روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۴۱
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
و بهذا الاسناد عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۶۴۰ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۶۴۲ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۲۶۳
به اين اسناد از امام صادق (ع) فرمود: على بن الحسين (ع) مىفرمود: «انّا أَنْزَلْناهُ فرى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» خداى عز و جل راست گفته، قرآن در شب قدر نازل شده «تو چه مىدانى شب قدر چيست» رسول خدا (ص) فرمود: من نمىدانم، خداى عز و جل فرمود: «شب قدر بهتر از هزار ماه است» كه شب قدر ندارد، به رسول خدا (ص) فرمود: مىدانى چرا شب قدر بهتر از هزار ماه است؟ گفت: نه، فرمود: براى آنكه «ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگار خود نازل مىشوند از براى هر امرى» و چون خدا اذن در چيزى دهد آن را پسنديده «سلام است آن شب تا بر آمدن سپيده دم» مىفرمايد:فرشتهها و روح مخصوص من در آن شب سلام مرا به تو مىرسانند تا بر آمدن سپيده دم، سپس در يكى از نامههاى خود فرمود (۲۷ سوره انفال): «بپرهيزيد از فتنهاى كه تنها به آن كسانى كه ستم كنند از شماها نمىرسد» در باره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ است، و در ضمن نامه خود فرمود (۱۳۸ سوره آل عمران): «محمد نيست جز رسولى كه پيش از او رسولانى درگذشتهاند آيا اگر مرد يا كشته شد به عقب برگرديد، هر كه به عقب برگردد به خدا زيانى نرساند و محققاً خدا به شاكران پاداش دهد» در آيه اول فرمايد: چون محمد (ص) بميرد اهل خلاف گويند: امر خدا كه در شب قدر بود با رسول خدا در گذشت و تمام شد، اين فتنهاى است كه به خصوص آنها مىرسد و به همين سبب به عقب برگردند، زيرا اگر بگويند امر خدا باقى است و نرفته است بايد خدا امرى داشته باشد و چون اعتراف به امر كنند بناچار بايد صاحب الامرى باشد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۶۱
امام صادق عليه السلام فرمود: على بن حسين عليهما السلام ميفرمود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» راست فرمود خداى عز و جل كه قرآن را در شب قدر نازل فرمود «تو ميدانى شب قدر چيست؟» پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نميدانم، خداى عز و جل فرمود: «شب قدر از هزار ماه بهتر است» كه شب قدر ندارد (يعنى شب قدر از هزار ماه غير رمضان بهتر است تا تفضيل شىء بر نفس لازم نيايد) خدا بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: ميدانى چرا آن يك شب از هزار ماه بهتر است؟ گفت: نه، فرمود: زيرا «در آن شب فرشتگان و جبرئيل باجازه پروردگارشان براى هر مطلبى نازل مىشوند» و چون خداى عز و جل نسبت بچيزى اجازه دهد آن را پسنديده است «آن شب تا برآمدن سپيده دم سلام است» خدا ميفرمايد: اى محمد: فرشتگان و جبرئيل از آغاز فرود آمدنشان تا طلوع صبح سلام مرا براى تو مىآورند. و در آيه ديگر قرآنش ميفرمايد: (۲۷ سوره ۸) «بترسيد از فتنهاى كه تنها بستمگران نميرسد» يعنى آنها كه در باره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ستم كردند و در آيه ديگر قرآنش فرموده (۱۳۸ سوره ۳) «محمد جز فرستادهاى نيست كه پيش از او فرستادگان بوده و درگذشتهاند، آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما بعقب بر ميگرديد، هر كه بعقب برگردد، بخدا زيانى نميزند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد» خدا در آيه اول ميفرمايد: چون محمد بميرد، مخالفين امر خداى- عز و جل- گويند. «شب قدر هم با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله درگذشت» اين فتنهاى بود كه تنها بآنها رسيد و بسبب آن بعقب برگشتند، زيرا اگر ميگفتند شب قدر (بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله) از ميان نرفته ناچار براى خداى عز و جل در آن شب امرى لازم است (كه فرود آيد) و چون بامر اعتراف كردند، چارهاى نيست جز اينكه صاحب- الامر هم باشد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۸۷
و به همين اسناد از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود:
«حضرت على بن الحسين عليه السلام مىفرمود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، راست گفته است خداى عزّوجلّ كه قرآن را در شب قدر فرو فرستاده است. «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» «۱»، رسول خدا فرمود: نمىدانم كه شب قدر چيست و چه حكم دارد؟ خداى عزّوجلّ فرمود كه: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» «۲»، يعنى: «شب قدر بهتر است از هزار ماهى كه شب قدر در آن نباشد». خدا به رسول خود فرمود كه: آيا مىدانى كه چرا اين شب از هزار ماه بهتر است؟ رسول عرض كرد: نه، خدا فرمود كه: از براى اينكه اين شب چنان است كه فرشتگان و روح در آن فرود مىآيند به اذن پروردگار خويش، از هر كارى. و هرگاه خدا در چيزى اذن دهد، البته آن را پسنديده و به آن راضى است. «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» خدا مىفرمايد كه: فرشتگان و روح من سلام مىكنند بر تو يا محمد، به سلام من (يعنى: سلام مرا به تو مىرسانند)، از اوّل فرود آمدن ايشان تا طلوع صبح بعد از آن.
