الواقعة ١١

از الکتاب
کپی متن آیه
أُولٰئِکَ‌ الْمُقَرَّبُونَ‌

ترجمه

آنها مقرّبانند!

|آنها مقربانند
آنانند همان مقربان [خدا]،
آنان به حقیقت مقربان درگاهند.
اینان مقربان اند،
اينان مقرّبانند،
اینانند که مقرب‌اند
ايشانند نزديك‌داشتگان
آنان، مقرّبان (درگاه یزدان) هستند.
همان مقرّبان (به خدای منان).
آنانند نزدیک‌گشتگان‌

Those are the nearest.
ترتیل:
ترجمه:
الواقعة ١٠ آیه ١١ الواقعة ١٢
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُوْلئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»: مبتدا و خبر بوده و رویهم خبر (السَّابِقُونَ) در آیه پیشین است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

(گروه سوم) پيشگامانى (در خيرات هستند كه در گرفتن پاداش نيز)، پيشگامند.

آنان مقرّبان درگاه خداوند هستند. در باغ‌هاى پرنعمت خواهند بود. (آنان) گروه زيادى از پيشينيان (و امّت‌هاى قبل) خواهند بود و گروه كمى از متاخّرين.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11»

أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ‌: آن گروه سابقان مقربند به درگاه الهى و نزديك گردانيده شده‌اند به رحمت سبحانى، يعنى درجات آنها نزديك عرش باشد.

تنبيه: شبهه‌اى نيست كه جامع سوابق ذات عالى سمات، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است. اما سبق او به اسلام و ايمان‌ «1»، جميع علما را اتفاق است در آنكه اول شخصى كه از رجال، تصديق حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و ايمان به آن حضرت آورد، حضرت على عليه السّلام بود؛ و اول زنان خديجه طاهره عليها سلام بود.

ابو ذر غفارى از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت نمود كه فرمود: يا علىّ انت اوّل من امن بى و اوّل من يصاحبنى يوم القيمة و انت الصّدّيق الاكبر و الفاروق الاعظم تفرّق بين الحقّ و الباطل و انت يعسوب المسلمين و المال يعسوب الظّالمين.

و اما سبق او در نماز «2»، قول حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: صلت الملئكه على و على على سبع سنين لانه لم يرفع صلاة من الارض الامنى و من على. يعنى ملائكه هفت سال صلاة فرستادند بر من و بر على، زيرا در آن مدت نماز هيچكس از زمين مرتفع نشد مگر از من و على.

و اما سبق آن حضرت به جهاد بر هيچكس پوشيده و پنهان نيست، و در وصف آن حضرت گفته شده «كرارا غير فرار».


«1» مراجعه كنيد به احقاق الحق ج 17 ص 373 تا 397.

«2» مراجعه كنيد به احقاق الحق، ج 17 ص 398 تا 420.

جلد 12 - صفحه 450

و به اجماع امت كسى كه به دو قبله نماز خواند با حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله، حضرت على عليه السّلام بود و معدودى.

و اما وفور علم و فضل آن حضرت همينقدر كافى است كه فرمود: «سلونى ما دون العرش».

روزى از ابن عباس كمالات آن حضرت پرسيدند، گفت: و اللّه هو احد الثقلين سبق الشهادتين و صلى بالقبلتين و بايع البيعتين و اعطى البسطتين ورد له الشمس مرتين بعد ما غاب عن المقلتين و جرد السيف تارتين و هو صاحب الكرتين و مثله فى الاية كمثل ذى القرنين و ذلك مولاى على أبي طالب عليه السّلام.

سوگند به خدا على بن ابى طالب عليه السّلام يكى از ثقلين است كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله در حين وصيت فرمود: انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى، و او سابق بود بر همه كس به اقرار توحيد و نبوت و نمازگزارى با پيغمبر به دو قبله و دوبار بيعت نمودن: يكى بيعة العقبه و ديگر بيعة الشجره، و دو بسطت دارد: يكى بسطت جسم و ديگر بسطت علم، و دوبار آفتاب از براى او برگردانيده‌اند بعد از غايب شدن و دو نوبت تيغ برهنه نمود اول براى تنزيل و دوم براى تأويل. و صاحب دو رجعت و كرّت بود، پس مثل او در آيه عجيبه مثل ذو القرنين است، و اين شخص كه به صفات مذكوره موصوف است مولاى من على بن ابى طالب عليه السّلام است.

