القصص ٧٩
کپی متن آیه |
---|
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ |
ترجمه
القصص ٧٨ | آیه ٧٩ | القصص ٨٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِی زِینَتِهِ»: در میان جاه و جلالش. با تمام زر و زورش (نگا: هود / ، احزاب / ). «حَظٍّ»: بهره و نصیب. شانس و بخت. سعادت و خوشبختی.
تفسیر
- آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد
- اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة))
- گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد
- پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد
- جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
- وجوهى كه در معنااى جواب قارون (انما اوتيته على علم عندى ) گفته شده است
- ديدگاه يكدسته (دنياپرستان ): تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون
- دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...))
- بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است .
- بهشت مختص كسانى است كه در اين دنيا خواهان برترى جوئى و فساد نباشند
- اشاره به اينكه ملاك در ثواب و عقاب ، آثارحاصل از اعمال است
- بحث روايتى (رواياتى درباره داستان قارون و آيات مربوط به آن )
- داستان قارون در تورات حاضر
- چند روايت درباره تواضع و بيان اينكه بسا مى شود كه بند كفش كسى موجب عجب واستعلاى او مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «79»
(روزى قارون) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نيز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد.
پیام ها
1- قدرت و ثروت در دست انسانهاى غافل، سبب فخرفروشى، خودنمايى وتجمّلگرايى است. «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ»
2- به رخ كشيدن ثروت، صفتى قارونى است. «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ»
3- قارون صفتان، خود را برتر از ديگران مىدانند. «عَلى قَوْمِهِ»
4- اشرافىگرىِ حاكمان، مىتواند فرهنگ مردم را تغيير دهد. عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ ...
يا لَيْتَ لَنا ...
5- ظواهرِ زيباى دنيا، دامى براى جذب و انحراف كوتهفكران است. «قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا»
6- آرزوى قارون شدن، آرزوى دنياپرستان كمخرد است. يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا ...
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 97
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (79)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ: پس بيرون آمد قارون روز شنبه بر قوم خود در آرايش خود بر استر سفيد كه زين زرين داشت سوار، و جامه ارغوانى پوشيده با چهار هزار سوار به همين كيفيت. و به روايتى جامههاى آنها و اسبان، ديباى احمر بود از جانب راست سيصد غلام و از طرف چپ سيصد كنيز با حلىّ و ديبا «1». در كشاف نقل نموده كه نود هزار نفر با جامههاى معصفر سوار شدند و مردم تا آن روز رنگ معصفر نديده بودند «2». در موضح آورده كه هزار جاريه با او بودند بر استران سفيد سوار با زين زرين و جامه ارغوانى محلّى بطلا، چون بدين دبدبه و جلال ميان قوم برآمد، قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا: گفتند آنانكه مىخواستند زندگانى دنيا را و بدان راغب بودند از كفار و منافقان و ضعفاء اهل ايمان. قتاده گفته آنها جماعتى از اهل ايمان بودند كه به جهت تمنى به خيرات و مبرات و انفاق در راه خدا، گفتند از روى غبطه: يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ: اى قوم كاشكى بود ما را از مال مانند آنچه داده شده است به قارون. بنا به معنى دوم كه قول مؤمنان باشد مثل را آرزو نمودند، نه عين را به جهت تحرز از حسد، إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ: بدرستى كه قارون صاحب بهره بزرگى است از دنيا.
«1» تفسير الكشاف زمخشرى (چ مصر 1354 هجرى) ج 3، ص 179.
«2» تفسير الكشاف زمخشرى (چ مصر 1354 هجرى) ج 3، ص 179.
جلد 10 - صفحه 184
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (79) وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80) فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ (81) وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (82)
ترجمه
پس بيرون آمد در ميان قوم خود با زينت خويش گفتند آنانكه ميخواهند زندگانى دنيا را ايكاش بود براى ما مثل آنچه داده شد بقارون همانا او داراى بهرهاى عظيم است
و گفتند آنانكه داده شد بايشان دانش واى بر شما پاداش خدا بهتر است از براى آنكه ايمان آورد و كردكار نيك و عطا كرده نميشوند آنرا مگر شكيبايان
پس فرو برديم او و خانهاش را در زمين پس نبود مر او را هيچ گروهى كه يارى كنندش غير از خدا و نبود از بازدارندگان عذاب از خود
و صبح كردند آنانكه آرزو كردند مرتبهاش را در ديروز ميگفتند عجب است حق چنان باشد كه خدا گشاده ميگرداند روزى را براى هر كه بخواهد از بندگانش و تنگ ميگرداند اگر نه آن بود كه منّت نهاد خداوند بر ما هر آينه فرو برده بود ما را عجب حق آنستكه رستگار نميشوند كافران.
