النور ١١

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَ‌ الَّذِينَ‌ جَاءُوا بِالْإِفْکِ‌ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ‌ لاَ تَحْسَبُوهُ‌ شَرّاً لَکُمْ‌ بَلْ‌ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ‌ لِکُلِ‌ امْرِئٍ‌ مِنْهُمْ‌ مَا اکْتَسَبَ‌ مِنَ‌ الْإِثْمِ‌ وَ الَّذِي‌ تَوَلَّى‌ کِبْرَهُ‌ مِنْهُمْ‌ لَهُ‌ عَذَابٌ‌ عَظِيمٌ‌

ترجمه

مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکّل و توطئه‌گر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!

ترتیل:
ترجمه:
النور ١٠ آیه ١١ النور ١٢
سوره : سوره النور
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الإِفْکِ»: تهمت بزرگ. دروغ شاخدار (فرقان / . اشاره به تهمت عظیمی است که منافقان به امّ‌المؤمنین عائشه صدیقه، همسر پاک رسول خدا زدند، و نسبت زنا با یکی از اصحاب جلیل‌القدر به نام «صفوان بن معطّل» بدو دادند! چکیده داستان بدین قرار است که: در هر غزوه‌ای رسول خدا زنی را به قید قرعه از میان امهات‌المؤمنین با خود می‌برد. در غزوه بنی‌مصطلق قرعه به نام عائشه افتاد. در برگشت از غزوه، شب هنگام در مکانی، مختصر استراحتی کردند. عائشه صدیقه از کجاوه بیرون می‌آید و برای قضای حاجت از لشکرگاه دور می‌شود. وقتی که به کجاوه برمی‌گردد متوجّه می‌شود گردن‌بند او پاره شده است. به دنبال آن به محلّ قضای حاجت برمی‌گردد و برای یافتن گردن‌بند مدّتی معطّل می‌شود. بعد از برگشت می‌بیند لشکریان حرکت کرده‌اند. به امید این که طولی نمی‌کشد مسؤولان کجاوه متوجّه نبودن او در کجاوه می‌شوند، در جای خود به انتظار می‌نشیند، ولی تا صبح خبری از کسی نمی‌شود. عادت هم بر این بوده است که کسی از لشکریان موظّف بوده که در منزلگاه اتراق شبانه بماند و بعد از روشن شدن هوا، آنجا را نگاه کند و اسباب و اثاثیّه بجا مانده را جمع و به صاحبانش مستردّ دارد. عهده‌دار این وظیفه این بار صحابی مذکور بوده است. سحرگاهان متوجّه یک سیاهی در منزلگاه می‌شود. وقتی که نزدیک می‌گردد، چشمش به امّ المؤمنین می‌افتد. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إلَیْهِ راجِعُونَ گویان شتر خود را می‌خواباند و مادر مؤمنان و عزیزه پیغمبر اسلام بر شتر سوار می‌گردد، و خویشتن را در راه به رسول خدا و اصحاب می‌رسانند. این منظره سبب می‌شود که گروهی به شایعه‌پردازی مشغول شوند. این شایعه توسّط سردسته منافقان «عبدالّله بن ابی بن سلول» در شهر مدینه می‌پیچد. این وضع همچنان ادامه پیدا می‌کند و پس از یک ماه و اندی آیات برائت نازل می‌گردد و به هر یک از تهمت‌زنندگان حد قذف، یعنی هشتاد تازیانه زده می‌شود. «عُصْبَةٌ»: گروه. دسته (نگا: یوسف / و ) «الَّذِی تَوَلّی»: کسی‌که رهبری کرد. کسی که انجام داد. مرادعبدالّله پسر ابیّ پسر سلول است. «کِبْرَهُ»: بیشتر آن را.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

مفسرين خاصه و عامه درباره شأن و نزول اين آيه مطالبى ذكر كرده‌اند و ما تفصيل آن را در كتاب خود بنام اصول لغات قرآن در ضمن توضيح لغت (افك) ذكر نموده‌ايم ولى چون كتاب مزبور هنوز پايان نيافته است لذا در اين كتاب به شرح آن مى‌پردازيم.[۱]

بنا به روايت زهرى از عروة بن الزبير (خواهرزاده عائشه) و سعيد بن مسيب و سايرين از عائشه چنين نقل نمايند، هر وقتى كه جنگى پيش مي‌آمد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ميان زنان خويش قرعه مى‌انداخت به هر يك كه اصابت مي‌كرد با خود در جنگ‌ها همراه مى‌برد در غزوه بنى‌المصطلق كه بعد از نزول آيه حجاب اتفاق افتاده بود، قرعه بنام عائشه دختر ابوبكر افتاد.

