الكهف ٦٦
کپی متن آیه |
---|
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً |
ترجمه
الكهف ٦٥ | آیه ٦٦ | الكهف ٦٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَلَی»: عَلی حرف جرّ است و در اینجا بیانگر معنی شرط است (نگا: ممتحنه / ). «رُشْداً»: دانشی که موجب خیر و صلاح دین و دنیا شود (نگا: أنبیاء / ). مصدر است و برای مبالغه در معنی وصفی به کار رفته است. یعنی: عِلْماً ذا رُشْدٍ. مفعول دوم فعل (تُعَلِّمَنی) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۰ - ۸۲ سوره كهف
- داستان موسى (ع ) وعالم وآنچه از آن استفاده مى شود
- سخن مفسرين درباره داستان مذكور وشخصيتهاى آن
- آغاز داستان موسى وهمراه خود
- حكايت ماهى بريان شده كه خود را به دريا انداخته است !
- اشاره به اينكه انبياء (عليهم السلام ) از مطلق آزار وايذاء شيطان مصون نيستند
- ملاقات موسى (عليه السلام ) با بنده اى از بندگان خدا خضر (ع ) كه به اورحمت وعلم داده شده
- تقاضاى تعليم از طرف موسى (ع ) وپاسخ حضرت حضر (ع )
- ادب وتواضع فراوان موسى (ع ) در برابر استاد (خضر عليه السلام )
- صبر نياوردن موسى (ع ) به سكوت در برابراعمال خضر (ع )
- غرض اصلى آيات بيان يك داستان وسه اعتراض است نه بيان سه داستان !
- بخش سوم داستان موسى وخصر (ع ): بناى ديوار مشرف به سقوط
- جدا شدن موسى وخضر (ع ) موسى (ع ) را بهتاءويل اعمال خود (سوراخ كردن كشتى ، قتل نوجوان وبناى ديوار)
- بحثى تاريخى در دوفصل
- ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن
- ۲ - شخصيت خضر
- بحث روايتى
- اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان
- روايات ديگرى درباره داستان موسى وخضر عليهماالسلام
- رواياتى درباره اينكه خداوند به خاطر اصلاح مردى مؤ من امر فرزندان اورا اصلاح مىكند
- رواياتى درباره گنج مدفون در زير ديوار درذيل ((واما الجدار فكان لغلامين ...((
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً «66»
موسى به او (خضر) گفت: آيا (اجازه مىدهى) در پى تو بيايم، تا از آنچه براى رشد وكمال به تو آموختهاند، به من بياموزى؟
نکته ها
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هنگامى كه موسى، خضر را ملاقات كرد، پرندهاى در برابر آنان
«1». طىّ اين مرحله بىهمرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى (حافظ)
جلد 5 - صفحه 200
قطرهاى از آب دريا را با منقارش برداشت و برزمين ريخت. خضر به موسى گفت: آيا رمز اين كار پرنده را دانستى؟ او به ما مىآموزد كه علم ما در برابر علم خداوند، همانند قطرهاى در برابر دريايى بىكران است. «1»
در اين آيات كوتاه، نكات متعدّدى در ادب و تواضع نسبت به استاد ديده مىشود، از جمله:
الف: موسى شاگردى خود را با اجازه آغاز كرد. «هَلْ»
ب: خود را پيرو استاد معرّفى كرد. «أَتَّبِعُكَ»
ج: خضر را استاد معرفى كرد. «تُعَلِّمَنِ»
د: خود را شاگرد بخشى از علوم استاد دانست. «مِمَّا»
ه: علم استاد را به غيب پيوند داد. «عُلِّمْتَ»
و: تعليم استاد را اثربخش دانست. «رُشْداً»
ز: همانگونه كه خداوند به تو آموخت تونيز به من بياموز. «مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»
ح: قول داد كه نافرمانى نكند. (دو آيهى بعد): «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً»
ط: كارها و سخنان استاد را فرمان دانست. «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً»
ى: براى آينده و پايداريش وعده نداد و گفت: «إِنْ شاءَ اللَّهُ»
پیام ها
1- براى دريافت علم، بايد در مقابل استاد، ادب و تواضع داشت. هَلْ أَتَّبِعُكَ ...
2- تواضع نسبت به عالمان واساتيد، از اخلاق انبياست. هَلْ أَتَّبِعُكَ ...