در بعضى از كتاب خويش (كه قرآن است) يا در بعضى از مواضع آن، فرموده است كه:
«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً» «۳»، يعنى: «و بپرهيزيد فتنه را كه البته نمىرسد به كسانى كه ستم كردهاند از شما در حالتى كه اختصاص داشته باشد به ايشان» (بلكه عام باشد و به ظالم و غير ظالم اثر آن برسد، و شآمت آن به همه سرايت كند. و گمان فقير چنان است كه ناسخين اين آيه را غلط نوشتهاند و در روايت لتصيبنّ بوده، چنانچه آخر روايت صريح است در اين. و در مجمع البيان اين قرائت را نسبت به امير المؤمنين و امام محمد باقر عليه السلام و ربيع بن انس و زيد بن ثابت و ابوالعاليه داده، و اين روايت دلالت مىكند بر اينكه حضرت سيّد السّاجدين زين العابدين عليه السلام نيز چنين قرائت مىفرموده و ناسخين كه لا تُصِيبَنَّ نوشتهاند، منشأ اشتباه ايشان آن است كه در قرآن، لا تُصِيبَنَّ مكتوب است و قرائت مشهوره نيز آن است، و در رسم الخط قرآنى، بنابر طريقه عثمانى كه در نوشتن قرآن معمول بوده،
__________________________________________________
(۱). قدر، ۱ و ۲. (۲). قدر، ۳. (۳). انفال، ۲۵.
امثال اين الف نوشته نمىشده و لا تُصِيبَنَّ و لتصيبّن در صورت كتابت، با هم فرقى نداشتهاند، بلكه فرق در تلفّظ و إعراب آن بوده، كه در اوّل، بر سر لام، خنجرى مىگذاشتند و در دويم، فتحه. و بنابر اين معنى آيه اين مىشود كه: آن فتنه عموم ندارد بلكه مخصوص ظالمان است). و حضرت فرمود كه: «اين آيه و فتنهاى كه در آن مذكور است، در باب «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» است و خدا در بعضى از مواضع كتاب خويش فرموده: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ» «۱»، يعنى: و نيست محمد (كه بنده ستوده خداست)، مگر فرستادهاى از نزد خدا كه فرستادگان بسيار پيش از او گذشتهاند. پس مردن بر او محال نيست، و او نيز در گذرد. آيا پس اگر محمد بميرد يا كشته شود، باز مىگرديد بر پاشنههاى خويش؟ (يعنى: مرتد مىشويد؟) و هر كه باز گردد بر پاشنههاى خويش، پس هرگز خدا را ضرر نرساند به چيزى از ضرر و زود باشد كه خدا شكر كنندگان را جزا دهد». و حضرت فرمود كه: «خدا در آيه اوّل مىفرمايد كه: در هنگامى كه محمد صلى الله عليه و آله مىميرد، آنها كه مخالفت امر خداى عزّوجلّ مىكنند، مىگويند كه شب قدر با رسول خدا گذشت و به مردن آن حضرت برطرف شد. پس همين فتنه و آزمايشى است كه به ايشان رسيد؛ در حالتى كه اختصاص به ايشان داشت و به همين فتنه بر پاشنههاى خويش بر گشتند و مرتد شدند؛ زيرا كه ايشان اگر بگويند كه شب قدر نرفته، بلكه در هر سال هست، پس چارهاى نيست از اينكه خداى عزّوجلّ را در آن امرى مىباشد و چون به امر اقرار كنند، آن را چارهاى نيست از صاحبى و بايد كه امر به صاحب امر برسد». __________________________________________________
(۱). آل عمران، ۱۴۴.