پيامبر دستور فرمود: او را در هودجى بر روى شترى سوار كردند پس از پايان جنگ و بازگشت به سوى مدينه. عائشه خود گويد: لشكريان فوج فوج و دسته به دسته به سوى مدينه بازمى‌گشتند. در اين هنگام در ميان هودج خود بودم دست من به سينه‌ام برخورد. دريافتم كه گردن‌بند من نيست و گم شده است در صدد شدم آن را بيابم لذا از هودج خويش براى پيدا كردن گردنبند پياده شدم و براى يافتن آن به جستجو پرداختم.

در اين ميان در حين جستجو از هودج دور شدم، لشكريانى كه با هودج و قافله من بودند به راه افتادند و حاملين هودج به خيال اين كه من در هودج نشسته‌ام حركت كردند من با جستجوى تمام، گردنبند را يافتم و خود را به مكانى كه لشكريان و هودج من در آنجا مى‌بودند و استراحت مي‌كردند، رسانيدم ولى هنگامى رسيدم كه آن‌ها به راه افتاده و مقدار زيادى نيز راه پيموده بودند لذا سرگردان ماندم و تنها و غمگين نشستم. از دلتنگى زياد و اندوه فراوان خواب بر چشمان من غلبه كرد در اين ميان فوج صفوان بن معطل السلمى المرادى كه دسته ديگرى از لشگريان را تشكيل مي‌داد، از پشت سر رسيد و ديد كسى در آن محوطه خفته است و چون نزديك شد. مرا كه قبلاً يعنى قبل از نزول آيه حجاب ديده بود. شناخت و با تعجب كلمات استرجاع «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» را به زبان راند من از شنيدن استرجاع او از خواب بيدار شدم و روى خود را با چادر خويش پوشانيدم صفوان بدون اظهار كوچكترين سخنى مرا سوار يكى از شتران خويش نمود و مهار آن را خود بدست گرفت و به لشكريان خود رسانيد.

در همين ميان جمعى از منافقين مانند عبدالله بن ابى سلول بما نگران شدند و از يكديگر مى‌پرسيدند: اين زن كيست؟ گفتند: اين عائشه است. پيش خود گفتند: بچه مناسبت عائشه با صفوان از لشگريان عقب افتادند در صورتى كه هودج عائشه قبلاً به مدينه رسيده بوده و به گمان فاسد خويش خيالات ناشايست خود را شيوع مي‌دادند و كسى كه بيش از همه شايعه دروغ را اشاعه مي‌داد. عبدالله بن ابى بن ابى سلول رئيس منافقين بوده است، سپس عائشه گويد: وقتى كه به مدينه رسيديم، من بيمار شدم و بيمارى من يك ماه طول كشيد و در اين مدت بدون اين كه كوچكترين اطلاعى از اين شايعه داشته باشم به طور بسيار عجيب شايعه مزبور در مدينه قوت گرفت و عجيب‌تر از همه آن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله روش هميشگى خود را با من تغيير داده بود و هنگام ورود در نزد من به سلام كردن فقط اكتفا مي‌نمود و حتى از من كه بيمار بودم احوالپرسى هم نمي‌كرد.

از اين موضوع بسيار آزرده خاطر شدم تا اين كه روزى كه حال من بهتر شده بود، شبى را با ام‌مسطح دختر ابى رهم بن مطلب بن عبدمناف براى قضاء حاجت و شستن دست و روى به بيرون رفتيم چون در آن وقت در خانه‌ها مكانى براى طهارت و قضاء حاجت نبود و ما مجبور بوديم به بيرون از خانه در خرابه يا در بيابان نزديك به آن به قضاء حاجت بپردازيم بعد از فراغت روى به خانه نهاديم.

در اين ميان چادر ام‌مسطح به پاى وى پيچيد و در غلطيد از فرط عصبانيت به پسرش مسطح نفرين فرستاد. من به او گفتم: چرا به پسرت نفرين مي‌كنى؟ در حالى كه او از حاضران در جنگ بدر بود. در جواب به من گفت: مگر نمي‌دانى او و ديگران چه چيزهائى درباره تو مى‌گويند. عائشه گفت: من به هراس و ترس افتادم. گفتم: چه مى‌گويند؟ ام‌مسطح تمام جريان افك و دروغى كه منافقين و اهل افك درباره من شايع كرده بودند، گفت.

