روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۲۷
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ صَلَاةِ الْعِيدَيْن
:
من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۲۶ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۳۰۲۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۲ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۲۲۹
و نيز على عليه السّلام چون نماز ظهر يوم النحر (عيد قربان) را ميخواند، با اين تكبيرات آغاز مينمود، و در آخر ايّام تشريق (روزهاى ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ ذى الحجة) بهنگام صبح آن را ترك ميفرمود. و بدنبال هر نماز تكبير ميگفت، بدين گونه: اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر، اللَّه اكبر و للَّه الحمد پس چون بنمازگاه ميرسيد گام فرا مينهاد و بدون اذان و اقامه در جلوى مردم به نماز ميايستاد، و چون از نماز فارغ ميشد، بالاى منبر ميرفت، و در آغاز سخن ميگفت: اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، همسنگ عرش او و رضاى خاطرش، و بشماره قطرههاى باران از آسمانش و درياهايش، أسماء حسنى مخصوص او است، و سپاس و ستايش تقديم به پيشگاه او چندان كه راضى گردد. و او همان خداى مقتدر آمرزگار است. خداوند بالاتر و بزرگتر از آنست كه بحدّ وصف درآيد، در حالى كه باوج كبرياء و تكبّر برآمده، و در مقام معبودى مقتدر و رحيمى مهربان جاى گرفته است، هم او كه پس از قدرت بر كيفر و انتقام عفو ميكند، و جز گمراهان از رحمت او نوميد نمىشوند. اللَّه اكبر كبيرا، و لا اله الا اللَّه كثيرا، و سبحان اللَّه حنانا قديرا، و الحمد للَّه- تا آخر دعاى متن او را سپاس ميگزاريم، و ستايش ميكنيم و از او يارى ميخواهيم، و آمرزش ميجوئيم، و هدايت ميخواهيم، و شهادت ميدهيم كه هيچ معبود حقّى جز او نيست، و محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بنده او و فرستاده اوست. كسى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند، در حقيقت هدايت يافته و برستگارى بزرگى نائل گشته، و كسى كه خدا و پيامبرش را نافرمانى كند سخت گمراه شده، و بزيانى بس آشكار دچار گشته است. شما را- اى بندگان خدا- سفارش ميكنم به تقواى خدا، و ياد كردن بسيار از مرگ، و زهد در دنيائى اين چنين كه مردم پيش از شما كامى از آن نگرفته، و طرفى از آن نبستهاند، و پس از شما نيز براى كسى باقى نخواهد ماند، و سرنوشت شما در اين دنيا لا جرم همان سرنوشت گذشتگان است. آيا نمىبينيد كه دنيا سپرى شده، و مدتش طى گشته، و اعلام زوال كرده، و آشنايش ناآشنا گشته. و خود (دنيا) شتابان روى برتافته، چنان كه از فنا خبر ميدهد، و آهنگ مرگ بگوش ساكن آن سروده مىشود، چندان كه شيرينيهاى آن تلخ شده، و آب زلال آن كدورت گرفته، تا بجز قطراتى در ته مشربهاى، و جرعهاى همانند جرعه باقيمانده در ته ظرفى كه تشنگى تشنه كامى با مكيدنش فرو نمىنشيند از آن بجاى نمانده است. پس از بندگان خدا براى كوچ از اين سراى بسيج شويد، از اين سرائى كه فنا بر اهل آن مقدّر شده، و ساكنينش از بقاء ممنوع گشتهاند، و جانهاشان بخوارى مرگ كشيده شده است، چنان كه هيچ زندهاى در بقاء طمع نبندد، و جانى نيست مگر آنكه فرمان مرگ را گردن نهاده باشد. پس مبادا كه آرزو بر شما چيره گردد، و پايان عمر و اجل را دور بپنداريد. و در دنيا فريفته آرزوها مشويد، و چند روزه زندگى را بعبادت خدا پردازيد. زيرا بخدا سوگند اگر شما در طلب قرب به ساحت قدس خدا در بالا رفتن درجهاى نزد او يا آمرزيده شدن گناهى كه نويسندگان او آن را احصاء نمودهاند و فرشتگان موكّل بر اعمال بندگان آن را ثبت و ضبط كردهاند، همچون مادر