و اخطب خوارزمى از اعاظم اهل سنت در كتاب اربعين حديث از انس بن مالك روايت نموده فرمود حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله: اذا كان يوم القيمة ينادون علىّ بن أبي طالب بسبعة اسماء: يا صدّيق، يا عادل، يا عابد، يا هادى، يا مهدىّ، يا فتى، يا علىّ، [مر انت‌] و شيعتك الى الجنّة:

روز قيامت ندا كنند حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام را به هفت اسم:

يا صديق، يا عادل، يا عابد، يا هادى، يا مهدى، يا فتى، يا على؛ تو و شيعيان تو بسوى بهشت باشند.

ابن المغازلى فى المناقب فى قوله تعالى: و السابقون يرفعه الى ابن عباس قال السّبّاق ثلثة سبق يوشع بن نون الى موسى و سبق صاحب يس الى عيسى‌

جلد 12 - صفحه 451

و سبق علىّ عليه السّلام الى محمد صلى اللّه عليه و آله و هو افضلهم‌ «1».

تتمه: در كتاب بصائر- جابر روايت كند از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم از روح، فرمود: اى جابر بدرستى كه خداى تعالى آفريد خلق را بر سه طبقه، و نازل فرمود ايشان را به سه مرتبه، و بيان نمود در كتاب خود «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» پس سابقين انبياى مرسل و غير مرسل باشند، قرار داد در ايشان پنج روح: روح القدس، روح ايمان، روح قوه، روح شهوت، روح بدن. و بيان فرمود در كتاب خود «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» و در جميع آنها فرمود «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» و به روح القدس دانا شوند جميع اشياء را، و به روح ايمان عبادت خدا نمايند و شرك نياورند به او چيزى را، و به روح قوه مجاهده كنند دشمنان را و معالجه نمايند معايش خود را و به روح شهوت دربرند لذت طعام و نكاح كنند حلال از زنان را، و به روح بدن راه بروند و بالا روند.

و اما اصحاب ميمنه پس ايشان مؤمنين‌اند از روى حقيقت، قرار داد در ايشان چهار روح را: روح ايمان، روح قوه، روح شهوت، روح بدن و هميشه استعمال كند بنده چهار روح را تا آنكه قصد معصيتى كند زينت دهد براى او روح شهوت، و قوت دهد او را روح قوه، و تباه شود روح بدن تا واقع سازد او را در آن گناه، وقتى ملامسه كند گناه را، ناقص گردد از او ايمان، پس اگر توبه نمايد از گناه، رجوع فرمايد خدا از عقوبت. و گاهى مى‌آيد و بنده حالاتى كه ناقص شود بعضى از اين چهار روح چنانچه فرمايد: «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‌ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً» پس ناقص شود روح قوه و توانائى ندارد مجاهده دشمن و معالجه زندگانى و ناقص شود روح شهوت، كه اگر بر او بگذرد نيكوترين دختران آدم، ميل ننمايد به او و باقى ماند در او روح ايمان و روح بدن،


«1» مناقب ابن مغازلى (چ 1394 تهران) ص 320 شماره 365 (در اين نسخه و هو افضلهم نبود)

جلد 12 - صفحه 452

پس به روح عبادت خدا نمايد و به روح بدن حركت و رفت و آمد كند تا بيايد او را ملك الموت.

