روایت:الکافی جلد ۲ ش ۲۲۹۲
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الْعِشْرَة
عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن علي بن اسباط عن عمه يعقوب بن سالم عن اسحاق بن عمار عن الكاهلي قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۲ ش ۲۲۹۱ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۲۲۹۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۵۷۷
از كاهلى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: چون بنيامين از بر يعقوب رفت، فرياد كشيد: خدايا! به من رحم نمىكنى؟ فرزندم را بردى و چشمم را گرفتى؟ خدا تبارك و تعالى به او وحى كرد: اگر من آنها را ميرانده باشم، زندشان مىكنم تا آنها را به تو رسانم ولى يادت مىآيد آن گوسفندى را كه سر بريدى و بريان كردى؟ خوردى و فلان و فلان در همسايهگى تو بودند و روزه داشتند و چيزى از آن به آنها ندادى؟
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴۹۰
كاهلى گويد شنيدم حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: كه چون بنيامين از دست يعقوب رفت عرضكرد: بار پروردگارا بمن رحم نميكنى؟ چشمم را كه گرفتى و فرزندم را كه بردى؟ پس خداى تبارك و تعالى باو وحى كرد: كه اگر من آن دو را (يعنى يوسف و بنيامين را) ميرانده باشم برايت زندهشان ميكنم ولى آيا بياد دارى آن گوسفندى كه سر بريدى و بريان كردى و خوردى و فلان و فلان در همسايگى تو روزه بودند و چيزى از آن بآنها ندادى؟.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۷۶۷
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از سهل بن زياد، از على بن اسباط، از عمويش يعقوب بن سالم، از اسحاق بن عمّار، از كاهلى كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «چون بنيامين از دست يعقوب رفت، ندا در داد كه: اى پروردگار! آيا مرا رحم نمىكنى، چشمهايم را نابود كردى و پسرانم را بردى. پس خداى- تبارك و تعالى- به سوى او وحى فرمود كه: اگر ايشان را ميرانيده بودم، هر آينه هر دو را از برايت زنده مىگردانيدم، تا آنكه ميان تو و ايشان جمع كنم، وليكن ياد دارى آن گوسفندى را كه سر بريدى و آن را بريان كردى و خوردى، و فلان كس كه در كنار تو است، روزهدار بود و چيزى از آن را به او ندادى».