تفسير
گفتهاند روز شنبهئى قارون با آرايش تمام و لباس تجمّل بر قاطر سفيدى كه زين طلا داشت سوار شد و قطيفه ارغوانى رنگ بدوش افكند و با چهار هزار سوار با همين تجمّلات بر بنى اسرائيل گذشت و آنها بعد از مشاهده اين جلال و جمال دو دسته شدند يكدسته كه اهل دنيا بودند اگر چه حسود نبودند از روى غبطه گفتند ايكاش ما هم چنين مال و ثروت و شوكتى داشتيم كه قارون دارد انصافا او بهره و نصيب وافرى از دنيا برده و دسته ديگر كه اهل علم و دانش و طالب آخرت و از خواص اصحاب حضرت موسى عليه السّلام بودند گفتند واى بر شما اين چه آرزوئى است ثواب و پاداش الهى كه بهشت عنبر سرشت است بهتر است براى اهل ايمان و اعمال شايسته و آن و اصل نميشود مگر بكسانيكه صبر نمودند بر زحمات دنيا و عبادت خدا و ترك معصيت او و بنابراين ضمير در يلقّيها راجع است بجنّت كه مراد از ثواب است و قويّا محتمل است راجع باشد بكلمه كه مستفاد از كلام علماء است يعنى اين گفتار پسنديده القاء نميشود از خداوند مگر بر كسانيكه در دنيا صبر و شكيبائى را شعار خود نموده و از زخارف آن چشم پوشيدهاند و چون حضرت موسى با بنى اسرائيل از مصر بيرون آمدند و چهل سال در وادى تيه سرگردان بودند و مأمور بتوبه شدند قارون از توبه استنكاف نمود و حضرت موسى او را تهديد بعذاب فرمود و او استهزاء كرد حضرت مغموم شد و
جلد 4 صفحه 209
از او كناره كرد و در جلوخان قصر او با حال حزن و اندوه نشست و اوامر كرد كه خاكستر مخلوط با آبرا بر سر حضرت ريختند و او شديدا غضبناك شد و از خداوند خواست كه قارون را عذاب فرمايد و خداوند زمين را مأمور بامر او فرمود پس وارد بر قارون شد و او از حال حضرت فهميد كه براى عذابش وارد شده و او را بحقّ رحم و قرابت خود قسم داد كه از تقصيرش بگذرد و حضرت در جوابش فرمود اى پسر لاوى زياد حرف نزن و بزمين فرمود او را بگير و زمين او را تا سر زانو گرفت و قصر و آنچه در آن بود فرو نشست و او گريه كرد و باز حضرت را بحق رحم خود قسم داد و حضرت همان جواب را باو داد و همان امر را بزمين فرمود و زمين او و قصر و خزائنش را تماما بلع نمود پس خداوند حضرت موسى را ملامت فرمود بر جوابيكه بقارون داد و حضرت عرضه داشت بار الها او مرا بغير تو قسم داد لذا من اجابت ننمودم و خداوند همان جوابى را كه او بقارون داده بود باو داد و حضرت عرضه داشت بار الها اگر ميدانستم رضايت تو در اجابت او است اجابت مينمودم او را و خداوند فرمود بعزّت و جلال خودم قسم اگر قارون همانطور كه تو را خواند مرا خوانده بود اجابتش مينمودم ولى چون تو را خواند بتو واگذارش كردم اين خلاصه مستفاد از نقل قمّى ره است در سبب خسف و از مفسّرين در اين باب باختلاف سبب ديگرى هم نقل شده كه چون با روايت قمّى ره وفق نداشت حقير نقل ننمودم خلاصه آنكه خداوند او و خانه و تمام تعيّناتش را بزمين فرو برد و او نداشت كسانيرا جز خدا كه كمك نمايند با او و نبود او كسيكه بتواند باز دارد عذاب خدا را از خود و منع نمايد آنرا با آنكه مغرور بمال و عساكر خود بود و فرداى آنروز كه اين واقعه اتفاق افتاد همان اشخاص كه روز قبل آرزوى جاه و جلال و مال و منال او را مينمودند اظهار ندامت از درخواست خودشان و تعجّب از اين پيش آمد كردند و ميگفتند واى حق آنستكه خداوند بمقتضاى حكمت خود نه براى كرامت خلق گشايش ميدهد روزى هر كس را كه ميخواهد و تنگ ميكند روزى هر كس را كه ميخواهد اگر خداوند منّت بر ما نگذارده بود به تنگدستى ما هم مغرور بمال ميشديم و مانند قارون بزمين فرو ميرفتيم واى معلوم ميشود رستگار و كامياب نميشوند كسانيكه كفران نعمت خدا را نمودند و حقّ
جلد 4 صفحه 210
اطاعت او و اوليائش را بجا نياوردند و كلمه وى كأنّ ظاهرا مركّب است از وى كه مفيد تعجب است و كأنّ كه مستعمل در تحقّق شده و فاعل خسف، اللّه است و بعضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَخَرَجَ عَلي قَومِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الحَياةَ الدُّنيا يا لَيتَ لَنا مِثلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (79)
پس بيرون آمد قارون بر قوم خود با زينت هر چه تمامتر گفتند كساني که اراده ميكنند زندگاني دنيا را اي كاش بود براي ما مثل آنچه داده شده به قارون بدرستي که او صاحب بهره بزرگيست.