و اما اصحاب مشئمه از ايشانند اهل كتاب، فرمود خداى تعالى‌ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» شناختند پيغمبر خدا را و وصى بعد از او را و كتمان نمودند آنچه مى‌دانستند از حق به جهت حسد و دشمنى، پس سلب شد از آنها روح ايمان، مقرر شد در آنها سه روح: روح قوه، روح شهوت، روح بدن و اضافه نمود آنها را به انعام و فرمود «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» به جهت آنكه دابه حمل نمايد به روح قوه، و نسل گذارد به روح شهوت، و سير نمايد به روح بدن‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ «1» لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ «2» خافِضَةٌ رافِعَةٌ «3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا «4»

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا «5» فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا «6» وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ «8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ «9»

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ «10» أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «11» فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «12» ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ «13» وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ «14»

عَلى‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ «15» مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ «16»

ترجمه‌

وقتى واقع شود واقعه قيامت‌

كه نيست در وقوعش هيچ دروغ و خلافى‌

آن پست گرداننده است و بلند گرداننده‌

وقتى كه حركت داده شود زمين حركت دادنى سخت‌

و خورد و نرم كرده شوند كوهها نرم شدنى‌

پس بگردند غبارى پراكنده‌

و باشيد شما دسته‌هاى سه‌گانه‌

پس ياران جانب راست چيست حال ياران جانب راست‌

و ياران جانب چپ چيست حال ياران جانب چپ‌

و پيشى گرفتگان بايمان كه پيشى‌گيرندگان ببهشتند

آن گروه مقرّبان درگاه خدا

در باغهاى پر نعمتند

گروهى از پيشينيان‌

و كمى از امّت آخر الزّمان‌

قرار دارند بر تختهائى زربفت مكلّل بجواهر

تكيه‌زنندگانند بر آنها روى بروى يكديگر.

تفسير

يكى از اسماء قيامت واقعه است و بآن ناميده شده براى تحقّق وقوع آن و شدّت اهوالش و آن صدق و حق و واقع است نيست راجع بوقوعش و براى آمدنش در خارج دروغ و خلاف واقعى چون هر كه از آن خبر داده پيغمبر يا امام يا يكى از نوّاب ايشان يا مردم عادى همه راست گفته‌اند و در صافى كاذبه را بنفس كاذبه تفسير فرموده و بعضى از مفسّرين هم گفته‌اند مراد آنستكه وقتى قيامت ظاهر شود ديگر كسى منكر آن نميشود و تكذيب نميكند اخبار از آنرا چنانچه فعلا بعضى ميكنند ولى ظاهرا كاذبه مانند عاقبة و عافية مصدر است و بمعناى مكذّب نيآمده مگر آنكه گفته شود آنروز ديگر دروغ گوئى نيست كه تكذيب كند قيامت را و


جلد 5 صفحه 126

اين خالى از تكلّف نيست و بهتر همانست كه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه قيامت حق است يعنى دروغ نيست و در هر حال آنروز دشمنان خدا ذليل و بجهنم ميروند و دوستان خدا عزيز و ببهشت ميروند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام سجاد عليه السّلام بآن تصريح و تسجيل شده و حاصل كلام آنستكه وقتى قيامت برپا شود كه مسلّما خواهد شد بعضى از مقام خود تنزّل و بعضى ترقى مينمايند و آن وقتى است كه زمين حركت داده شود حركت شديدى و قمّى ره نقل فرموده كه كوفته شود بعضى از آن بر بعضى و ريز ريز و نرم شود كوهها مانند آرد نرم و نيز نقل فرموده كنده شود كوهها كنده شدنى پس غبارى شود پراكنده در آسمان و هباء ذراتى است كه ديده ميشود وقتى از روزنه داخل ميشود با شعاع آفتاب خلاصه آنكه در آن روز اوضاع زمين دگرگون و اجزاء آن متفرّق و نابود خواهد شد و مردم در محشر حاضر ميگردند و آنها منقسم بسه قسم ميشوند يكدسته اصحاب يمين خوانده شده و ظاهرا آنها مردم پاك طينتى هستند كه داراى عقائد حقّه و اعمال صالحه‌اند و خير آنها بر شرّشان غالب است و مشمول رحمت و مغفرت الهى ميگردند و نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود و يكدسته اصحاب شمالند و آنها مردم بد فطرتى هستند كه شرشان بر خيرشان غالب است اعمّ از كافر و منافق و مجرم كه بايد بجهنّم بروند و نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود و يكدسته كسانى هستند كه سبقت گرفتند از سايرين بعلم و عمل و بايد سبقت گيرند از غير خودشان ببهشت و اينها اگر چه در واقع جزء دسته اوّلند كه سعداء هستند ولى براى رفعت مقام علم و سبقت در عمل پيشرو قافله جنّتند و اينجا خداوند آنها را از عوام اهل ايمان و عمل صالح مجزّى فرموده و بعنوان مقرّبون معرّفى و معنون نموده است و غير سعدا اشقيا ميباشند و لذا در سوره هود مردم منقسم بدو قسم شده‌اند سعيد و شقى و ظاهرا ميمنه بمعناى يمن و سعادت و مشئمه بمعناى شومى و شقاوت است ولى چون عرب بدست راست فال نيك ميزند و بدست چپ فال بد ميمنه و مشئمه بمعناى دست راست و چپ استعمال شده و ميشود و اينجا محتمل است هر دو معنى مراد باشد و سؤال بكلمه ما براى اظهار تعجّب از خوبى و بدى حال آن دو دسته است و البته معلوم است‌