سرگشته غمزده فرزند از دست دادهاى بناليد، و مانند خلائق نوحه سر كنيد، و فرياد تضرّع و استغاثهاى بسان راهبان تارك دنيا از دل برآوريد، و از اموال و اولاد خود دل بركنيد، هر آينه اين اعمال در برابر ثوابى كه من از جانب او براى شما اميد ميدارم، و نجات از عقاب دردناكى كه از نزول آن بر شما مىترسم، بهائى اندك است. و بخدا قسم اگر شما از سر شوق و از روى رغبت بسوى خدا، و بعلّت بيم و هراس از او دلهاتان گداخته و ذوب شود، و چشمهاتان از شدّت ترس و دهشت خون شود، و بجاى اشك خون بگريد و بر گونههايتان روان گردد، و آنگاه تا دنيا باقى است در فضاى آن زندگى كنيد، و سراسر عمرتان را به انقطاع و عبادت خدا بگذرانيد، و در برابر نعمتهاى عظيمى كه بشما ارزانى داشته، و اينكه شما را بسر منزل ايمان رهبرى كرده، منتهاى كوشش خود را بكار بريد، هرگز و تا جهان بر پا باشد بوسيله اعمالتان استحقاق بهشت او و رحمت او را نخواهيد يافت. ولى شما به بركت رحمت او مورد ترحم واقع ميشويد، و در پرتو راهنمائى او هدايت مىيابيد، و با مدد آن رحمت و هدايت سرانجامتان بسوى بهشت او خواهد بود. خداوند ما و شما را از تائبان و عابدان قرار دهد. و امروز روزى است كه حرمتى بس بزرگ دارد، و بركتش مورد اميدوارى است، و در اين روز اميد آمرزش گناهان ميرود، پس خدا را بسيار ياد كنيد و از او آمرزش بخواهيد، و بدرگاه او توبه كنيد، زيرا كه او توبه پذيرى مهربان است. و اگر كسى از شما بزغالهاى را (در مقام قربانى حجّ) قربان كند كفايت نخواهد كرد، ولى قربان كردن برّهاى كفايت ميكند، و از شروط كمال قربانى معاينه و بازرسى چشم و گوش آن است، و چون چشم و گوش آن سالم باشد قربان درست و تمام است. و اگر شاخ آن شكسته باشد يا پاى خود را در راه قربانگاه بزمين بكشد. كفايت نميكند (چون اين عيوب ظاهرى علامت بيمارى حيوان است و بهمين ملاحظه بهاى آن كمتر است). و چون مراسم قربانى را برگزار كرديد، از گوشت قربانى بخوريد، و هديّه بدهيد، و خدا را بپاس اين نعمت كه گوشت شتران و گاوان و گوسپندان را روزى شما ساخته سپاسگزارى كنيد، و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و عبادت را كامل و نيكو بجا آوريد، و گواهى را اقامه كنيد (يعنى كتمان شهادت نكنيد)، و در انجام كار جهاد و حجّ و روزه كه بر شما واجب شده راغب باشيد و اشتياق نشان دهيد، زيرا ثواب آن عظيم و فناناپذير است، و ترك آن وبالى است كه هرگز از ميان نميرود، و امر بمعروف و نهى از منكر را بجا آوريد، و چنان كنيد كه ستمكار بيمناك و ترسان شود، و ستمديده را يارى كنيد، و آن كس كه مردم را به شك و ترديد دچار ميكند ويرا از انتشار شك و ريب در عقايد مردم بازداريد، و با زنان و بردگان خوش رفتارى كنيد، و در سخن گفتن صادق باشيد، و امانت را بصاحبش بازگردانيد، و بپادارندگان حق باشيد، زندگانى دنيا و شيطان فريبنده شما را نفريبد و از اطاعت خدا بازندارد. بيگمان بهترين سخن ذكر خدا، و رساترين موعظه پرهيزكاران كتاب خداوند عزيز و حكيم است. و سپس آن حضرت گفت: اعوذ باللَّه من الشّيطان الرّجيم- و سوره قل هو اللَّه احد را قراءت فرمود. و گاهى هم سوره قل يا ايها الكافرون يا الهيكم التّكاثر و يا و العصر را تا آخر ميخواند. ولى آنچه بيشتر بر آن مداومت ميفرمود سوره قل هو اللَّه احد بود، و وقتى كه يكى از اين سورهها را ميخواند، اندكى مينشست، بمقدار نشستن كسى كه شتاب دارد. آنگاه برميخاست (و خطبه را ادامه ميداد). و آن حضرت (پس از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله) اول كسى بود كه نشستن در فاصله دو خطبه را بهيچ وجه فراموش نميكرد. آنگاه خطبهاى را كه بعد از خطبه جمعه (سابقا) آوردهايم ايراد ميفرمود.