3- كسى كه عاشق علم و آموختن است، تلاش وحركت مىكند. «هَلْ أَتَّبِعُكَ»
4- مسافرت با عالم و تحمّل سختىها در راه كسب علم و دانش و رسيدن به رشد و كمال ارزش دارد. «هَلْ أَتَّبِعُكَ»
5- طالب علم بايد هدف داشته باشد و شخصيّت زده نباشد. «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ»
6- كارهاى الهى گرچه گاهى با معجزه پيش مىرود، ولى قانون اصلى، پيمودن
«1». تفاسير الميزان، نمونه و درّالمنثور.
جلد 5 - صفحه 201
مسير طبيعى است. موسى بايد شاگردى كند تا حكمت بياموزد. «أَنْ تُعَلِّمَنِ»
7- پيامبران اولواالعزم نيز از فراگيرى دانش دريغ نداشتند. «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ»
8- حضرت خضر، پيامبر و داراى علم لدنّى از سوى خدا بود. «عُلِّمْتَ»
9- پيمودن راه تكامل ورسيدن به معارف ويژهى الهى، به معلّم و راهنما نياز دارد.
«تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ»
10- علم انبيا، محدود و قابل افزايش است. تُعَلِّمَنِ مِمَّا ... (اعلم افراد زمان نيز محدوديّت علمى دارند.)
11- مراتب انبيا در بهرهمندى از علم و كمال متفاوت است. تُعَلِّمَنِ مِمَّا ...
12- برخوردارى از تمام مراتب علم و كمال، شرط نبوّت نيست. «تُعَلِّمَنِ»
13- آگاهى به معارف وعلوم الهى، تضمين كننده رشد و كمال انسان است.
«تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»
14- علم به تنهايى هدف نيست، بلكه بايد مايهى رشد باشد وانسان را به عمل صالح بكشاند و فروتنى آورد، نه غرور و مجادله. «1» «رُشْداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66)
قالَ لَهُ مُوسى: گفت موسى مر خضر را. هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ:
آيا پيروى كنم تو را به شرط آنكه تعليم كنى مرا. مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً: از آنچه آموخته شدهاى تو علمى كه مبتنى بر رشد باشد يعنى صلاح و خير.
تحقيق: آيه شريفه دال است بر آنكه موسى عليه السلام با مرتبه اولوالعزمى و جلالت شأن، در مقام تعلم از خضر، غايت فروتنى را نموده و بدين كلمه جامعه كمال حسن ادب و لطف را اظهار داشته، چنانچه محققين، دوازده دستور كلى را براى تعلم از اين آيه استفاده فرمودهاند:
1- منزلت خود را پست و تابع شدن.
2- استيذان در تابعيت لقوله «هَلْ أَتَّبِعُكَ».
«1» مجمع البيان ج 3 صفحه 483.
«2» تفسير عياشى، ج 2، ص 329، حديث 41.
جلد 8 - صفحه 88
3- تجهيل نفس و اعتراف به معلم به سبب علمش لقوله «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ».
4- اقرار به عظمت نعمت تعليم، زيرا طلب كند معامله او را با خود به مثل آنچه خدا با او معامله فرموده در انعام، و لذا گفته شده: «من علّم انسانا مسئلة ملك رقّه».
5- تسليم امر به معلم و ترك منازعه كه لازمه تبعيت باشد.
6- بجا آوردن متابعت بدون قيدى كه غايت خضوع است.
7- ابتداى به اتباع، بعد به تعليم، بعد به خدمت، بعد به طلب علم.
8- طلب نكند از متابعت مگر تعليم را بدون غرض مال و جاه.
9- «مِمَّا عُلِّمْتَ» اشاره به طلب بعض معلومات براى حفظ قدر و منزلت معلم.
10- تعظيم علم و معلم و تفخيم شأن اين دو.
11- طلب ارشاد لقوله «رشدا» چه اگر غرض حصول رشد نباشد گمراه شود.
