المؤمنون ٣٨

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنْ‌ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ‌ افْتَرَى‌ عَلَى‌ اللَّهِ‌ کَذِباً وَ مَا نَحْنُ‌ لَهُ‌ بِمُؤْمِنِينَ‌

ترجمه

او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته؛ و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!»

|او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‌بندد نيست و ما او را باور نداريم
او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‌بندد نيست، و ما به او اعتقاد نداريم.»
و این شخص جز آنکه مردی است که دروغ و افترا بر خدا می‌بندد هیچ مزیّت ندارد و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.
او نیست مگر مردی که بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور کننده او نیستیم.
اين مردى است كه به خداى يكتا دروغ مى‌بندد و ما به او ايمان نمى‌آوريم.
او جز مردی که بر خداوند دروغی بسته است نیست، و ما به [سخن‌] او باور نداریم‌
او نيست مگر مردى كه بر خدا دروغ مى‌بافد و ما به او ايمان‌آور نيستيم.
او مردی است که بر خدا دروغ می‌بندد. (او نه رسالتی از طرف خدا دارد، و نه وعده‌ی رستاخیزش درست است، و بلکه خودسرانه سخن می‌گوید) و ما (سران شما که خردمندان شمائیم) هرگز بدو ایمان نمی‌آوریم و تصدیقش نمی‌کنیم. (پس شما هم نباید بدین مرد دروغگو بگروید).
«او جز مردی که بر خدا دروغ بسته است نیست و ما (هرگز) برای او ایمان‌آورندگان نیستیم.»
نیست او مگر مردی که بسته است بر خدا دروغی را و نیستیم ما بدو ایمان‌آرندگان‌

He is nothing but a man, making up lies about Allah. We have no faith in him.”
ترتیل:
ترجمه:
المؤمنون ٣٧ آیه ٣٨ المؤمنون ٣٩
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنْ»: نیست. «إفْتَرَی»: (نگا: آل‌عمران / ، عنکبوت / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ «38»

او جز مردى كه بر خدا دروغ مى‌بندد نيست، و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد.

پیام ها

1- افراد مغرور جز راه خود، راه ديگرى را تصور نمى‌كنند. «إِنْ هِيَ»

2- آخوربين، آخربين نمى‌شود. إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا ... وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ‌ (دنياگرايان، كوته‌فكران جامعه هستند)

3- كفّار، خدا را قبول داشتند ولى معاد و نبّوت را نمى‌پذيرفتند. «افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ»

4- اهل كفر، با شعار «حفظ حريم و قداست الهى» اوليا و وعده‌هاى الهى را رد مى‌كنند. «افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ»

5- گاهى جامعه به قدرى سقوط مى‌كند كه حاميان واقعى دين به عنوان دروغگو و كافران مغرور به عنوان حامى حريم خدا معرفى مى‌شوند. «افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ (38)

بعد از آن زبان به تكذيب پيغمبر گشوده گفتند:

إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً: نيست هود يا صالح مگر مردى كه افترا نمودى بر خدا دروغ را در اين قول كه خدا مرا به شما فرستاده و بعد از مردن زنده خواهيد شد. وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ‌: و نيستيم ما مر اين مرد را گرويدگان به آنچه خبر مى‌دهد و ادعا مى‌كند. حاصل آنكه در مقام تكذيب و انكار پيغمبر گفتند: ما نه به اين پيغمبر و نه به گفته‌هاى او ايمان نمى‌آوريم و تصديق نخواهيم نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ (31) فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ (32) وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ (33) وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ (34) أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ (35)

هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ (36) إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (37) إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ (38)

ترجمه‌

سپس پديد آورديم از بعد آنها گروهى ديگر

پس فرستاديم در آنان پيمبرى از خودشان كه بپرستيد مر خدا را نيست مر شما را خدائى جز او آيا پس نميپرهيزيد

و گفتند گروه توانگر از قومش آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند ملاقات آخرت را و متنعم كرديم ايشانرا در زندگانى دنيا نيست اين مگر انسانى مانند شما ميخورد از آنچه ميخوريد از آن و ميآشامد از آنچه ميآشاميد

و هر آينه اگر فرمان بريد انسانى مثل خودتان را همانا شمائيد در آنهنگام هر آينه زيانكاران‌

آيا وعده ميدهد شما را كه شما چون مرديد و شديد خاك و استخوانها همانا شمائيد بيرون آورده شدگان‌

دور است دور مر آنچه وعده داده ميشويد

نيست آن مگر زندگانى مادر دنيا ميميريم و زنده ميشويم و نباشيم برانگيخته شوندگان‌

نيست او مگر مردى كه ميبندد بر خدا دروغ و نيستيم ما مر او را گروندگان.