جلد 5 صفحه 127

كه در سابقين هم اسبق وجود دارد و لذا در روايات معتبره سابقون بانبيا و ائمه و امير المؤمنين و شيعيان او و اصحاب يمين باهل ايمان و از آنها بآنان كه گناهى دارند و در موقف حساب حاضر ميشوند باختلاف اخبار و آثار تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سابقون چهار نفرند فرزند آدم عليه السّلام كه كشته شد و سابق امّت موسى عليه السّلام كه مؤمن آل فرعون است و سابق امّت عيسى كه حبيب نجّار است و سابق امّت محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه على بن ابى طالب است و ظاهرا در اين روايات بيان افراد جليّه و خفيّه شده و مفسرين هم باختلاف در اين مقام اظهار نظر نموده‌اند و تحقيق همانست كه بيان شد و البتّه مقرّبان درگاه الهى در اعلى درجات بهشتهاى پرنعمت جاى دارند و چون قسمت مهمّ ايندسته را انبياء عظام و اوصياء كرام آنها تشكيل ميدهند خداوند فرموده گروهى از پيشينيان و كمى از امّت پيغمبر آخر- الزمان و ايشان بر تختهائى كه با طلا تافته و بافته و بجواهر ترصيع يافته قرار و آرام دارند چنانچه مفسرين فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است موضونه بمعناى مرتّبه باشد يعنى بنظم و ترتيب معيّنى چيده شده بر حسب مراتب و مقامات صاحبان آنها و مؤيّد اين معنى آنست كه فرموده تكيه‌زنندگانند بر آنها رو برويهم كه يكديگر را ببينند و از ملاقات و صحبت و انس با هم بهره‌مند گردند چون معلوم ميشود كه طورى چيده شده كه رو بروى هم باشند نه پشت بهم-

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ كُنتُم‌ أَزواجاً ثَلاثَةً «7» فَأَصحاب‌ُ المَيمَنَةِ ما أَصحاب‌ُ المَيمَنَةِ «8» وَ أَصحاب‌ُ المَشئَمَةِ ما أَصحاب‌ُ المَشئَمَةِ «9» وَ السّابِقُون‌َ السّابِقُون‌َ «10» أُولئِك‌َ المُقَرَّبُون‌َ «11»

فِي‌ جَنّات‌ِ النَّعِيم‌ِ «12» ثُلَّةٌ مِن‌َ الأَوَّلِين‌َ «13» وَ قَلِيل‌ٌ مِن‌َ الآخِرِين‌َ «14»

خطاب‌ ‌به‌ تمام‌ افراد انسان‌ ‌است‌ ‌که‌ اينها سه‌ دسته‌ مي‌شوند امّا ملائكه‌ يك‌ دسته‌ بيش‌ نيستند و امّا طائفه جن‌ّ دو دسته‌ هستند مؤمن‌ و كافر و امّا انسان‌ سه‌ دسته‌ اصحاب‌ ميمنه‌ اصحاب‌ يمين‌ و اصحاب‌ مشئمه‌ اصحاب‌ شمال‌ و السابقون‌.

