى‏شوند، گاهى به كلام كتاب گفته شود كه حروف در تلفظ به هم منضم و با هم جمع مى‏شوند و لذا به كلام خدا با آنكه نوشته نشده بود كتاب اطلاق شده است (راغب). *** اينكه گفته شد راجع به اصل معناى آن مى‏باشد و كتاب در اصل مصدر است به معنى مكتوب به كار رود چنانكه در مصباح گفته ولى راغب گويد: آن اسم صحيفه است و آنچه در آن نوشته شده [نساء:153]. كه مراد صحيفه نوشته است. و از «الكتاب» نيز همان مراد است. ولى در آياتى نظير [بقره:44]. مكتوب مراد است. وانگهى كتاب و كتابت بر اثبات و تقدير و ايجاب و واجب و اراده اطلاق مى‏شود و اين معانى در قرآن كريم بسيار است. مثل [نساء:77]. كه به معنى ايجاب است يعنى: خدايا چرا برما جنگ را واجب كردى؟ و مثل [انعام:12]. يعنى خداوند رحمت را بر خويش الزام و حتمى فرموده است. و مثل [بقره:187]. كه به معنى تقدير است يعنى الان با زنان نزديكى كنيد و آنچه خداوند از فرزند براى شما مقدر كرده بجوئيد. ايضاً [توبه:51]. در آيه [مائده:32]. به معنى ايجاب و حكم است. در آياتى نظير [يس:12]. [انبیاء:94]. [زخرف:80]. ظاهراً مراد اثبات و نگهدارى است. و در آيه [اعراف:156]. به جاى ايجاب كتابت آمده كه آن دلالت بر دوام و ثبات دارد چنانكه طبرسى فرموده است. * [مجادله:22]. يعنى آنها كسانى اند كه خدا ايمان را در قلوب آنها ثابت و لايتغير كرده و با روحى از جانب خويش تأييدشان فرموده است. * [مائده:21]. مراد از كتاب شايد اراده باشد بعضى هبه و بعضى قسمت گفته‏اند يعنى: ای قوم به زمين مقدس كه خدا براى شما اراده فرموده درآئيد و عقبگرد نكنيد زيانكاران مى‏شويد از «وَ لاتَرْتَدُّوا» روشن مى‏شود كه اين كتابت مشروط بوده است چنانكه از موسى پيروى نكردند تا در آيات بعدى فرمود: «فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ اَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِى الْاَرْضِ» مدت چهل سال در صحراى سينا سرگردان ماندند تا موسى و هارون و به قولى همه مأمورين به آن خطاب در صحراى سينا از بين رفتند و بنى اسرائيل در زمان يوشع به فلسطين در آمدند و از آيات اول سوره بنى اسرائيل روشن مى‏شود كه ورود هم دائمى نبوده و مشروط به عدم افساد در زمين بوده است ولى در عصر يوشع وعده «كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ» تحقق يافته است الميزان در اينجا بيان محكمى دارد رجوع شود. *** اكتتاب: را نوشتن و استنساخ گفته‏اند راغب گويد: آن در متعارف به دروغ نوشتن است [فرقان:5]. گفتند اين قرآن افسانه‏هاى پيشينيان است كه نسخه بردارى كرده و آن صبح و شام بر او خوانده مى‏شود به قرينه اساطير مراد استنساخ است. عبد مكاتب آن را گويند كه آقايش با وى قرار گذاشته به شرط پرداخت مبلغى آزادش كند [نور:33]. از مملوكان شما آنانكه طالب مكاتبه‏اند اگر در آنها صلاحيت احراز كرديد مكاتبه كنيد و از مال خدا (زكوة) به آنها بدهيد. چون يك سهم از زكوة در آزاد كردن مملوكان است لذا مى‏شود مال مكاتبه‏اى را از سهم زكوة داد يا حساب و اسقاط كرد عياشى ذيل آيه «اِنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ...» از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده درباره مكاتبى كه مقدارى از مال مكاتبه را داده و از بقيه ناتوان گشته فرمود: از مال صدقه تأديه مى‏شود كه خدا در كتابش فرمايد: «وَ فِى الرِّقابِ» *** در اينجا بعضى از آيات را كه لفظ كتاب در آنها آمده بررسى مى‏كنيم: * [بقره:2]. پيش از آنكه تمام قرآن نازل و جمع شود چندين بار لفظ كتاب بر آن اطلاق شده مثل آيه فوق و مثل [آل عمران:7]. [اعراف:2]. و غيره. آيا مراد از «ذلِكَ الْكِتابُ - الكِتاب - كِتابٌ اُنزِلَ اِلَيْكَ» تمام قرآن است يا همان سوره؟ و چرا به آن پيش از نوشته شدن و تدوين گشتن كتاب اطلاق شده؟ دراينجا دو وجه هست يكى اينكه مراد از كتاب كلام است و از راغب نقل كرديم كه به كلام كتاب گفته مى‏شود. ديگرى قول المنار است كه ذيل «ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فيهِ» گويد: عدم نزول همه قرآن مانع از «ذلِكَ الْكِتابُ» گفتن نيست زيرا قسمت مهمى از آن نازل شده بود و اشاره به همه قرآن با آنكه فقط مقدارى نازل شده اشاره است كه خدا وعده كتاب كامل را كه به آن حضرت داده بود به انجام خواهد رساند. به نظر نگارنده: مراد از ذلك الكتاب و الكتاب در اينگونه آيات اشاره است به آنچه درآنوقت نازل شده بود و آنچه در علم خدا بود كه در آينده نازل شود. و يا اشاره است به آنچه نازل شده بود و آنچه در قلب رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» بود بنابر آنكه قرآن همگى يك دفعه به قلب آن حضرت نازل شده است و در «نزل» انشاءاللَّه خواهد آمد. على هذا مراد از كتاب همه قرآن است نه بعضى و نه سوره‏اى از آن چنانكه در المنار گفته است. * [آل عمران:70]. مراد از كتاب در اينگونه آيات تورات و انجيل است و اهل كتاب همان يهود و انصارى‏اند در «صابى» گذشت كه ظاهراً صابئين نيز اهل كتاب هستند، مجوس را نيز در احكام به اهل كتاب لاحق كرده‏اند ولى ظاهراً مجوس بنابر روايات اهل كتابند نه اينكه از آيات منظور باشند. * [بقره:151]. ظاهراً مراد از كتاب احكام و از حكمت درك و تفكر است چنانكه در «حكمت» گفته‏ايم. * [انعام:38]. ممكن است مراد از كتاب، خلقت و تكوين باشد يعنى: ما در تكوين و خلقت عالم ابداً كوتاهى نكرده‏ايم و آنچه براى هر موجود و هر جنبنده لازم بود از نظر دور نداشته و به وى عنايت كرده‏ايم. و اگر مراد از كتاب قرآن باشد معنى چنين مى‏شود: ما در قرآن كه براى هدايت مردم نازل شده در بيان و اشاره به آنچه در هدايت و راهنمائى مردم لازم بود كوتاهى نكرده‏ايم و از جمله جامعه جنبندگان و زندگى اجتماعى آنها را يادآورى مى‏كنيم كه از آن به توحيد و شناسائى جهان و خدا دست يابند [جاثية:4]. * [انعام:59]. آيات ذيل نيز نظير آيه فوق اند مثل [يونس:61]. [هود:6]. ايضاً سوره [حج:70]. [نمل:75]. [سباء:3]. [حديد:22]. و آيات ديگر. در اين آيات مراد از كتاب شايد علم خدا باشد و چون ثابت و لايتغير است لذا كتاب تعبير شده و يا محلى و مركزى در عالم غيب است كه عنداللَّه است و همه چيز در آن است و