جهان در چشم من تاريك شد به خانه برگشتم، باز پيامبر از من احوالپرسى نمي‌كرد و با من گران سرى به خرج مي‌داد. فهميدم از اثر همان شايعات ناشايست است لذا از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستم كه به من اجازه بدهد، نزد پدر و مادرم بروم. پيامبر اجازه فرمود: پس از رفتن نزد آنان فهميدم آن‌ها نيز اطلاع از شايعات مزبور دارند ولى وقتى مرا ديدند، دلجوئى نموده و به من گفتند: كه غمگين نباشم.

زيرا اين شايعات از ناحيه منافقين و مردم حسود سرچشمه گرفته است و البته من كارى جز گريستن نداشتم. در اين هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله على بن ابى‌طالب و اسامة بن زيد را نزد خود خواند و درباره من با آنان مشورت نمود.

على به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: رأى شما قوى‌ترين آراء است و در عين حال از كنيز مخصوص عائشه يعنى بريرة جويا شويد. پيامبر از بريرة سؤال كرد. بريرة گفت: يا رسول الله اگر چه عائشه جوان است و در كار خود گاهى غفلت مى‌ورزد ولى خطائى از او نديده‌ام و اسامة بن زيد نيز بر پاكى و پاكدامنى من شهادت داد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم باز در نگرانى بسر مى‌برد.[۲]

پس از چندى پيامبر به منبر رفت و خطبه خواند و درباره نگرانى خود شرحى بيان فرمود و با مردم در ميان گذاشت و حتى عبدالله بن ابى سلول را احضار فرمود و درباره شايعه مزبور كه از ناحيه او سرچشمه گرفته بود، توضيحاتى خواست.

در اين ميان نزديك بود اصحاب كه بيشتر از طوائف اوس و خزرج بودند بر عبدالله بشورند و وى را كه از طائفه خزرج بود از بين ببرند ولى پيامبر آنان را خاموش ساخت و از منبر به زير آمد.[۳]

عائشه گويد: باز هم نگران بودم و به من مى‌گفتند: اگر واقعاً موضوع شايعات راست باشد، توبه كنم ولى من كه مي‌دانستم خطائى مرتكب نشده‌ام خود را نزد خداوند شرمسار نمى‌ديدم ولى كسى گوش به حرف‌هاى من نمي‌داد و من هم چيز ديگرى نمى‌توانستم بگويم جز آن كه مانند يعقوب كه در فراق و جدائى پسرش صبر مي‌نمود.

شكيبا باشم تا اين كه وحى خدا بر پيامبرش نازل گرديد و اين آيه به توسط جبرئيل فرود آمد. بعد از نزول اين آيه تمام نگرانى‌ها برطرف شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله با شادى و خوشحالى تمام نزد من آمد و فرمود: بشارت باد بر تو اى عائشه كه خداوند تو را از اين اتهام مبرى و دور ساخت كسانى كه آتش چنين تهمتى را دامن مي‌زدند در مرحله اول عبدالله بن ابى بن سلول رئيس منافقين بود سپس مسطح بن اثاثه بن عبدالمطلب و حسان بن ثابت انصارى شاعر و حمنة دختر جحش زوجه طلحة بن عبدالله بودند.

معروف است كه بعد از برائت عائشه پيامبر دستور فرمود كه به هر يك از افترازنندگان هشتاد تازيانه زدند و نيز بعد از نزول اين آيه، صفوان به دنبال حسان شاعر شتافت و او را با تيغ مضروب و مجروح نمود و اگر مردم آن‌ها را از يكديگر جدا نمى‌ساختند، امكان داشت كه حسان كشته شود.[۴]

حسان بعد از اين جراحات شكايت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بر پيامبر از صفوان فديه گرفت و صفوان يك غلام رومى و باغ خرماى خود را به حسان فديه داد و بعدها معاويه آن باغ را به قيمت گزاف از حسان خريدارى نمود.[۵]

بنا به نقل على بن ابراهيم مفسر معروف اماميه اين آيه درباره عائشه و ماريه قبطيه نازل گرديده است و بعضى از علماء خاصه معتقدند كه درباره ماريه قبطيه نازل گرديده آن هم به خاطر افترائى كه عائشه بر او وارد آورده بود.[۶]

شيخ بزرگوار ما مختصرى در اين باره متذكر شده ولى به عنوان شأن نزول نياورده است.