تفسير

- خداوند سبحان بعد از قوم نوح عليه السّلام قوم عاد يا قوم ثمود را بوجود آورد و حضرت هود يا حضرت صالح را از ميان آنها برگزيد و برسالت خود مبعوث فرمود چون ظاهر اين آيه كه دلالت بر بعديّت بلافاصله دارد آنستكه اينها قوم عاد بودند كه قبل از قوم ثمود بوجود آمدند و در سوره اعراف و هود بيان احوال آنها گذشت و مفاد آيه اخيره كه از احوال آنها در اين سوره ذكر شده آنستكه آنها معذّب بصيحه سماوى شدند و اين دلالت دارد بر آنكه آنها قوم ثمود بودند كه معذّب باين عذاب شدند و در سور ديگر باين تصريح شده و آنكه عذاب قوم عاد ريح عقيم بوده كه سابقا بيان شده است در ذيل احوال آنها و بعدا بيايد انشاء اللّه تعالى و بنظر حقير بهتر آنستكه ظاهر اين آيه حفظ شود و آيه اخيره حمل بر تعدّد عذاب يا سببيّت صيحه براى ريح گردد چنانچه از عذاب قوم ثمود كه گاهى برجفه و گاهى بصيحه و گاهى بصاعقه تعبير شده بايد بهمين حمل توسل جست و اهل يك عصر را باعتبار مقارنت آنها با يكديگر قرن گويند و آن پيغمبر مرسل مردم را دعوت بعبادت خداى يگانه و ترك بتها و پرستش آنها فرمود و از عقوبت الهى بيم داد و


جلد 3 صفحه 639

جماعت اعيان از قوم او كه كافر بخدا و منكر ملاقات روز جزا بودند و خداوند آنها را متنعّم بنعم خود و سر گرم بلذائذ دنيا فرموده بود بسايرين گفتند اينهم بشرى است مانند شما از هر چه شما ميخوريد ميخورد و از هر چه ميآشاميد ميآشامد و مزيّتى بر شما ندارد و اگر شما اطاعت كنيد از انسانى عادى كه مانند خودتان است از هر جهت در اوامر و نواهيش زيانكار خواهيد بود چون بى‌جهت خودتان را ذليل نموده‌ايد و نيز بر سبيل انكار اظهار نمودند كه آيا وعده ميدهد اين شخص بشما كه وقتى شما مرديد و خاك شديد و استخوان مجرد از گوشت و پوستى از شما باقى ماند دو مرتبه زنده ميشويد و از قبر بيرون آورده هيهات هيهات بسيار بعيد و دور بلكه نزديك بمحال است آنچه وعده داده ميشويد از بعث و نشور نيست حيات و زندگى مگر همين زندگانى چند روزه دنيا بعضى ميميرند و بعضى بدنيا ميآيند و ما ديگر بار زنده و برانگيخته نميشويم نيست آنكس كه چنين ادّعائى ميكند مگر مردى كه چيزى از خود در آورده و بخدا افترا بسته بدروغ كه ميگويد او چنين كارى را خواهد كرد ما تصديق نميكنيم او را ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌ هُوَ إِلاّ رَجُل‌ٌ افتَري‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ كَذِباً وَ ما نَحن‌ُ لَه‌ُ بِمُؤمِنِين‌َ (38)

نيست‌ ‌اينکه‌ مدعي‌ رسالت‌ الا مردي‌ ‌که‌ افتراء بسته‌ ‌به‌ ‌خدا‌ دروغ‌گو ‌است‌ و نيستيم‌ ‌ما ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌به‌ ايمان‌ آورندگان‌، ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ كفاري‌ ‌که‌ تكذيب‌ ‌رسول‌ كردند معترف‌ ‌به‌ ‌خدا‌ بودند و ‌در‌ زمره طبيعي‌

