روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۹۹
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن محمد عن سهل بن زياد عن علي بن محمد القاساني قال اخبرني بعض اصحابنا :
الکافی جلد ۱ ش ۱۲۹۸ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۳۰۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۴۳۹
على بن محمد كاشانى گويد: يكى از اصحاب به من خبر داد كه: مال بسيارى براى امام رضا بردم و آن حضرت از دريافت آن شاد نشد، غمنده شدم و با خود گفتم، اين همه پول براى او آوردم و او شاد نشد. آن حضرت فرمود: اى غلام يك طشت با آب براى من بياور، روى كرسى نشست و دست فراداشت و به غلام گفت: آب بريز، گويد: از انگشتانش طلا ميان طشت روان شد، و سپس به من رو كرد و فرمود: كسى كه چنين است اعتنائى به پولى كه تو آوردى ندارد
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۱۲
يكى از اصحاب گويد: پول بسيارى نزد امام رضا آوردم، ولى حضرت از آن شادمان نگشت من اندوهگين شدم و با خود گفتم: چنين پولى برايش مىآورند و او خوشحال نميشود!!. امام فرمود: اى غلام! آفتابه لگن بياور، سپس روى تختى نشست و دستش را گرفت و بغلام فرمود: آب بريز، راوى گويد: همين طور طلا بود كه از ميان انگشتانش در طشت ميريخت، سپس متوجه من شد و فرمود: كسى كه چنين است بپولى كه تو برايش آوردهئى اعتنائى ندارد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۶۸۵
على بن محمد، از سهل بن زياد، از على بن محمد قاسانى روايت كرده است كه گفت: خبر داد مرا بعضى از اصحاب ما كه مالى را به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام برد و گفت كه: آن مال را قدرى بود. پس آن حضرت را نديدم كه به آن مال شاد و خوشحال شده باشد. راوى مىگويد كه: من به جهت اين غمناك شدم و با خود گفتم كه: اين مال عظيم را به خدمتش آوردم و به آن شاد و خوشحال نشد. پس فرمود كه: «اى غلام، طشت و آب را بياور». راوى مىگويد كه: آن حضرت بر بالاى كرسى نشست و دست خود را پيش داشت، و به غلام فرمود كه: «آب را بر دست من بريز». راوى مىگويد كه: پس شروع كرد كه طلا از ميانه انگشتان آن حضرت روان مىشد و در طشت مىريخت، بعد از آن رو به سوى من كرد و فرمود: «كسى كه همچنين باشد، به آنچه تو آن را به سوى او آوردهاى، پروا نمىكند».