12- طلب موسى از خضر و آمدن او با آن منصب عظمى به نهايت تواضع، دلالت دارد بر آنكه هر كه معلوماتش زيادتر، علم او به بهجت و سعادت بيشتر، پس طلبش به علم شديد و تعظيم او نسبت به اهل علم جليل خواهد بود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66) قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67) وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (69)
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (70) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (71) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (72) قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (73) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (75)
ترجمه
پس يافتند بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم او را رحمتى از جانب خودمان و آموخته بوديم او را از نزدمان دانشى
گفت باو موسى آيا پيروى
جلد 3 صفحه 439
كنم ترا براى آنكه بياموزى مرا از آنچه آموخته شدى دانش نافعى
گفت همانا تو هرگز نتوانى با من صبر نمودن
و چه گونه صبر ميكنى بر آنچه احاطه ندارى بآن از راه دانش
گفت زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا صبر كننده و نافرمانى نكنم مر تو را در كارى
گفت پس اگر پيروى كنى مرا پس مپرس از من از چيزى تا ابتدا كنم براى تو از آن به بيانى
پس رفتند تا وقتى كه سوار شدند در كشتى شكاف داد آنرا گفت آيا شكاف دادى آنرا تا غرق كنى اهلش را بتحقيق بجا آوردى كار ناشايستهاى
گفت آيا نگفتم همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن
گفت مؤاخذه مكن مرا بآنچه فراموش كردم و مينداز مرا از كارم بمشقّت
پس رفتند تا وقتى كه ملاقات نمودند پسرى را پس كشت او را گفت آيا كشتى نفس پاكى را بغير عوض نفسى بتحقيق بجا آوردى كار ناپسندى
گفت آيا نگفتم مر ترا همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن.
تفسير
در آيات سابقه نتيجه مسافرت حضرت موسى با يوشع عليه السّلام براى تحصيل علم بيان شد كه ملاقات حضرت خضر بود در ساحل دريا كنار سنگى لذا خداوند فرموده پس يافتند موسى و يوشع بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم باو منصب نبوّت را از جانب خودمان كه رحمتى برتر و بالاتر از آن نيست با عمر طولانى و تعليم نموده بوديم باو رشحهاى از رشحات علم غيب را كه مخصوص بما است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزد خضر علمى بود كه نوشته نشده بود براى موسى در الواح تورية و موسى گمان ميكرد كه تمام علوم در الواح براى او نوشته شده و پس از سلام و جواب و شناسائى و اكرام از طرفين موسى عليه السّلام بحضرت خضر گفت آيا اجازه ميفرمائى پيروى كنم از تو و چندى مصاحب با تو باشم كه بياموزى بمن از آنچه خدا بتو آموخته از علم باطن چيزيرا كه خير و صلاح دنيا و آخرت من در آن باشد حضرت خضر فرمود تو استطاعت و توانائى بر صبر و تحمّل مشاهده ناملايمات همراهى مرا ندارى چون حضرت خضر مأمور بكمك درماندگان و دستگيرى از ضعفاء و فقراء در باطن بود و حضرت موسى مأمور بظاهر و اصلاح امور دنيا و آخرت مردم در نتيجه متابعت از شرع و شريعت و هر يك مقامى را بر حسب استعداد خودشان واجد بودند كه ديگرى استعداد
جلد 3 صفحه 440
تحمّل آنرا نداشت لذا حضرت موسى نميتوانست امريرا كه ظاهرا با موازين شرع منطبق نيست مشاهده نمايد و ساكت باشد چون طبعا غيور و متعصّب در دين و حفظ نواميس الهى بود و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده كه موسى مأمور بامرى بود كه خضر طاقت آنرا نداشت و خضر مأمور بامرى بود كه موسى طاقت آنرا نداشت و موسى اعلم از خضر بود ولى چون در دل او خطور نمود كه واجد تمام علوم است و ممكن بود از اين راه غرورى عارض او شود خدا خواست باو ارائه دهد كسى را كه اعلم از او است در خصوص علمى كه مخصوص بخدا است و رشحهاى از رشحات آنعلم را باو عنايت فرموده تا معلوم شود كه شخص بهر مرتبهاى از علم و دانش برسد باز واجد تمام علوم نيست و بايد دست از تحصيل علم بر ندارد و در مقام طلب علم از رنج مسافرت و تحمّل ذلّت و فروتنى مضايقه ننمايد لذا حضرت موسى با آنكه پيغمبر الو العزم و افضل و اعلم از حضرت خضر بود چون براى تحصيل علم مخصوصى نزد او حاضر شده بود با كمال خضوع و خشوع خواهش نمود كه تبعيّت او را بپذيرد براى كسب علم و بعد از آنكه حضرت خضر فرمود تو طاقت صبر بر تبعيّت مرا ندارى چون نمىتوانى به بينى و ساكت باشى اموريرا كه با ظاهر شرع منطبق نيست ولى در باطن داراى مصلحت است و تو احاطه علمى بر اسرار و مصالح خفيّه آنها ندارى با كمال ادب جواب داد انشاء اللّه تعالى صبر خواهم نمود و نافرمانى از من مشاهده نخواهى فرمود و خضر فرمود پس اگر حاضر براى پيروى من شدى نبايد امرى را كه مشاهده كنى از من صادر ميشود مورد انكار و اعتراض قرار دهى تا من خودم سرّ و حكمت آنرا براى تو بيان كنم و حضرت موسى قبول كرد و در واقع ملتزم شد كه اشكالى بكارهاى او ننمايد تا وقتى كه حضرت خضر خودش صلاح بداند كه بيان سرّ آنرا بنمايد و ظاهرا از اينجا يوشع از آن دو پيغمبر خدا جدائى اختيار نمود و مراجعت كرد و آن دو در ساحل دريا سير مينمودند تا آنكه خواستند با كشتى مسافرت بجائى نمايند كشتيبان حضرت خضر را شناخت و هر دو را بدون گفتگو سوار بر كشتى نمود و چون آن دو بزرگوار در كشتى نشستند و براه افتاد حضرت خضر شكاف و شكستى در كشتى احداث فرمود و جاى آنرا مسدود نمود بقدريكه آب وارد كشتى نشود و حضرت موسى برآشفت و بالحن عتاب آميزى باو
جلد 3 صفحه 441
گفت كشتى را شكستى براى آنكه اهلش را غرق كنى كار ناشايسته بزرگى كرد خضر فرمود نگفتم تو طاقت صبر بر رفاقت با من را ندارى و حضرت موسى زبان بعذر خواهى گشود و گفت مگير مرا بآنچيزى كه از روى غفلت و فراموشى از من سر زد و ميفكن مرا در مشقّت خجلت و شرمسارى و مؤاخذه بر خلاف عهدى كه سهوا از من صادر شد چون عصمت انبياء از سهو و نسيان در احكام شرعيّه و اموريست كه موجب سلب اطمينان از اقوال و افعال ايشان شود نه در اين قبيل موارد كه مورد ابتلاء عموم نيست خصوصا در جائيكه منشأ آن عدم توجّه و تذكّر براى استغراق در مشاهده انوار غيبيّه الهيّه باشد و حضرت خضر صرف نظر فرمود و مسافرت دريا بپايان رسيد و بخشكى رسيدند و با يكديگر در ساحل دريا راه مىپيمودند ناگاه پسرى را كه با چند پسر ديگر مشغول بازى بود حضرت خضر بدون سؤال و تفتيش حال كشت و حضرت موسى عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و شديدا برآشفت و گفت آيا كشتى نفس پاك و پاكيزه از گناهى را بدون مجوّز شرعى كه قصاص است و قتل نفس در مقابل قتل نفس واقع شود الحق كار ناشايسته و ناروا و منكرى كردى حضرت خضر فرمود همانا عقلها حاكم بر فرمان خدا نيست فرمان خدا حاكم بر عقلها است تسليم باش در برابر آنچه مىبينى و صبر كن بر آن آيا نگفتم بتو همانا تو طاقت صبر بر تبعيّت از مرا ندارى و چون حضرت موسى در دفعه دوم عتاب خود را شديدتر كرده بود حضرت خضرهم كلمه بتو را بر جمله سابق در جواب زياد فرمود تا حضرت موسى متوجّه شود كه خلاف قرار داد از او مكرّر صادر شده و بيشتر مورد ملامت است و ظاهرا ايندفعه حضرت موسى قرار را فراموش نكرده بود ولى يكدفعه از مشاهده قتل ناگهانى آن طفل بىگناه از حال طبيعى خارج شد و نتوانست خود ا نگهدارى كند.
جلد 3 صفحه 442
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ لَهُ مُوسي هَل أَتَّبِعُكَ عَلي أَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشداً (66)
گفت از براي خضر موسي آيا متابعت كنم ترا بر اينكه تعليم كني مرا از آنچه که بتو تعليم شده از رشد و صلاح انسان بهر مرتبه که نائل شود محدود است و بالاخره قابل زيادتي هست حتي پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و اله که در همه كمالات بالأخص در كمال علمي از تمام انبياء افضل و اشرف است در قرآن مجيد ميفرمايد خطاب بآن حضرت وَ لا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أَن يُقضي إِلَيكَ وَحيُهُ وَ قُل رَبِّ زِدنِي عِلماً طه آيه 113.
از اينکه جهة مانعي ندارد که حضرت موسي علم ببواطن بعض امور نداشته باشد از اينکه جهت قالَ لَهُ مُوسي که از علم او بهره برداري كند هَل أَتَّبِعُكَ مراد متابعت در امور دينيه نيست بلكه مصاحبت در طريق است آنهم عَلي أَن تُعَلِّمَنِ بر اينكه از اسرار كارهاي تو مطّلع شوم مِمّا عُلِّمتَ رُشداً آن اسراري که بتو سپرده
جلد 12 - صفحه 383
شده و تعليم تو نمودهاند و مورث رشد تو شده من هم بهره برداري كنم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 66)- در این هنگام «موسی (با نهایت ادب و به صورت استفهام) به آن مرد عالم گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده، و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی»؟ (قالَ لَهُ مُوسی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً).
نکات آیه
۱- موسى(ع) از خضر(ع) براى همراه شدن با او، اجازه خواست. (قال له موسى هل أتّبعک)
۲- هدف موسى از همراه شدن با خضر، بهرهورى از علم رشدآفرین وى بود. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا) «رشداً» اگر مفعولٌ له باشد، مفاد آیه این است که: «پیروى من، به منظور رشد یافتن است» که اگر مفعولٌ به باشد، مراد این است که: «تو را پیروى مى کنم بر این اساس که آنچه را رشد است، به من بیاموزى.».
۳- موسى(ع) به «علم لدنىِ» حضرت خضر احساس نیاز مى کرد. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۴- موسى(ع)، به محرومیت خود از علومى که نزد خضر بود، اعتراف داشت و در برابر مقام علمى و عملى او، متواضع و فروتن بود. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت) اظهار آمادگى براى تبعیت، نشانِ خضوعِ موسى(ع) در برابر کردار خضر(ع)، و اظهار اشتیاق به آموختن، حاکى از تواضع موسى در برابر علم او است.
۵- موسى(ع) براى رسیدن به رشد و تکامل َ برتر از راه تحصیل دانش، در تلاش بود. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۶- در دیدگاه موسى(ع)، خضر(ع)، - فردى تعلیم دیده، و علوم ویژه او، دانشى اکتسابى بود. (ممّا علّمت)
۷- دانش ویژه خضر(ع)، برگرفته از تعلیم خداوندى بود. (علّمنه من لدنّا علمًا ... ممّا علّمت رشدًا)
۸- دریافت آموخته هاى خضر، در دیدگاه موسى، وابسته به پیروى از آن حضرت بود. (هل أتّبعک على أن تعلّمن)
۹- علوم لدنى خضر، دامنه گسترده اى داشت. (تعلمن ممّا علّمت) «من» در «ممّا» معناى تبعیض دارد. موسى(ع) با این تعبیر، مى گوید: «من، خواهان آموختن بخشى از آن علوم گسترده تواَم».
۱۰- پیمودن راه تکامل و رسیدن به معارف ویژه الهى، نیازمند معلم و راهنما است. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا) این که موسى(ع) خود را براى رسیدن به رشد، به تبعیت از خضر(ع) ناگزیر مى بیند و براى ملاقات با وى، سفر و مشقت هاى آن را تحمّل مى کند، نشان احساس نیاز او به راهنما است.
۱۱- موسى(ع) همسفر خود را به همراهى با خضر(ع) و دریافت علوم او، وادار نکرد.* (هل أتّبعک على أن تعلّمن) در سفر با خضر، سخنى از همسفر موسى به میان نیامده است; ممکن است او در این سفر، از موسى جدا شده و یا به دلیل شخصیت برجسته موسى و خضر(ع) تنها، از آن دو، در آیات بعد یاد شده باشد. جمله «ذلک ما کنّا نبغ» در آیات قبل، احتمال دوم را تأیید مى کند.