تفسیر


نکات آیه

۱ - هم دستى و تشکل تنى چند از مردمان عصر بعثت، براى تهمت زنى و شایعه سازى علیه پیامبر(ص) و برخى از مؤمنان (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم) «عصبة» در لغت به معناى گروهى متشکل و پشتیبان هم است که از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل «مجىء» به صورت جمع نیز، مؤید این است که تهمت زنندگان به شکل دسته جمعى، به کار تهمت و شایعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آیه شریفه - براساس تاریخ و شأن نزول آن - در باره خانواده پیامبر(ص) نازل شده است که مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

۲ - هم دستى و تشکل تنى چند از منافقان عصر بعثت، براى تهمت زنى و شایعه سازى علیه خانواده پیامبر(ص) (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم) بیشتر مفسران بر این باورند که گروه بهتان زننده (عصبة منکم) از منافقان بودند.

۳ - منافقان در عصر بعثت، داراى جمعیتى هم دست و متشکل براى توطئه علیه پیامبر(ص) و اسلام (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم)

۴ - منافقان عصر بعثت، با ظاهر سازى و نفوذ در میان صفوف مسلمانان، پنهان و ناشناخته بودند. (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم) برداشت یاد شده، از تعبیر «منکم» (از میان شما) ولحن افشاگرانه آیه شریفه، استفاده شده است.

۵ - انتشار وسیع ماجراى «افک»، در میان مسلمانان صدر اسلام (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم)

۶ - احساس خطر و نگرانى شدید مسلمانان در پى انتشار شایعه «افک» در میان جامعه (إنّ الذین جاءو بالإفک ... لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم)

۷ - خداوند، توطئه بدخواهان و منافقان علیه پیامبر(ص) (ماجراى افک) را افشا کرد. (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم)

۸ - توطئه «افک»، در نهایت با افشا شدن نیت و انگیزه بدخواهان و برملا شدن چهره کریه آنان، به نفع مسلمانان به پایان رسید. (إنّ الذین جاءو بالإفک ... لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم)

۹ - شایعه و وارونه جلوه دادن حقایق در جامعه اسلامى، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود; ولى در نهایت با افشا شدن انگیزه شایعه سازان، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد. (إنّ الذین جاءو بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم)

۱۰ - خداوند، برحذر دارنده مسلمانان از تحلیل و برخورد سطحى با رخدادهاى سیاسى و توطئه هاى دشمنان (إنّ الذین جاءو بالإفک... عصبة منکم لاتحسبوه شرًّا لکم)

۱۱ - آبرو و حیثیت رهبران جامعه اسلامى، جدا از آبرو و حیثیت اعضاى آن جامعه نیست. (إنّ الذین جاءو بالإفک ... لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم) با آن که ماجراى «افک» مربوط به پیامبر(ص) و خانواده او است; ولى خداوند جامعه اسلامى را مخاطب قرار داده و بازتاب مثبت این ماجرا را، به آنان گوشزد کرده است (بل هو خیر لکم). این موضوع بیانگر این حقیقت است که آبرو و حیثیت رهبران جامعه اسلامىو مردم، به هم پیوسته است.

۱۲ - ایجاد امید در دل جامعه و بى تأثیر جلوه دادن تبلیغات بدخواهان و ضعیف نشان دادن آنان، شیوه اى مؤثر در جنگ روانى (إنّ الذین جاءو بالإفک ... لاتحسبوه شرًّا لکم بل هو خیر لکم) برداشت فوق از آنجاست که آیه شریفه درصدد افشاگرى و خنثى سازى توطئه دشمنان و بدخواهان و نیز دلدارى به مؤمنان است.

۱۳ - تهدید شدن توطئه گران «افک»، به انتقام و کیفر به میزان نقش آنان در این گناه از سوى خداوند. (إنّ الذین جاءو بالإفک ... لکلّ امرى منهم ما اکتسب من الإثم)

۱۴ - گردانندگان توطئه «افک» همگى از مردان بودند. (إنّ الذین جاءو بالإفک ...لکلّ امرى منهم ما اکتسب من الإثم) «مرء» در لغت هم به معناى انسان آمده و هم به معناى مرد; ولى به قرینه شأن نزول آیه شریفه، در این جا به معناى مرد است.

۱۵ - پیامد گناه هر کسى، گریبان گیر خود او است. (لکلّ امرى منهم ما اکتسب من الإثم)

۱۶ - خداوند، طراح و گرداننده اصلى ماجراى «افک» را به عذاب بزرگ تهدید کرد. (والذى تولّى کبره منهم له عذاب عظیم) «کبر» به معناى معظم شىء و قسمت عمده هر چیزى است و مرجع ضمیر «کبره»، «افک» است. بر این اساس معناى آیه چنین مى شود: «کسى که متولى و عهده دار قسمت عمده ماجراى افک مى باشد...» و مقصود از آن، عامل اصلى و طراح این ماجرا است.

