ریشه سرح
تکرار در قرآن: ۷(بار)
قاموس قرآن
رها كردن. چون گلّه را براى چرا رها كنند گويند «سَرَحَ الْماشَيَةَ سَرْحاً» گرگ را سرحان گويند كه در تعقيب سرح (گله) باشد سرحه درخت بلندى است كه در بالا رفتن رها شده. ملخ را سرياح گويند كه در بيابان رها شده است (مجمع ذيل آيه 229 بقره). راغب گويد: سرح درختى است ميوه دار مفرد آن سرحه است «سَرَّحْتُ الْاِبِلَ» در اصل آن است كه شتر را براى چريدن رها كردم سپس هر رها كردن در چرا را سرح گفتهاند. به هر حال معنى آن رها كردن است و سرح چنانكه صحاح و اقرب تصريح كرده لازم و متعدى هر دو آمده است. [نحل:6]. شما را در چهارپايان زينتى است آنگاه كه آنهارا به آغل برمى گردانيد و انگاه كه به چرا رها مىكنيد. [احزاب:28]. بيائيد شما را متاع دهم و رهاتان كنم رها كردن خوبى. [بقره:229]. امساك را رجوع در عدّه و تسريح را رها كردن تا عدّهاى تمام شود معنى كردهاند يعنى طلاق دو دفعه است پس از آن رجوع در عده است و يا رها كردن و عدم رجوع تا عدّه منقضى گردد. بعضى از بزرگان گويد: اظهر آن است كه تسريح به معنى طلاق سوّم باشد و ظاهر تفريح «فَاِمْساكٌ...»آن را مىرساند. در اين صورت آيه بعدى كه گويد «فَاِنْ طَلَقَّها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ» بيان تفصيلى آن اجمال است. ولى به نظر نگارنده معناى اولى بهتر است و تفريع «فَاِمْساكٌ بِمَعْروفٍ» است يعنى پس از دو طلاق يا رجوع مىكند و در صورت رجوع اگر بار سوم طلاق بدهد ديگر بر او حلال نيست .
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
تَسْرِيحٌ | ۱ |
سَرِّحُوهُنَ | ۲ |
تَسْرَحُونَ | ۱ |
أُسَرِّحْکُنَ | ۱ |
سَرَاحاً | ۲ |