از آن نازل مى‏شود چنانكه فرموده: [حجر:21]. به «لوح» و ام الكتاب مراجعه شود. ام الكتاب‏ [رعد:39]. [زخرف:3-4]. [واقعة:77-78]. [بروج:21-22]. [آل عمران:7]. راجع به آيه دوم و سوم و چهارم در «ام» به طور تفصيل صحبت شده است و «اُمُّ الْكِتاب - كِتابٍ مَكْنُونٍ - لَوْحٍ مَحْفُوظ» يك چيز اند و همان كتاب مبين است كه قبلاً گفته شد. و راجع به آيه اول در «اجل معلق» مفصلاً بحث كرديم و كه مراد از ام الكتاب ظاهراً علت و ريشه است و نيز احتمال داديم كه شايد كتاب به معناى مصدرى باشد. و بعيد نيست كه ام الكتاب در اين آيه همان ام الكتاب در آيه دوم باشد آوقت عين كتاب مبين و كتاب مكنون و لوح ملفوظ خواهد بود در تفسير عياشى ذيل اين آيه از حضرت باقر «عليه السلام» نقل شده: «اِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً كانَ اَوْ يَكُونُ اِلَّا كَتَبَهُ فى كِتابٍ فَهُوَ مُوضُوعٌ بَيْنَ يَدَيْهِ يَنْظُرُ اِلَيْهِ فَما شاءَ مِنْهُ قَدَّمَ وَ ماشاءَ مِنْهُ اَخَّرَ مَحى وَ ما شاءَ مِنْهُ كانَ وَ ما لَمْ يَشَاءْ لَمْ يَكُنْ». در روايت ديگر از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده: «اِنَّ اللَّهَ كَتَبَ كِتاباً فيهِ ما كانَ وَ ما يَكُونُ...» * [رعد:38]. در «اجل معلق» توضيح داده شد كه مراد از كتاب در اين آيه شريعت است . * [يونس:37]. ظاهراً مراد از «الكتاب» جنس كتب آسمانى است و قرآن مجيد تفصيل اجمال آنهاست يعنى: اين قرآن ساخته نيست بلكه تصديق تورات و انجيلى است كه پيش از آنند و تفصيل كتابهاى گذشته است و اين نشان مى‏دهد كه مجملات شرايع گذشته را قرآن مجيد تفصيل مى‏دهد. نامه اعمال‏ * [كهف:49]. مراد از كتاب در اين آيه و آيات ذيل صحائف و نامه‏هاى اعمال است. [زمر:69]. [اسراء:13-14]. ايضاً [جاثية:28-29]. از ميان اين چهار آيه، ظهور آيه سوم در قوه حافظه است يعنى: اين نيروى مرموز حافظه كه تمام كارها و گفتارها و تمام آنچه انسان مى‏بيند و مى‏شنود در خود ضبط و حفظ مى‏كند و انسان پس از گذشت ده‏ها سال به آن رجوع كرده و گذشته‏ها را به ياد مى‏آورد و بيان مى‏كند، اين حافظه روز قيامت در اختيار انسان گذاشته خواهد شد كه با خواندن آن كتاب مرموز و آن نوار ضبط بس حساس و غير قابل انكار، درباره خويش قضاوت كند. اين كتاب در وجود انسان است «وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً». اين كتاب همان ضبط و عكس اعمال آدمى است كه از وى جدا نيستند زيرا «وَ كُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ» و آدمى با خواندن آن خودش حسابگر خويش است «كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً». از آيه چهارم روشن مى‏شود كه بشر گذشته از نامه عمل شخصى يك نامه عمل عمومى هم دارد كه فرموده: «كُلُّ اُمَّةٍ تُدْعى اِلى كِتابِها» معلوم مى‏شود براى هر امت نيز كتابى است. على هذا قطع نظر از اعمال شخصى هر امت مسئوليتهاى بخصوصى دارند كه نسبت به آنها پاى همه در ميان است و روى آن مسئوليتها كتاب بخصوصى متشكل مى‏شود و شايد مراد از آن كارها و بدعتهائى باشد