۱۷ - طراح و گرداننده اصلى ماجراى «افک» یک تن بود. (والذى تولّى کبره منهم له عذاب عظیم) طبق نظر بیشتر مفسران، طراح و گرداننده اصلى ماجراى «افک»، فردى به نام عبداللّه بن ابى سلول بود (مجمع البیان).

۱۸ - در گناه گروهى و دسته جمعى، هر کس به قدر دخالتش در انجام آن، مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت. (لکلّ امرى منهم ما اکتسب من الإثم والذى تولّى کبره منهم له عذاب عظیم)

۱۹ - طراحان و عاملان اصلى گناه و توطئه، سزاوار کیفر و عقوبتى سخت تر و شدیدتر از دیگر گناه کاران و توطئه گران (لکلّ امرى منهم ما اکتسب من الإثم والذى تولّى کبره منهم له عذاب عظیم)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸; توطئه علیه اسلام ۳
  • امیدوارى: آثار اجتماعى امیدوارى ۱۲
  • تحولات سیاسى: اهمیت تحولات سیاسى ۱۰
  • توطئه: کیفر طراحان توطئه ۱۹
  • توطئه گران: کیفر توطئه گران ۱۹
  • جنگ روانى: روش مقابله با جنگ روانى ۱۲
  • خدا: افشاگریهاى خدا ۷; تهدیدهاى خدا ۱۳، ۱۶; نواهى خدا ۱۰
  • خود: زیان به خود ۱۵
  • دشمنان: اهمیت توطئه دشمنان ۱۰; روش مبارزه با دشمنان ۱۲
  • رهبران دینى: اهمیت آبروى رهبران دینى ۱۱
  • سطحى نگرى: نهى از سطحى نگرى ۱۰
  • شایعه سازان: افشاى انگیزه شایعه سازان ۹
  • عذاب: مراتب عذاب ۱۶
  • قصه افک ۱، ۲، ۱۳: افشاى قصه افک ۷، ۸; تهدید توطئه گران قصه افک ۱۳; تهدید طراح قصه افک ۱۶; جنسیت توطئه گران قصه افک ۱۴; شیوع قصه افک ۵; طراح قصه افک ۱۷;عذاب طراح قصه افک ۱۶; فرجام قصه افک ۸; کیفر توطئه گران قصه افک۱۳; نگرانى از شیوع قصه افک ۶
  • کیفر: تناسب کیفر با گناه ۱۳، ۱۸، ۱۹; نظام کیفر ى ۱۸،۱۹
  • گناه: آثار گناه ۱۵; کیفر طراحان گناه ۱۹
  • گناهگاران: کیفر گناهگاران ۱۹
  • مؤمنان: توطئه علیه مؤمنان ۱; تهمت به مؤمنان ۱; شایعه علیه مؤمنان ۱
  • محمد(ص): افشاى توطئه علیه محمد(ص) ۷; توطئه علیه خانواده محمد(ص) ۲; توطئه علیه محمد(ص) ۱،۳; تهمت به محمد(ص) ۱; تهمت به همسر محمد(ص) ۲; شایعه علیه محمد(ص) ۱; شایعه علیه همسر محمد(ص) ۲
  • مردم: تهمتهاى مردم صدراسلام ۱
  • مسلمانان: آثار شایعه علیه مسلمانان ۹; فرجام شایعه علیه مسلمانان ۹; مسلمانان صدراسلام و قصه افک ۵; نگرانى مسلمانان صدراسلام ۶; نهى به مسلمانان ۱۰
  • منافقان: افشاى توطئه منافقان صدراسلام ۷، ۸; تشکل منافقان صدر اسلام ۳; توطئه منافقان صدراسلام ۲، ۳; تهمتهاى منافقان صدر اسلام ۲; شایعه سازى منافقان صدراسلام ۲; نفاق منافقان صدراسلام ۴

منابع

  1. مؤلّف كتاب.
  2. تفاسير روض الجنان و مجمع البيان از خاصه و كشف الاسرار از عامه.
  3. تفسير روض الجنان از خاصه.
  4. تفسير كشف الاسرار از عامه.
  5. تفسير روض الجنان يا روح الجنان از خاصه.
  6. كتاب مجمع البحرين از طريحى.