روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۹۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن عبد العزيز بن المهتدي عن عبد الله بن جندب :
الکافی جلد ۱ ش ۵۹۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۵۹۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۹۳
عبد اللَّه بن جندب گويد: امام رضا (ع) به او نوشت: اما بعد به راستى محمد (ص) امين خدا بود در خلقش و چون وفات كرد ما خانواده وارثانش بوديم و ما امناء خدائيم در زمين خدا، نزد ما است علم بلاها و مرگ و ميرها و انساب عرب و علم پيدايش اسلام (و زايش بر اسلام خ ل) و به راستى ما هر مردى را ببينيم مىشناسيم كه از روى حقيقت مؤمن است يا منافق است، شيعيان ما به نام خودشان و پدرشان ثبت دفترند، خدا از ما و آنها تعهد گرفته، شيعيان ما از سرچشمه ما آب نوشند و به راه ما مىروند جز ما و آنها كسى در كيش اسلام نيست، ما نجيب و ناجى هستيم و ما بازماندگان پيغمبرانيم و ما زادگاه اوصيائيم و ما صاحبان امتياز در كتاب خداى عز و جل هستيم، ما از همه مردم به كتاب خدا شايسته تريم و ما از همه مردم به رسول خدا نزديك تريم، ما هستيم كه خدا دين خود را به حساب ما تشريع كرده و در قرآن فرموده (۱۳ سوره شورى): «مقرر كرد براى شما اى آل محمد از دين، آنچه وصيت كرد بدان نوح (را به ما سفارش داده همان را كه به نوح (ع) سفارش داده) و آنچه را به تو وحى كرديم (اى محمد) و آنچه را به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش داديم (خدا به ما آموخته و رسانيده آنچه را بايد بدانيم و به ما سپرده علم آنان را، ما وارثان رسولان اولو العزميم) براى آنكه دين را برپا داريد (اى آل محمد) و در آن تفرقه نشويد و جدائى نياندازيد (و متحد باشيد) بر مشركان بسيار سخت ناگوار است (هر كه در ولايت على مشرك است) آنچه را بدان دعوتشان كنيد (از ولايت بلا فصل على (ع) به راستى خدا (اى محمد) هدايت كند هر كه به جانب او برگردد» (يعنى ولايت على (ع) را از تو نپذيرد).
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۲۴
از عبد اللَّه جندب روايت شده كه حضرت رضا عليه السلام باو نوشت: اما بعد همانا محمد صلّى اللَّه عليه و آله امين خدا بود در ميان خلقش و چون آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله در گذشت، ما خانواده وارث او شديم، پس ما هستيم امين خدا در زمين، علم بلاها و مردنها و نژاد عرب و تولد اسلام نزد ماست (يعنى نژاد صحيح و فاسد عرب را ميشناسيم و از محل تولد اسلام كه دل انسانست آگاهيم) و چون هر مردى را به بينيم ميشناسيم كه او حقيقة مؤمن است يا منافق و نام شيعيان ما و نام پدرانشان، نزد ما ثبت است. خدا از ما و آنها پيمان گرفته (كه ما رهبر آنها باشيم و آنها پيرو ما) بر سر هر آبى كه ما وارد شويم آنها هم وارد شوند و در هر جا در آئيم، در آيند (اشاره بحوض كوثر و بهشت و مقام عليين دارد و يا متابعت در مقام عمل را ميرساند) جز ما و ايشان كسى در كيش اسلام نيست، مائيم نجيب و رستگار و مائيم بازماندگان پيغمبران و مائيم فرزندان اوصياء و ما در كتاب خداى عز و جل خصوصيت داريم و ما بقرآن سزاوارتريم تا مردم ديگر و ما بپيغمبر نزديكتريم تا مردم ديگر، و خدا دينش را براى ما مقرر داشته و در قرآنش فرموده (۱۳ سوره ۴۲) «مقرر فرمود براى شما (اى آل محمد) از دين آنچه را كه بنوح سفارش نمود (بما سفارش كرد آنچه را بنوح سفارش كرد) و آنچه را بتو وحى كرديم (اى محمد) و آنچه را بابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم (بما آموخت و رسانيد آنچه را بايد بدانيم و علوم اين پيغمبران را بما سپرد، ما وارث پيغمبران اولو العزم هستيم) و آن سفارش اين بود كه دين را بپا داريد (اى آل محمد) در آن تفرقه نيندازيد (و با هم متحد باشيد) گران و ناگوار است بر مشركين (آنها كه بولايت على مشرك شدند) آنچه را بدان دعوتشان كنيد (كه ولايت على است) همانا خدا (اى محمد) هدايت كند كسيرا كه باو رجوع كند» يعنى كسى كه ولايت على عليه السلام را از تو بپذيرد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۱۹
على بن ابراهيم، از پدرش، از عبدالعزيز بن مهتدى، از عبداللَّه بن جُندب روايت كرده است كه حضرت امام رضا عليه السلام به سوى او نوشت كه: «امّا بعد، به درستى كه محمد صلى الله عليه و آله، امين خدا بود در خلق او. پس چون قبض روح آن حضرت عليه السلام شد، ما- گروه اهل بيت- ميراث برندگان او بوديم. پس ماييم امينان خدا در زمين او، و در نزد ما است علم بلاها و مرگها و نسبهاى عرب (كه صحيح و فاسد آن را مىدانيم)، و موضع تولّد اسلام و محلّ ظهور آن را آگاهيم (چه ايشان مىدانند كه اسلام از كه ظاهر مىشود، و همچنين كفر). و به درستى كه ما، هر مردى را مىشناسيم، چون آن را ببينيم به حقيقت ايمان و حقيقت نفاق (كه بدانيم كه او مؤمن است، يا منافق)، زيرا كه نامهاى شيعيان ما نوشته شده است (يعنى در نامه مخصوصى) و نامهاى پدران ايشان. و خدا بر ما و بر ايشان پيمان گرفته كه ما تبليغ احكام او نماييم، و ايشان از ما قبول كنند و ايشان وارد مىشوند در جايى كه ما وارد مىشويم، و داخل مىشوند در آنچه ما داخل مىشويم، و غير از ما و ايشان، كسى بر ملّت و كيش اسلام نيست. و ماييم برگزيدگان و بزرگواران و پُرمايگان و رستگاران، و ماييم پيشروان پيغمبران به سوى كرامت خداى تعالى، و ماييم پسران اوصياى پيغمبران، و ماييم مخصوص (به مدح، يا امامت) در كتاب خداى عزّوجلّ. و ماييم سزاوارترين مردمان به كتاب خدا، و ما
سزاوارترين مردمانيم به رسول خدا صلى الله عليه و آله. و ماييم آنان كه خدا دين خويش را از براى ما بيان فرموده، و واضح و روشن نموده، پس در كتاب خويش فرموده كه: «شَرَعَ لَكُمْ»؛ يعنى: «بيان و روشن كرد خداى تعالى از براى شما» (و حضرت، مخاطبين را بيان فرمود و فرمود:) اى فرزندان محمد، «مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً»؛ از دينى كه به آن متمسّك شديد، آنچه امر فرمود به آن نوح را».
و حضرت فرمود: «به تحقيق كه ما را امر فرمود، به آنچه نوح را به آن امر فرمود. «وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ»؛ و آنچه را كه وحى كرديم به سوى تو». و حضرت فرمود: «يا محمد، «وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى»؛ و آنچه را كه امر فرموديم به آن، ابراهيم و موسى و عيسى را». و حضرت فرمود: «پس به تحقيق كه مردم را تعليم داديم و به ايشان رسانيديم علم آنچه به ما تعليم داد، و علم ايشان را به وديعت به ما سپرد. و ماييم وارثان پيغمبران اولوالعزم (يعنى آنان كه در آيه مذكورند). «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ»، يعنى: (و مضمون آن وصيّت و امر، اين است كه:) به پاى داريد دين اسلام را». و حضرت فرمود: «اى اولاد محمد، «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»؛ و پراكنده مشويد در آن». حضرت فرمود: «بر يك امر جمع و متّفق باشيد. «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ»؛ بزرگ و دشوار و گران است بر مشركين». و حضرت فرمود كه: «آنان كه شرك آوردهاند به ولايت على عليه السلام «ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ»؛ آنچه مىخوانيد ايشان را به سوى آن». فرمود: «از ولايت على عليه السلام. يا محمد، به درستى كه خدا راه مىنمايد به سوى خويش هر كه را كه باز كرد، و رو به سوى حقّ آورد كه تو را اجابت كند به سوى ولايت على عليه السلام» (و حضرت بعضى از آيه را ذكر نفرموده و آن اين است كه: «اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «۱». به اين سبب، تغيير سياق داده مضمون آن را ذكر فرموده تا بدانند كه آن حضرت به جهت غرضى انداخته، آنچه را كه از آيه انداخته؛ زيرا كه غرض به شرح آن تعلّق نگرفته. و ترجمه آن اين است كه: «خدا بر مىگزيند براى خود به جهت رسالت از رسولان خويش، هر كه را كه خواسته باشد»، بنا بر احد التّفسيرين).