كه از يك نفر ساخته نيست بلكه عده‏اى دست به دست هم داده آنها را به وجود مى‏آورند. ايضاً در آيات [اسراء:71]. همچنين [حاقة:19-25]. [انشقاق:7-10]. مراد از كتاب اعمال است. در رساله معاد از نظر قرآن و علم ص 96 تا 109 توضيح داده شده كه آيات درباره ثبت و ضبط اعمال سه دسته‏اند: اول آياتى كه دلالت بر شمارش و ضبط اعمال دارند، دوم آياتى كه به مجسم شدن و در يك جا جمع گرديدن اعمال دلالت دارند و سوم آياتى كه دلالت بر شهادت اعضاء دارند. مراد از كتاب اعمال در اين آيات حافظه انسان باشد يا الواح بخصوصى يا ذرات هوا، سنگها، خاكها و اجزاء زمين، و يا همه اينها، و وانگهى نويسندگان اعمال چطور مى‏نويسند آيا در حافظه انسان مى‏نويسند در ذرّات بدن انسان مى‏نويسند يا در چيزهاى ديگر، هر چه هست بايد دانست كه اعمال آدمى محفوظ بودن و از بين رفتنى نيستند. *** * [نمل:40]. اين آيه در ماجراى سليمان «عليه السلام» است كه وزيرش آصف گفت: من در يك چشم به هم زدن تخت ملكه سباء را پيش تو مى‏آورم مراد از كتاب در اين آيه چيست؟ ممكن است مراد از كتاب جهان باشد يعنى آنكه علمى از اسرار جهان نزد او بود گفت:... از جمله اسرار اين جهان كه كشف شده اين است كه صدا را از راه‏هاى دور به وسيله تلفن، تلگراف، امواج راديو و غيره مى‏گيرند و نيز به وسيله امواج تلويزيون و ماهواره‏هاى مخصوص عكسها را نيز نقل و انتقال مى‏دهند اما از جمله اسرار جهان كه هنوز بشر بدان دست نيافته است آن است كه اجسام را نيز از راههاى دور مى‏شود آورد و حاضر كرد آرى اين علم نيز در جهان هست ولى هنوز به آن نرسيده‏ايم ولى آصف آن را مى‏دانست. در الميزان فرموده: مراد از كتاب يا جنس كتابهاى آسمانى است و يا لوح محفوظ است و علمى كه اين عالم از آن دريافته بود آوردن تخت را بر وى آسان كرده. به نظر نگارنده: چنانكه گفتم اين علم از اسرار جهان بود از سنخ همان علمى كه در سليمان بود و به وسيله آن مسير باد را تغيير مى‏داد چنانكه در «ريح» و «سليمان» گذشت. * [مطفّفين:7]. راجع به اين آيه و آيه «اِنَّ كِتابَ الْاَبْرارِ لَفى عِلّيّينَ» رجوع شود به «سجن» و «عليون».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الْکِتَابُ‌ ۸
الْکِتَابَ‌ ۸۰
يَکْتُبُونَ‌ ۵
کَتَبَتْ‌ ۱
الْکِتَابِ‌ ۸۳
کِتَابٌ‌ ۱۹
کِتَابَ‌ ۵
کُتِبَ‌ ۱۳
کَتَبَ‌ ۸
فَاکْتُبُوهُ‌ ۱
لْيَکْتُبْ‌ ۱
کَاتِبٌ‌ ۳
يَکْتُبَ‌ ۱
فَلْيَکْتُبْ‌ ۱
تَکْتُبُوهُ‌ ۱
تَکْتُبُوهَا ۱
کَاتِباً ۱
کُتُبِهِ‌ ۳
کِتَابِ‌ ۷
فَاکْتُبْنَا ۲
بِالْکِتَابِ‌ ۵
کِتَابٍ‌ ۱۷
کِتَاباً ۱۲
سَنَکْتُبُ‌ ۲
کَتَبْنَا ۵
کَتَبْتَ‌ ۱
يَکْتُبُ‌ ۱
بِکِتَابٍ‌ ۳
اکْتُبْ‌ ۱
فَسَأَکْتُبُهَا ۱
مَکْتُوباً ۱
کِتَابُ‌ ۲
کِتَابَکَ‌ ۱
کِتَابَهُ‌ ۵
کِتَابَهُمْ‌ ۱
کَاتِبُونَ‌ ۱
لِلْکُتُبِ‌ ۱
فَکَاتِبُوهُمْ‌ ۱
اکْتَتَبَهَا ۱
بِکِتَابِي‌ ۱
کُتُبٍ‌ ۱
نَکْتُبُ‌ ۱
بِکِتَابِکُمْ‌ ۱
لَکِتَابٌ‌ ۱
سَتُکْتَبُ‌ ۱
کِتَابِهَا ۱
کِتَابُنَا ۱
کَتَبْنَاهَا ۱
کِتَابِيَهْ‌ ۲
کَاتِبِينَ‌ ۱
کُتُبٌ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط