المؤمنون ٣٩
کپی متن آیه |
---|
قَالَ رَبِ انْصُرْنِي بِمَا کَذَّبُونِ |
ترجمه
المؤمنون ٣٨ | آیه ٣٩ | المؤمنون ٤٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِمَا کَذَّبُونِ»: در برابر این که مرا تکذیب کردهاند. به سبب این که مرا دروغگو نامیده و دعوتم را نپذیرفتهاند.
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۵۴ سوره مؤمنون
- معنای این که نوح «ع» به قوم خود: «أعبُدُوا الله...»
- احتجاجات قوم نوح «ع»، در مقام انكار رسالت آن حضرت
- اشراف و بزرگان قوم نوح «ع»، مردم را عليه پيامبرشان مى شورانند
- آغاز نزول عذاب الهى، با صيحه اى آسمانى
- اشاره اى به رسالت موسى و هارون «ع»
- بحث روايتى: (روايتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «39»
(پيامبرشان) گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى فرما.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (39)
پس از اتمام حجت و نااميدى از ايمان قوم و ازدياد كفر و طغيان:
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي: گفت هود يا صالح اى پروردگار من، يارى ده مرا به غالبيت و آنها را به عقاب و عذاب مغلوب گردان. بِما كَذَّبُونِ: به سبب آنچه تكذيب كردند مرا. يا بدل آنچه به دروغ پنداشتند سخنان مرا. چون كفر و تكذيب و عناد و انكار قوم به مرتبهاى رسيد كه ديگر كلمات و مواعظ الهيه در دلهاى آنها ابدا اثرى نداشته و مستحق شدند عذاب و عقاب سبحانى را، پيغمبر نصرت خود را از خدا طلب نمود.
جلد 9 - صفحه 137
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (39) قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ (40) فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (41) ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِينَ (42) ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ (43)
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (44)
ترجمه
- گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند
مرا گفت پس از گذشتن زمان اندكى هر آينه ميگردند البته پشيمان
پس گرفت ايشان را فرياد مهلك بحق پس گردانيديم آنان را خاشاك بر روى سيل پس دورى باشد از رحمت براى گروه ستمكاران
پس آفريديم از بعد آنها جماعتهاى ديگرى
پيشى نميگيرد هيچ گروهى اجلش را و باز پس نمىمانند
پس فرستاديم رسولانمان را از پى هم هرگاه آمد گروهى را رسولشان تكذيب كردند او را پس از پى در آورديم بعضى از آنها را ببعضى و گردانيديم آنها را حكايتها پس دورى است از رحمت مر گروهى را كه ايمان نميآورند.
تفسير
- پس از آنكه پيغمبر معهود در آيات سابقه از ايمان قوم مأيوس شد مانند حضرت نوح از خداوند طلب نصرت نمود با آنكه مقصودش از آن نزول
جلد 3 صفحه 640
عذاب بر آنها بود و خدا اجابت فرمود و مقرّر گرديد بفاصله كمى عذاب بر آنها نازل شود و فرمود بزودى از كرده خودشان پشيمان خواهند شد و كلمه ما در عمّا قليل زائده و موصوف قليل مقدّر است يعنى با فاصلهئى از زمان كمى بسزاى خود ميرسند پس گرفت آنها را و رسيد بآنها صيحه هايله جبرئيل كه دلهاشان پاره و زهره ترك شدند و ابدان آنها مانند خار و خاشاكى شد كه سيل آنها را با خود ميآورد و از روى آب باطراف پراكنده ميگردد پس دورى است بر سبيل اخبار يا دورى باشد بر سبيل دعا يا دورى باد براى گروه ستمكاران بخويش بسبب شرك و كفر و بر پيغمبر براى تكذيب او از رحمت خدا و بركات او و كلمه بعدا مصدر بعد است كه فعل آن معمولا اظهار نميشود و پس از آن خداوند اقوام ديگرى را از قبيل قوم صالح و لوط و شعيب و غيرهم ايجاد فرمود كه آنها در قرون و اعصارى بودند و در وقت مقدّر معيّنى كه تقديم و تأخير در آن روى نميداد مىمردند و بعذاب الهى گرفتار ميشدند چون هيچ جماعتى نميتوانند اجل و زمان مرگ خودشان را جلو يا عقب بيندازند و پس از ايجاد خداوند آنها را و نشو و نموّشان خدا پيغمبران خود را يك يك و پى در پى براى ارشاد و هدايت آنها فرستاد چون تترى مأخوذ از وتر بمعناى فرد است كه و او آن مبدّل بتاء شده و در آخر آن الف تأنيث بملاحظه جماعت در آوردهاند و بعضى بتنوين قرائت نمودهاند و بنابراين الف بدل تنوين است كه بياء نوشته شده و هر يك از ايشان كه براى اداء رسالت نزد قوم خود آمدند بتكذيب امّت و جماعت گرفتار شدند و خداوند هم پى در پى آن اقوام را هلاك فرمود و از آنها جز قصه و سخن عجبآور و حكايتهائى در دنيا باقى نماند كه موجب عبرت خلق گرديد چون احاديث جمع حديث يا جمع احدوثه است كه آن سخنان تعجّبآور است و در شرور استعمال ميشود پس دورى از رحمت حق و هلاكت ابدى است براى كسانى كه بخدا و پيغمبر او ايمان نميآورند.
