روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۴
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
اسحاق قال حدثني الحسن بن ظريف قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۳ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۰۱
حسن بن ظريف گويد: در سينه من خطور كرد كه دو مسأله را بنويسم به امام ابى محمد (ع) و از او بپرسم، و نوشتم و از آن حضرت پرسيدم كه: چون امام قائم ظهور كند به چه حكم مىكند و مجلس قضاوتش در ميان مردم كجا است، و مىخواستم از آن حضرت بپرسم در باره داروئى براى تب نوبه ۲ روز نه يك روز، و از پرسش راجع به تب غفلت كردم. در پاسخ نامه رسيد كه چون امام قائم قيام كند ميان مردم به علم خود قضاوت كند مانند قضاوت داود (ع) و گواه نطلبد و تو مى خواستى از علاج تب ربع بپرسى و فراموش كردى، در يك ورقهاى بنويس و به تبدار بياويز كه به اذن خدا بهبودى يابد ان شاء الله «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»، پس آنچه را ابو محمد گفته بود به تبدار آويختم و خوب شد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۴۱
حسن بن ظريف گويد: دو مسأله در خاطرم بود كه ميخواستم بحضرت ابى محمد عليه السلام نامه بنويسم و بپرسم، سپس نامه نوشتم و راجع بحضرت قائم عليه السلام پرسيدم كه چون قيام كند، چگونه داورى كند و دادگسترى او در ميان مردم در كجاست؟ و ميخواستم راجع بمعالجه تب ربع (كه يك روز ميگيرد و دو روز نميگيرد) سؤال كنم، ولى فراموش كردم. جواب آمد كه در باره حضرت قائم پرسيدى، چون او قيام كند بعلم و يقين خود داورى كند، چنان كه داود عليه السلام داورى ميكرد، و گواه نخواهد، و ميخواستى راجع به تب ربع هم بپرسى ولى فراموش كردى. اين آيه را بر كاغذى بنويس و بر تب دار بياويز، باجازه خدا بهبودى يابد، ان شاء اللَّه: «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ» آنچه ابو محمد فرمود نوشتم و باو آويختم، بهبودى يافت.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۳۹
اسحاق روايت كرده و گفته است كه: حديث كرد مرا حسن بن ظريف و گفت كه: دو مسأله در سينهام خليد و خواستم كه در باب آنها نامهاى به امام حسن عسكرى عليه السلام بنويسم، پس نامهاى نوشتم و او را سؤال كردم از قائم عليه السلام كه چون قيام كند به چه وضع حكم خواهد كرد؟ و مجلس آن حضرت كه در آن در ميان مردمان حكم مىكند، كجا خواهد بود؟ و خواستم كه او را سؤال كنم از چيزى كه از براى تب رِبع نافع باشد. «۱» راوى مىگويد كه: پس مرا غفلتى روى داد و حديث تب را ننوشتم. بعد از آن جواب آمد كه: «سؤال كردى از قائم و چون آن حضرت قيام كند در ميان مردمان، به علم خود حكم خواهد كرد، و از كسى شاهد نمىطلبد. و مىخواستى كه از دوا و افسون تب رِبع سؤال كنى و فراموش كردى، در پارهاى كاغذ يا برگ درختى اين را بنويس كه: «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ» «۲»، يعنى: «اى آتش، سرد و سلامت باش بر ابراهيم» (يعنى: سردى كه به حدّ اعتدال باشد و به او ضرر نرساند). و اين را بر شخص تبدار بياويز كه به اذن خدا چاق مىشود و شفا مىيابد. ان شاءاللَّه». پس ما آنچه را كه حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ذكر فرموده بود، بر شخص تبدار آويختيم، به هوش آمد و چاق شد. __________________________________________________
(۱). و رِبع به كسر را و سكون با، تبى است كه يك روز مىگيرد و سر مىدهد، و روز چهار بر مىگردد؛ كه از اوّل تب اوّل تا آخر تب دويم چهار روز است، و هر چهار روز دو تب مىكند و دو روز در ميان تب ندارد. (مترجم) (۲). انبيا، ۶۹.