روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۰۰
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن يحيي عن احمد بن ابي زاهر او غيره عن محمد بن حماد عن اخيه احمد بن حماد عن ابراهيم عن ابيه عن ابي الحسن الاول ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۵۹۹ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۶۰۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۹۹
ابراهيم از پدرش روايت كرده از ابو الحسن (امام كاظم ع) گويد: به او عرض كردم: قربانت به من خبر ده كه پيغمبر وارث همه پيغمبران است؟ فرمود: آرى، گفتم: از دوران آدم تا به خود آن حضرت برسد؟ فرمود: خدا هيچ پيغمبرى مبعوث نكرده جز اينكه محمد از او اعلم است، گويد: گفتم: عيسى بن مريم مردهها را به اذن خدا زنده مىكرد؟ فرمود: راست گفتى و سليمان بن داود هم زبان پرندگان مىدانست، رسول خدا (ص) هم داراى اين مراتب بود؟ گويد: فرمود: به راستى سليمان بن داود وقتى هدهد را گم كرد و در بارهاش به شك افتاد گفت (۲۰ سوره نمل): «چه شد مرا كه هدهد را نمىبينم با اينكه غيبت كرده است» وقتى ديد كه حاضر نيست به او خشم كرد و گفت (۲۱ سوره نمل): «هر آينه او را شكنجه سختى دهم يا آنكه دليل و عذر روشنى براى غيبت خود بياورد» همانا به او خشم كرد براى آنكه رهنماى او بود براى آب. بنا بر اين به همين پرنده كوچك چيزى عطا شده بود كه سليمان (ع) نداشت و با اينكه باد و مورچه و انس و جن و شياطين و سركشان همه مطيع او بودند، آب را زير هوا تشخيص نمىداد و آن پرنده تشخيص مىداد، به راستى خدا در كتاب خود مى فرمايد (۳۰ سوره رعد): «اگر قرآن كوهها را به گردش آورد و زمين را به طى الارض درنوردد و مردهها را به سخن آرد». ما وارث اين قرآنيم كه در آن است آنچه كوهها را به گردش آورد و كشورها را قطع مسافت كند و مردهها بدان زنده شوند، ما آب را زير هوا بشناسيم، و به راستى در كتاب خدا آياتى است كه هر چه به وسيله آن خواسته شود به اذن خدا مجرى گردد و با آنچه كه خدا بدان اجازه داد و در كتب گذشتگان ثبت شده و خدا همه را در امّ الكتاب براى ما مقرر داشته، به راستى خدا فرمايد (۷۵ سوره نمل): «هيچ ناديده نباشد جز آنكه در كتاب مبين باشد» سپس فرموده است (۲۹ سوره سبأ): «سپس به ارث داديم كتاب را به آن كسانى كه برگزيديم از بندگان خود» مائيم كه خداى عز و جل ما را برگزيده است و به ما به ارث داده اين كتابى را كه در آن شرح و بيان هر چيزى است.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۲۷
ابراهيم گويد: پدرم گفت: بامام كاظم عليه السلام عرضكردم: قربانت گردم، بمن بفرمائيد كه: آيا پيغمبر ما صلّى اللَّه عليه و آله وارث تمام پيغمبران است؟ فرمود: آرى، عرضكردم: از زمان آدم تا بخود آن حضرت برسد؟ فرمود: خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود، جز اينكه محمد صلّى اللَّه عليه و آله از او اعلم بود، عرضكردم: عيسى بن مريم مردگان را باذن خدا زنده ميكرد، فرمود: راست گفتى و سليمان هم نطق پرندگان را ميفهميد و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله هم بر اين مراتب توانائى داشت، سپس فرمود: چون سليمان شانه سر را حاضر نيافت و در امر او بشك افتاد، گفت: (۲۰ سوره ۲۷) «چرا شانه سر را نمىبينم مگر او غايب است؟ «پس بر او خشمگين شد و گفت، «او را عذابى سخت ميكنم و يا سرش را ميبرم و يا بايد دليل روشنى پيشم آرد» و خشم سليمان بر شانه سر براى اين بود كه او سليمان را بمحل آب راهنمائى ميكرد، (موقعى كه سليمان و همراهانش بوسيله باد در هوا حركت ميكردند) خدا باين پرنده چيزى عطا كرده بود كه بسليمان عطا نفرموده بود، در صورتى كه باد و مور و انس و جن و شياطين و سركشان مطيع او بودند ولى او جاى آب را در زير هوا نميدانست و پرنده ميدانست. خدا در كتابش فرمايد (۲۹ سوره ۱۳) «و اگر قرآنى باشد كه كوهها با آن حركت كنند يا زمين بدان شكافته شود [بوسيله آن طى الارض شود] يا مردگان بدان سخنگو شوند» ما وارث آن قرآنيم كه آنچه كوهها بوسيله آن حركت كند در آنست و بوسيله آن بكشورها مسافرت شود و مردگان بدان سخنگو شوند، ما آب را در زير هوا تشخيص ميدهيم و همانا در كتاب خدا آياتى است كه بوسيله آنها چيزى خواسته نشود جز اينكه خدا بآن اجازه دهد (هر دعائى از بركت آن آيات مستجاب شود) علاوه بر آنچه خدا براى پيغمبران گذشته اجازه فرموده است (علومى كه بآنها عطا كرده است- مرآت-) همه اينها را خدا در قرآن براى ما مقرر فرموده است، همانا خدا ميفرمايد (۷۵ سوره ۲۷) «هيچ نهفتهاى در آسمانها و زمين نيست، جز اينكه در كتابى آشكار است» و باز فرمايد (۲۹ سوره ۳۴) «آنگاه اين كتاب را بكسانى كه از ميان بندگان خود انتخاب كردهايم بارث داديم» و مائيم كسانى كه خداى عز و جل انتخابمان كرده و اين كتاب را كه بيان همه چيز در آنست بارثمان داده.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۲۵