جلد 13 - صفحه 395

و دهري‌ ‌لا‌ مذهب‌ نبودند و امر اين‌ها سخت‌تر ‌از‌ طبيعي‌ ‌است‌، زيرا ‌با‌ اعتراف‌ ‌به‌ خداوند عالم‌ البته‌ ‌خدا‌ ‌را‌ حكيم‌ و عالم‌ ‌به‌ مصالح‌ و مفاسد ميدانند و مخلوقات‌ ‌را‌ مخلوق‌ ‌او‌ ميگويند: و ‌مع‌ ‌ذلک‌ منكر معاد شود، زيرا لازمه معرفت‌ ‌به‌ مبدء معرفت‌ ‌به‌ معاد ‌است‌: زيرا ‌اگر‌ معاد نباشد خلقت‌ انسان‌ لغو و بي‌فايده‌، بلكه‌ قبيح‌ مي‌شود ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ فقط ‌براي‌ دنيا خلق‌ كرده‌ ‌باشد‌ و اينها ‌در‌ دنيا ‌به‌ جان‌ يكديگر بيفتند و ‌اينکه‌ همه‌ جنگها و خون‌ريزي‌ها و ظلم‌ و اذيت‌ بيكديگر كنند و ‌اينکه‌ همه‌ فساد ‌در‌ عالم‌ كنند ‌اگر‌ چنين‌ ‌باشد‌ صرفه‌ ‌با‌ ظلمه‌ و قاتلين‌ و مفسدين‌ ‌است‌ زيرا طبيعت‌ انساني‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ قواي‌ شهوت‌ و غضب‌ همين‌ اقتضاء ‌را‌ دارد چنانچه‌ ملائكه‌ ‌هم‌ همين‌ كلام‌ ‌را‌ ‌در‌ پيشگاه‌ عظمت‌ پروردگار عرض‌ كردند موقعي‌ ‌که‌ خطاب‌ شد ‌به‌ ‌آنها‌ (إِذ قال‌َ رَبُّك‌َ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي‌ جاعِل‌ٌ فِي‌ الأَرض‌ِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجعَل‌ُ فِيها مَن‌ يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِك‌ُ الدِّماءَ الاية) بقره‌ آيه 28 و قوانين‌ دولتي‌ ‌بر‌ فرض‌ عادلانه‌ ‌باشد‌ و قوه‌ قاهره‌ داشته‌ ‌باشد‌ و بتواند جلوگيري‌ ‌از‌ تعديات‌ بكند فقط نسبت‌ ‌به‌ ظواهر ناس‌ ‌است‌ ولي‌ امور سريه‌ و باطنيه ‌آنها‌ ‌را‌ خبر ندارد ‌به‌ علاوه‌ ‌خود‌ دول‌ دنيا هميشه‌ ‌بين‌ ‌خود‌ جنگ‌ و جدال‌ داشته‌ و دارند و ظالم‌ و مظلوم‌ بوده‌ و هست‌ البته‌ لازم‌ ‌است‌ خداوندي‌ ‌که‌ عالم‌ السر و الخفيات‌ ‌است‌ دار جزائي‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ انتقام‌ مظلوم‌ ‌را‌ ‌از‌ ظالم‌ بكشد و ‌بين‌ مفسد و مصلح‌ امتياز دهد و ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ ‌به‌ جزاء ‌خود‌ برساند فقط ‌اينکه‌ كفار تكذيب‌ رسالت‌ مي‌كردند چون‌ ‌بر‌ خلاف‌ هوا‌-‌ هاي‌ نفسانيه‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ گفتند:

(إِن‌ هُوَ إِلّا رَجُل‌ٌ) يك‌ مردي‌ بيش‌ نيست‌.

(افتَري‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ كَذِباً) افترا دروغ‌ بستن‌ ‌به‌ ‌غير‌ ‌است‌ و لفظ كذبا تأكيد ‌است‌ ‌يعني‌ دروغ‌ ‌به‌ ‌خدا‌ بسته‌ و دروغ‌گو ‌است‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ دروغ‌ محض‌ ‌است‌.

(وَ ما نَحن‌ُ لَه‌ُ بِمُؤمِنِين‌َ) و ‌ما مي‌گوئيم‌: چون‌ خداوند انسان‌ ‌را‌ خلق‌ فرمود

جلد 13 - صفحه 396

بايد يك‌ قوانين‌ عادلانه‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ قرار دهد و ‌اينکه‌ بدون‌ واسطه‌ رسل‌ و انبياء ممكن‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 38)- سر انجام به عنوان یک جمع‌بندی در اتهامی که نسبت به پیامبرشان داشتند چنین گفتند: «او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته، و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد»! (إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ).

نکات آیه

۱ - فرستاده الهى پس از نوح، متهم به دروغ گویى از سوى اشراف و عناصر مرفه قومش (و قال الملأ من قومه ... إن هو إلاّ رجل افترى ... و ما نحن له بمؤمنین)

۲ - اعلام صریح ایمان نداشتن به فرستاده الهى براى مردم، از سوى اشراف و سران جامعه پس از نوح (و ما نحن له بمؤمنین)

۳ - اشراف جامعه پس از نوح، مردم را از گرویدن به فرستاده الهى برحذر مى داشتند. (و ما نحن له بمؤمنین) اعلام اشراف مبنى بر این که به این مرد (فرستاده الهى) ایمان ندارند، مى تواند دستورى ضمنى به مردم باشد که باید از آنان پیروى کنند و به فرستاده الهى گرایش نداشته باشند.

۴ - توده مردم جامعه پس از نوح، اسیر تبلیغات و سلطه اشراف بودند. (و قال الملأ من قومه ... و ما نحن بمبعوثین)

موضوعات مرتبط

  • ایمان: ممانعت از ایمان به صالح(ع) ۳; ممانعت از ایمان به هود(ع) ۳
  • صالح(ع): تهمت دروغگویى به صالح(ع) ۱; قصه صالح(ع) ۱
  • قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۳; تهمتهاى اشراف قوم ثمود ۱; سلطه گرى اشراف قوم ثمود ۴; کفر اشراف قوم ثمود ۲
  • قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۳; تهمتهاى اشراف قوم عاد ۱; سلطه گرى اشراف قوم عاد ۴; کفر اشراف قوم عاد ۲
  • هود(ع): تهمت دروغگویى به هود(ع) ۱; قصه هود(ع) ۱

منابع