۱۲- فروتنى و ادب در برابر عالمان الهى، لازم است. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۱۳- علم پیامبران، محدود و قابل افزایش است. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۱۴- مراتب پیامبران در بهره مندى از علم و کمال، متفاوت است. * (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا) برداشت بدان احتمال است که خضر(ع) از پیامبران باشد.
۱۵- برخوردارى از تمام مراتب علم و نیز کمال نهایى، شرط نبّوت نیست. (هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۱۶- علم ارزشمند، علمى است که تضمین کننده رشد و تکامل معنوى انسان باشد. (تعلمن ممّا علّمت رشدًا)
۱۷- علوم الهى، تضمین کننده رشد و تکامل انسان است. (على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
۱۸- مسافرت با عالم و تحمّل سختى ها در راه کسب دانش و رشد و کمال، ارزشمند است. (لقد لقینا من سفرنا هذا نصبًا ... هل أتّبعک على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا)
روایات و احادیث
۱۹- «عن جعفربن محمد(ع): ... ان موسى لمّا کلّمه اللّه تکلیماً... قال فى نفسه: «ما أرى أنّ اللّه، عزّوجلّ خلق خلقاً أعلم منّى!». فأوحى اللّه، عزّوجلّ، إلى جبرئیل «یا جبرئیل! أدرک عبدى موسى قبل أن یهلک و قل له: إنّ عند ملتقى البحرین رجلاً عابداً فاتبعه و تعلّم منه.» ; از امام صادق(ع) روایت شده:... آن گاه که خداوند با موسى تکلم کرد... موسى در دل خود گفت: «نمى بینم که خداى عزّوجلّ، خلقى را آفریده باشد که از من اعلم باشد!». پس خدا به جبرئیل وحى کرد: «بنده ام، موسى را پیش از آن که هلاک شود، دریاب و به او بگو: در محل تلاقى دو دریا، مرد عابدى هست همراه اش برو و از او علم بیاموز».[۱]
موضوعات مرتبط
- ارزشها ۸: ملاک ارزشها ۸ ۱۶
- انبیا: ازدیاد علم انبیا ۱۳; تکامل انبیا ۱۴; علم انبیا ۱۴; محدوده علم انبیا ۱۳; مراتب انبیا ۱۴
- تکامل: شرایط تکامل ۱۰; عوامل تکامل ۱۶، ۱۷
- خدا: آثار تعالیم خدا ۱۷
- خضر(ع): آثار پیروى از خضر(ع) ۸; تعلم از خضر(ع) ۲; زمینه تعلم از خضر(ع) ۸; علم لدنى خضر(ع) ۳، ۴، ۶، ۷، ۹; فضایل خضر(ع) ۳، ۴، ۷، ۹; قصه خضر(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۱۱; معلم خضر(ع) ۷; وسعت علم خضر(ع) ۹
- دین: شرایط تعلم دین ۱۰
- علم: آثار علم ۵; ارزش تحمل سختیهاى تحصیل علم۱۸; علم ارزشمند ۱۶; نقش علم ۱۵
- علما: ارزش مسافرت با علما ۱۸
- علماى دینى: احترام علماى دینى ۱۲; اهمیت شخصیت علماى دینى ۱۲; تواضع بر علماى دینى ۱۲
- معلم: نقش معلم ۱۰
- موسى(ع): استیذان موسى(ع) ۱; اقرار موسى(ع) ۴; اهداف موسى(ع) ۲; بینش موسى(ع) ۶، ۸; تعلیم موسى(ع) ۱۹; تکلم خدا با موسى(ع) ۱۹; تلاش موسى(ع) ۵; تواضع موسى(ع) ۴; عوامل تکامل موسى(ع) ۵; فلسفه ملاقات موسى(ع) با خضر(ع) ۱۹; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۱۱; محدوده علم موسى(ع) ۴، ۱۹; نیازهاى معنوى موسى(ع) ۳; همراهى موسى(ع) با خضر ۱، ۲; همسفر موسى(ع) ۱۱
- نبوت: شرایط نبوت ۱۵
- هدایتگران: نقش هدایتگران ۱۰
منابع
- ↑ علل الشرایع، ص ۵۹، ح ۱، باب ۵۴; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۷۲، ح ۱.