محمد بن يحيى، از احمد بن ابى زاهر يا غير او، از محمد بن حمّاد، از برادرش احمد بن حمّاد، از ابراهيم، از پدرش، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم، مرا خبر ده از پيغمبر صلى الله عليه و آله كه از همه پيغمبران ميراث برد؟ فرمود: «آرى». عرض كردم كه: از نزد آدم تا آنكه به خودش منتهى شد؟ فرمود كه: «خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نگردانيد، مگر آنكه محمد صلى الله عليه و آله از او داناتر است». راوى مىگويد كه: عرض كردم كه: عيسى بن مريم، مردگان را به اذن خدا زنده مىگردانيد. فرمود: «راست گفتى». و عرض كردم كه: سليمان بن داود گفتار مرغان را مىفهميد. و آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اين مراتب قدرت داشت؟ حضرت فرمود كه: «سليمان بن داود در باب هدهد تكلّم نمود در هنگامى كه او را نيافت و در كار آن شك داشت. «فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ» «۱»، يعنى: «پس سليمان گفت: چيست مرا و مرا چه مىشود كه در ميان مرغان هدهد را نمىبينم؟ (آيا به جهت ساترى چشم من به وى نمىافتد؟) يا هست از غايب شدگان؟» (كه از نظر پنهان شده)، و در آن هنگام كه او را نيافت و غيبت آن بر او متحقّق شد، و بر او خشم گرفت، پس فرمود: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ» «۲»، يعنى: «به خدا سوگند، هر آينه عذاب كنم او را عذابى سخت، يا او را سر برم، يا بياورد مرا حجّتى روشن (كه سبب غيبت او چه بوده)، تا باعث عذر او شود در غيبت». و جز اين نيست كه سليمان، خشم گرفت براى آنكه هدهد او را بر آب دلالت مىنمود. پس اين هدهد مرغى است كه خدا به او عطا فرموده بود آنچه را كه به سليمان عطا نفرموده بود، و حال آنكه باد و مورچه و آدميان و جنّيان و شياطين و همه سركشان، او را فرمان مىبردند، و آب را در زير زمين نمىشناخت (و نمىدانست كه آن در كجاست) و آن مرغ اين را مىشناخت. و به درستى كه خدا در كتاب خويش مىفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى» «۳»، يعنى: «و اگر در عالم پارهاى از قرآن باشد كه كوهها به آن و خواندن آن بر آن، روان گردانيده شوند، بعد از كنده شدن از جاى خويش، بر روى زمين، يا در هوا، يا شكافته شود زمين به واسطه آن و پاره پاره گردد، يا مردگان به تلاوت آن به سخن در آورده شوند، هر آينه اين قرآن، خواهد بود» (به جهت عظمت محلّ و علوّ امر و جلالت قدرى كه دارد). و به تحقيق كه ما ميراث برديم اين قرآن را كه در آن است آنچه كوهها به سبب آن روان گردد، و شهرها به وساطت آن ويران شود، و مردگان به آن زنده شوند، و ما آب را در زير زمين مىشناسيم. و به درستى كه در كتاب خدا آياتى چند هست كه هيچ كار مشكلى به استعانت به آن، اراده نمىشود مگر آنكه خدا به آن دستورى مىدهد و آن را سهل و آسان مىگرداند با آنچه كه هست، كه خدا به واسطه آن در حصول مشكلات اذن مىدهد و آسان مىسازد، از آنچه گذشتگان آن را نوشتهاند. كه خدا آن را از براى ما قرار داده در اصل كتاب (كه عبارت __________________________________________________
(۱). نمل، ۲۰. (۲). نمل، ۲۱. (۳). رعد، ۳۱.
است از: لوح محفوظ، يا قرآن، يا سوره حمد). به درستى كه خدا مىفرمايد: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» «۱»، يعنى: «و نيست هيچ پوشيدهاى كه پوشيدگى و خفاى آن بسيار و سخت باشد از حوادث و نوازل و غير آن در آسمان و زمين، مگر آنكه در كتاب مبين است (كه عبارت است از قرآن) و نوشتهاى است روشن يا روشنكننده». بعد از آن فرمود كه:
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» «۲»؛ پس ماييم آنان كه خداى عزّوجل ما را برگزيده و به ما ميراث داده، اين كتابى را كه در اوست بيان هر چيزى». __________________________________________________ (۱). نمل، ۷۵. (۲). فاطر، ۳۲.