جلد 3 صفحه 641
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ انصُرنِي بِما كَذَّبُونِ (39)
گفت: آن رسول فرستاده حق پروردگار من مرا ياري فرما به واسطه آنكه قوم مرا تكذيب كردند خداوند وعده نصرت به تمام رسولان خود داده که مي فرمايد: (إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ يَومَ يَقُومُ الأَشهادُ) مؤمن آيه 54، اما نصرت آنها در دنيا وعده الهيست که به آنها داده که ميفرمايد (فَأَوحي إِلَيهِم رَبُّهُم لَنُهلِكَنَّ الظّالِمِينَ وَ لَنُسكِنَنَّكُمُ الأَرضَ مِن بَعدِهِم) ابراهيم آيه 16، چنانچه با نوح و هود و صالح و ابراهيم و لوط و شعيب و موسي و حضرت محمّد صلّي اللّه عليه و سلّم همين معامله را فرمود و اما نصرت آنها در يوم يقوم الاشهاد حديث قدسي است فرمود
(و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم)
و همين وعده بمؤمنين هم داده شده که مفاد آيه مذكوره است (سؤال).
اولا ما مشاهده ميكنيم و به آيات و اخبار که بما رسيده که چه بسيار از انبياء و مؤمنين را به قتل رسانيدند، و بسياري تا آخر عمر گرفتار ظلم بودند مخصوصا خاندان نبوت و رسالت.
و ثانيا در آخرت ظالم را به جزاء خود عقوبت فرمايد براي مظلوم چه نتيجه دارد جز تشفّي قلب او اينکه چه نحوه نصرتي است.
(جواب) اما اولاد در آخرت اگر مظلوم گناهي داشته باشد بار بر ظالم ميكند و اگر ظالم عمل خيري داشته باشد به مظلوم ميدهد و اگر هيچكدام نباشد خطاب به مظلوم ميشود که در صحراي محشر هر که از دوستان و خويشان
جلد 13 - صفحه 397
و اقارب تو گرفتار معاصي هستند بياور تا بر ظالم بار كنيم تا راضي شوي.
و ثانيا آن قدر خداوند به مظلوم لطف و عنايت فرمايد به ازاء ظلمها که كشيده چنانچه پيغمبر صلّي اللّه عليه و سلّم به ابي عبد اللّه عليه السلام فرمود:
[ان لك عند اللّه درجة لا تنالها الا بالشهادة]
و اما در دنيا به واسطه صبر و تحمل درجاتي تحصيل ميكند بغير حساب، و بنده بايد طلب نصرت كند، چنانچه گفت:
[قالَ رَبِّ انصُرنِي بِما كَذَّبُونِ.]
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- هنگامی که غرور و طغیان آنها از حد گذشت و بیشرمی را در انکار رسالت و معجزات و دعوت انسان ساز پیامبرشان به آخرین حد رساندند، و خلاصه بر همه آنها اتمام حجت شد، این پیامبر بزرگ الهی رو به درگاه خدا کرد و «گفت: پروردگارا! مرا در مقابل تکذیبهای آنها یاری کن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ).
آنها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتی میخواستند زدند، تو مرا کمک فرما.
نکات آیه
۱ - التجاى پیامبرِ پس از نوح به درگاه پروردگار، پس از ناامیدى از تأثیر تبلیغاتش در مردم (قال ربّ انصرنى بما کذّبون) ظرف «قال» محذوف است; یعنى، «قال بعد ما ایس من إیمانهم». «باء» در «بما کذّبون» سببیه و «ما» مصدریه (موصول حرفى ) است. بنابراین «بما کذّبون» به تأویل «بتکذیبهم إیّاى» مى باشد.
۲ - فرستاده الهى پس از نوح خواستار یارى خدا در برابر تکذیب گرى هاى قومش بود. (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۳ - اعتقاد به ربوبیت خداى یگانه، مستلزم بردن نیازها به درگاه او است. (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۴ - التجاى فرستاد الهى پس از نوح به درگاه پروردگار، براى نزول عذاب استیصال (قال ربّ انصرنى بما کذّبون) «باء» در«بماکذّبون» مى تواند براى آلیت باشد. در این صورت «ما» اسم موصول و به معناى «الذى» بوده و عاید آن محذوف است; یعنى، «ربّ انصرنى بالذى کذّبونى به» (پرودگارا! مرا با همان چیزى که[دروغش پنداشتند و] تکذیبم کردند، یارى فرما).
۵ - هشدار قبلى مردم به عذاب استیصال، از سوى پیامبرِ پس از نوح (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
۶ - مردمِ جامعه پس از نوح، هشدار عذاب را جدى نگرفتند و فرستاده الهى را به دروغ گویى متهم کردند. (قال ربّ انصرنى بما کذّبون)
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از خدا ۲; زمینه استمداد از خدا ۳
- انذار: انذار از عذاب ۵
- خدا: التجا به ربوبیت خدا ۱
- صالح(ع): استمداد صالح(ع) ۲; اعراض از انذارهاى صالح(ع) ۶; التجاى صالح(ع) ۱، ۴; انذارهاى صالح(ع) ۵; تهمت دروغگویى به صالح(ع) ۶; قصه صالح(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶
- عذاب: درخواست عذاب استیصال ۴
- عقیده: آثار عقیده به توحید ربوبى ۳
- قوم ثمود: انذار قوم ثمود ۵; تهمتهاى قوم ثمود ۶
- قوم عاد: انذار قوم عاد ۵; تهمتهاى قوم عاد ۶
- هود(ع): استمداد هود(ع) ۲; اعراض از انذارهاى هود(ع) ۶; التجاى هود(ع) ۱، ۴; انذارهاى هود(ع) ۵; تهمت دروغگویى به هود(ع) ۶; قصه هود(ع) ۱، ۲، ۴، ۵، ۶
- یأس: یأس از ایمان قوم ثمود ۱; یأس از ایمان قوم عاد ۱
منابع