‌پس‌ يك‌ دسته‌ اصحاب‌ ميمنه‌ هستند و اصحاب‌ ميمنه‌ ‌در‌ سعادت‌ و مقام‌ و يك‌ دسته‌ اصحاب‌ مشئمه‌ هستند چه‌ اصحاب‌ مشئمه‌ ‌در‌ شدّت‌ و عذاب‌ و يك‌ دسته‌ سابقون‌ هستند سپس‌ خداوند شرح‌ حال‌ ‌هر‌ سه‌ ‌را‌ بيان‌ مي‌فرمايد امّا سابقون‌ مي‌فرمايد.

جلد 16 - صفحه 395

سابقون‌ معصومين‌ هستند ‌که‌ هيچگونه‌ آلودگي‌ پيدا نكردند انبياء و رسل‌ و اوصياء انبياء و ‌بر‌ طبق‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ اخباري‌ داريم‌ بسيار مفصل‌ و مبسوط و اما مفسرين‌ بعضي‌ گفتند سبقت‌ ‌به‌ متابعت‌ انبياء، بعضي‌ گفتند سبقت‌ ‌به‌ اطاعت‌ الهي‌، بعضي‌ گفتند سبقت‌ ‌به‌ مثوبات‌ الهي‌ و تكرار كلمه و السابقون‌ السابقون‌ ممكن‌ ‌است‌ دومي‌ خبر اوّلي‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ معصومين‌ سبقت‌ ‌به‌ مثوبات‌ الهي‌ و درجات‌ عاليه‌ دارند و ممكن‌ ‌است‌ تأكيد ‌باشد‌.

أُولئِك‌َ المُقَرَّبُون‌َ قرب‌ ‌به‌ جوار رحمت‌ الهي‌ و درجات‌ فضيلت‌ و مقامات‌ عاليه‌ دارند.

فِي‌ جَنّات‌ِ النَّعِيم‌ِ ‌در‌ اعلي‌ مراتب‌ جنّات‌ و متنعم‌ ‌به‌ جميع‌ نعم‌ الهي‌ ‌که‌ قرب‌ و منزلت‌ ‌آنها‌ بالاتر ‌از‌ جميع‌ ‌ما سوي‌ اللّه‌ ‌از‌ ملائكه‌ ‌حتي‌ حمله عرش‌ و جن‌ّ و انس‌ ‌است‌.

ثُلَّةٌ مِن‌َ الأَوَّلِين‌َ ‌از‌ آدم‌ ‌الي‌ عيسي‌ و اوصياء ‌آنها‌ ‌تا‌ زمان‌ بعثت‌ حضرت‌ خاتم‌ ‌که‌ گفتند صد و بيست‌ و چهار هزار كم‌ و بيش‌ بودند.

وَ قَلِيل‌ٌ مِن‌َ الآخِرِين‌َ ‌که‌ منحصر ‌به‌ چهارده‌ معصوم‌ و بعض‌ ‌از‌ اهل‌ بيت‌ و بستگان‌ ‌آنها‌ ‌که‌ داراي‌ مقام‌ عصمت‌ بودند سپس‌ خداوند عناياتي‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌اينکه‌ سابقين‌ عطا فرموده‌ بيان‌ مي‌فرمايد.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 11)- «آنها مقربانند» (أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ).

نکات آیه

۱ - سابقون (پیشتازان)، برخوردار از مقام قرب الهى در آخرت (و السبقون السبقون . أُولئک المقرّبون)

۲ - سبقت و پیشتازى در امور خیر، مایه تقرب به درگاه خداوند در جهان آخرت (و السبقون السبقون . أُولئک المقرّبون)

۳ - بهره مندى از مقام قرب الهى در آخرت، برترین نعمت (أُولئک المقرّبون) ذکر مسأله تقرب به درگاه الهى قبل از «فى جنّات النعیم»، بیانگر برداشت یاد شده است.

موضوعات مرتبط

  • پیشگامان: تقرب اخروى پیشگامان ۱; مقامات اخروى پیشگامان ۱
  • تقرب: عوامل تقرب ۲
  • عمل: آثار پیشگامى در عمل خیر ۲
  • نعمت: بهترین نعمت ۳; نعمت مقام تقرب ۳

منابع