ریشه بنو
تکرار در قرآن: ۱۶۴(بار)
قاموس قرآن
دختر. بنت وابنة هر دو به معنى دختر است مثل [تحريم:12] جمع آن بنات است نظير [طور:39]. 1- [انعام:100-101]. اين آيه از چند جهت مكورد دقّت است. اوّل اينكه عدهاى از مردم جن را در كارهاى عالم شريك خدا قرار دادهاند مثل عقيده مجوس كه بيزدان و اهريمن قائل بودند و هر خيز را از يزدان و هر شرّ را از اهريمن مىدانستند و مثل يزيديّه كه بالوهيّت ابليس قائلاند. دوّم: بنين و منات كه فرموده: «خَرَ قوالِهُ بَنينَ وَ بَناتٍ» آيا از ملائكهاند يا از جنّ و يا از ملائكه و بشر؟. در الميزان فرموده: گفتهاند كه قريش گويند خدا از جنّ زن گرفت (نعوذ بالله) و در اثر اين ازدواج آيه «وَجَعَلو اللّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ» انسب است، على هذا بنين و بنات همه از ملائكهاند. اين سخن در الميزان به طور احتمال و ترديد گفته شده ولى نمىشود درست باشد زيرا آيات ديگر نظير [زخرف:19]، [صافات:150] صريحاند در اينكه مشركان ملائكه را دختران خدا مىدانستند نه پسران و دختران. و در مقام ردّ آنها آمده [طور:39]. به نظر مىآيد «خَرَقوا لَهُ بَنينَ وَ بناتٍ» مطلبى جداگانه باشد و نيز جاعلين شركاء غير از خارقين بنين و بنات باشد، يعنى عدّهاى هم براى خدا پسران و دختران جعل كردند همان ملائكهاند كه گفته شد و امّا پسران را به احتمال قوى از جنّ جعل كردهاند، مؤيد ابن مطلب آيه [صافات:158] است. يعنى ميان خدا و جن نسب قرار دادند، بنا به اين احتمال گفتند: ملائكه دختران خدا و جنّ پسران خدايند. اگر گويند: شايد مراد از «بنين» همان است كه يهود عزير را پسر خدا خواندند و نصارى مسيح را! گوئيم «بنين» جمع ابن است و نصارى و يهود دو پسر بيشتر نگفتهاند على هذا لازم بود «بنين» تثنيه گفته شود نه جمع وانگهى آيه در بيان اوضاع مشركين است نه اهل كتاب. تا در اينجا آياتى از سوره صافات را نقل مىكنيم تا مزيد توضيح شود... [صافات:149-158]. در اين آيات بعد از نقل و ردّ اين سخن كه ملائكه دختران خدايند مى فرمايد! اين آيه با ملاحظه «وَ خَرَقُوالَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بَغَيرِ عِلْم» روشن مىكند كه: بنين را از جن و بنات را از ملائكه تراشيدهاند. و دراين صورت «اَلِرَبِّكَ الْبِناتُ وَ لَهُمْ الْبَنُونَ» درباره ملائكه است كه چرا آنها را فقط دختران خدا مىدانند و با آنكه پسران در نزد شما بهتر است پس چرا پسران نمىدانند نه اينكه چرا پسر رافقط به خود نسبت مىدهند زيرا آنها به خدا نيز پسر قائل بودند منتها از جنّ واللّه العالم مخفى نماند: مضمون آيه [زخرف:15] آنست كه مشركان درباره بنين و بنات عقيده داشتند كه آنها به طور توالد از خدا به وجود آمدهاند ولى آيه [بقره:116] و آيه [زمر:4] و همچنين آيات 68 يونس و 4 كهف و 88 مريم و 26 انبیاء و ساير آيات، همه از اتخاذ ولد صحبت مىكنند و آن به ظاهر غير از وَلَد حقيقى است. آيا عدهاى هم قائل به اتّخاذ ولد بوده و مىگفتند: خدا ملائكه و جنّ و عزير و غيره را نزائيده ولى به فرزندى خود انتخاب كرده است؟! و يا اين عدّه همان عدّه سابقاند ولى قرآن به عنوان اتخاذ ولد آن را بازگو مىكند؟! ممكن است پيشينيان هر گروه كه از عهد پيامبران چندان دور نبودهاند، قائل به اتّخاذ ولد از باب تشريف بودهاند و پيشينيان آنها معتقد به توالد شدهاند و قرآن مجيد هر دو را رد مىكند. آنچه از آيه «وَ جَعَلُو اللّهِ شُرَكاءَ الجِنَّ....» و ساير آيات به دست آمد به قرار ذيل است. 1- عدّهاى جنّ را شريك خدا دانستهاند در خلقت و تدبير عالم. 2- نادانان براى خدا پسران و دختران جعل كرده و از جانب خود و بدون مدرك اين سخن گفتهاند. 3- گفتهاند: ملائكه دختران خدا و جنّ پسران خدايند. 4- آنانكه عقيده به پسران و دختران حقيقى داشتند غير از معتقدين به اتّخاذ ولد بودهاند. 5- همه اين حرفها باطل و بى اساس است و خدا از آنچه گفتهاند منزّه مىباشد. ناگفته نماند افسانه اتخاذ ولد و غيره كه در ميان مشركان رواج داشت غير اينكه مراد از هر دو يكى است نه اينكه مراد از هر دو يكى است، قرآن اكثر اين عقايد سخيف را در بيان حالات مشركان نقل مىكند و به حساب گفته يهود و نصارى جداگانه مىرسد. و بنظرم گاهى هم مشتركاً نقل و ردّ مىكند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
بَنِي | ۴۲ |
أَبْنَاءَکُمْ | ۵ |
ابْنَ | ۱۴ |
بَنِيهِ | ۲ |
بَنِيَ | ۴ |
لِبَنِيهِ | ۱ |
أَبْنَاءَهُمْ | ۴ |
ابْنِ | ۱۱ |
أَبْنَائِنَا | ۱ |
الْبَنِينَ | ۲ |
ابْنُ | ۱۲ |
أَبْنَاءَنَا | ۱ |
لِبَنِي | ۵ |
أَبْنَاؤُکُمْ | ۲ |
بَنَاتُکُمْ | ۱ |
بَنَاتُ | ۲ |
أَبْنَائِکُمُ | ۱ |
أَبْنَاءُ | ۱ |
ابْنَيْ | ۱ |
أَبْنَاءَهُمُ | ۱ |
بَنِينَ | ۸ |
بَنَاتٍ | ۲ |
بِبَنِي | ۲ |
بَنُو | ۱ |
ابْنَهُ | ۱ |
بُنَيَ | ۶ |
ابْنِي | ۱ |
بَنَاتِي | ۲ |
بَنَاتِکَ | ۲ |
ابْنَکَ | ۱ |
الْبَنَاتِ | ۲ |
بِالْبَنِينَ | ۲ |
الْبَنُونَ | ۳ |
ابْنَهَا | ۱ |
أَبْنَائِهِنَ | ۲ |
أَبْنَاءِ | ۳ |
بَنُونَ | ۱ |
ابْنَتَيَ | ۱ |
لاِبْنِهِ | ۱ |
بَنَاتِ | ۴ |
الْبَنَاتُ | ۲ |
أَبْنَاءَ | ۱ |
ابْنَةَ | ۱ |
بِبَنِيهِ | ۱ |