روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۶۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن صفوان بن يحيي عن العلا بن رزين عن محمد بن مسلم قال سمعت ابا جعفر ع يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۹۶۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۹۶۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۳۵
محمد بن مسلم گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مىفرمود: هر كه براى خدا دين دارى كند با عبادتى كه خود را در آن به رنج اندازد و بكوشد و امامى از طرف خدا براى او نباشد كوشش او پذيرفته نيست و او گمراه و سرگردان است و خدا كردار او را بد مىشمارد، او به مانند گوسفندى است كه از چوپان و گلّه خود گم شده و شب و روز مىجهد و مىدود و مىرود و مىآيد و شب هنگام گلّه غريبى بيند و بدان دل نهد و فريب آن را بخورد و با آن در آغلش شب را بگذراند و چون چوپان گلّه خود را راند، آن چوپان و آن گلّه را نشناسد و سرگردان بجهد و چوپان و گلّه خود را بطلبد و گلهاى با چوپانش بيند و بدان دل نهد و فريفته گردد و چوپان به او بانگ زند كه تو به چوپان و گله خودت پيوند، زيرا تو گم و سرگردانى و از چوپانت و گلهات بر كنارى و آن گوسفند گمشده هراسان و سرگردان و تك بر جهد و چوپانى ندارد كه به چراگاه خودش رهبرى كند و يا او را برگرداند. در اين ميان كه چنين است به ناگاه گرگ از گمشدنش فرصتجوئى كند و آن را بخورد، اى محمد سوگند به خدا چنين است حال كسى كه در اين امت دست به دامن امام منصوب از طرف خدا نباشد، امامى كه امامت او روشن است و عادل است، او گمراه و گم است و اگر بر اين حال بميرد، در كفر و نفاق مرده است. اى محمد، بدان كه رهبران جَور و پيروانشان از دين خدا بركنارند، محققاً گمراهند و گمراه كنند و همه كارهايشان چون خاكسترى است در برابر گردباد در روز طوفانى، به هيچ وجه برآنچه كسب كردهاند دسترسى ندارند، اين است آن گمراهى پرت و پلا.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۰۴
محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام ميفرمود: هر كه ديندارى خدا كند با عبادتى كه خود را در آن بزحمت افكند ولى پيشوائى از جانب خدا براى خود نگرفته باشد، كوشش او پذيرفته نيست و او گمراهست و سرگردان و خدا كردار او را ناپسند دارد و حكايت او حكايت گوسفندى است كه از چوپان و گله خويش گم شود و تمام روز را با تلاش در رفت و آمد باشد و چون شب بر او پرده افكند، گلهئى را كه از چوپان خودش نيست ببيند، بسوى آن گرايد و بآن فريب خورد و در خوابگاه آن گله بخوابد. هنگامى كه چوپان گله خود را حركت دهد، آن چوپان و گله را ناشناس بيند، باز با شتاب و سرگردانى در جستجوى چوپان و گله خود برآيد، گوسفندانى را با چوپانش به بيند، بسوى آن گرايد و بدان فريفته شود، چوپان هم او را فرياد زند كه بيا و بچوپان و گله خود پيوند كه تو از چوپان و گله خود گمگشته و سرگردانى، آن گوسفند هراسان و سرگردان و تنها باين سو و آن سو زند و چوپانى هم ندارد كه بچراگاهش رهبرى كند يا بمنزلش رساند. در همين هنگام گرگ گمشدن او را مغتنم شمارد و او را بخورد، چنين است بخدا اى محمد! حال كسى كه از جمله اين امت باشد و او را امامى آشكار (يعنى امامتش با دليل متقن ثابت شده) و عادل از طرف خداى جل و عز نباشد، او گمشده و گمراهست و اگر بر اين حال بميرد، با كفر و نفاق مرده است. بدان اى محمد! كه پيشوايان ستمگرى و پيروانشان از دين خدا بركنارند، خود گمراه گشته و مردم را گمراه كردهاند، اعمالى كه بجا مىآورند، مانند خاكسترى باشد كه تند بادى در روز طوفانى بدو زند چيزى از آنچه كسب كردهاند بدستشان نيايد، اينست همان گمراهى دور.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۲۹۵
محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان بن يحيى، از علاء بن رزين، از محمد بن مسلم روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مىفرمود: (تا آخر آنچه در باب معرفت امام عليه السلام مذكور شد، و چون محض تكرار بود لهذا در ترجمه به حواله اكتفا نموده) «۲». __________________________________________________ (۲). «هر كه خداى عزّوجلّ را اطاعت و عبادت كند، به عبادتى كه نفس خود را در آن به زحمت و مشقت اندازد، و او را امامى از جانب خدا نباشد، سعى و كوشش كه كرده، مقبول نمىگردد، و حال آنكه او گمراه و سرگردان و حيران است و خدا اعمال او را دشمن مىدارد و داستان اين كس، چون داستان گوسفندى است كه راه غلط كرد، و از شبان و گله خود دور افتاد، پس ناگاه مىرفت و مىآمد و آرام نمىگرفت، و در همه آن روز در حركت بود. پس چون پرده شب او را پوشيد و جهان تيره و تار گرديد، گله گوسفندى را ديد كه با شبان خود مىروند، پس به سوى آن گله ميل نمود و بى جستجو با آن همراه شد، به گمان آنكه اين گله و شبان اوست، و به واسطه آن فريفته شد و گول خورد. پس با آنها شب به روز آورد در آرامگاه و آغلى كه داشتند. پس چون هوا روشن شد و آن شبان گلّه خويش را بيرون كرد و راند كه آنها را به چراگاه برد، اين گوسفند ديد كه اين شبان و گله را نمىشناسد، رم برداشت و ناگاه به اين طرف و آن طرف مىدويد حيران و سرگردان و شبان و گله خود را مىطلبيد. پس گله ديگرى را ديد كه با شبان خود مىرفتند، به سوى آن ميل كرد و به آن نيز فريفته شد، آن شبان بر او بانگ زد و گفت: به شبان و گله خود ملحق شو كه تو عبث در زمين مىگردى و حيران و سرگردانى؛ زيرا كه از شبان و گله خود دور افتادهاى، باز رم برداشت و ترسان و حيران بود و در زمين مىگشت و او را شبانى نبود كه او را راهنمايى كند به سوى چراگاهى كه در آن چراكند، يا او را به سوى گله خود برگرداند. پس در بين اينكه آن گوسفند همچنين سرگشته و حيران بود، ناگاه گرگ تلف و هلاكت آن را غنيمت شمرد و آن را خورد. و همچنين به خدا سوگند اى محمد، هر كه از اين امت چنان شود كه او را امامى نباشد از جانب خداى عزّوجلّ كه پاك باشد از گناهان، يا ظاهر باشد (يعنى وجودش هويدا باشد، و هر چند كه به حسب شخص پيدا نباشد، يا شخصش ظاهر باشد و اگر چه در بعضى از اوقات از براى پارهاى از اشخاص باشد، يا غالب باشد بر تمام خلق در علم و عمل و غير آن) و عادل باشد، صبح مىكند با گمراهى و سرگردانى. و اگر بر اين حال بميرد، بر كفر و نفاق مرده. و بدان اى محمد، كه ائمه جور و پيشوايان ستم و پيروان ايشان، هر آينه دور شدگانند از دين خدا و خود گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند. پس كردارهاى ايشان كه آنها را به جا مىآورند، چون خاكسترى است كه باد آن را سخت بگيرد، و به او برخورد در روزِ صاحب باد تند و آن را به نوعى پراكنده سازد كه اثرى از آن باقى نماند، در حالى كه توانايى ندارد از آنچه كار كردهاند بر چيزى (يعنى مطلقا و اصلا بر آن ثوابى نيابد). اينكه مذكور شد، همان گمراهى دور است» (و اين، ترجمه آيهاى است كه حضرت به طور اقتباس در كلام خود تضمين فرموده، و نظم آيه در سوره ابراهيم چنين است كه: «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ» (ابراهيم، ۱۸.).