فَخَرَجَ عَلي قَومِهِ فِي زِينَتِهِ مثل داش مشتيهاي امروز که با چه لباس خود را آرايش كرده، با اتومبيل آخرين سيستم با فيس و تكبر و نخوت و خودنمايي در خيابانها و فرحگاهها نمايش ميدهند که من منم و كيست مثل من و يك دسته جوانها که دست آنها خاليست آنها را ميبينند و آرزو ميكنند که اي كاش ما هم داشتيم و اينکه نحو نمايش ميداديم چه چيز ما كمتر از آنهاست که گفتند اولين دشمن انسان دنيا است که خود را بتمام زينت نمايش ميدهد و دلهاي اهل دنيا را ميربايد عمارات كذايي و ثروتهاي كذايي و رياستهاي كذايي.
قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الحَياةَ الدُّنيا که دلبسته بدنيا و علاقهمند باو هستند و غافل از اينكه وَ ما عِندَ اللّهِ خَيرٌ وَ أَبقي (همين سوره آيه 60) گذشت.
يا لَيتَ لَنا مِثلَ ما أُوتِيَ قارُونُ نبايد حسرت اهل دنيا را بدل راه داد که ميگذارند و وبال آن را ميبرند انسان بايد حسرت اهل آخرت را داشته باشد که در اينکه چهار روز دنيا
جلد 14 - صفحه 279
تأمين آخرت باقيه دائمه خود را كردند.
إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ دنيا در نظر آنها بسيار بزرگ ميآيد ولي در نظر اهل حق مثل انبياء و ائمه و صلحاء از گوشت گنديده متعفن که در دهان سگ باشد پستتر است و زهر قتال است که بهر که پاشيده شد او را هلاك ميكند و با سفل السافلين سوق ميدهد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 79)- جنون نمایش ثروت! معمولا ثروتمندان مغرور گرفتار انواعی از جنون میشوند، یک شاخه آن «جنون نمایش ثروت» است، آنها از این که ثروت
ج3، ص480
خود را به رخ دیگران بکشند لذت میبرند، از این که سوار مرکب راهوار گران قیمت خود شوند و از میان پا برهنهها بگذرند و گرد و غبار بر صورت آنها بیفشانند و تحقیرشان کنند احساس آرامش خاطر میکنند! به هر حال قارون از این قانون مستثنی نبود، بلکه نمونه بارز آن محسوب میشد، قرآن در یک جمله آن را بیان کرده، میفرماید: «پس قارون با تمام زینت خود در برابر قومش (بنی اسرائیل) ظاهر شد» (فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ).
در اینجا- طبق معمول- مردم دو گروه شدند: اکثریت دنیا پرست که این صحنه خیر کننده قلبشان را از جا تکان داد و آه سوزانی از دل کشیدند و آرزو که ای کاش به جای قارون بودند، حتی یک روز، و یک ساعت، و یک لحظه! چه زندگی شیرین و جذابی چه عالم نشاطانگیز و لذت بخشی؟
چنانکه قرآن میگوید: «کسانی که طالب زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شده است داشتیم»! (قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ).
«به راستی که او بهره عظیمی (از نعمتها) دارد»! (إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ). آفرین بر قارون و بر این ثروت سرشارش! چه جاه و جلالی؟
در حقیقت در اینجا کوره عظیم امتحان الهی داغ شد، از یک سو قارون در وسط کوره قرار گرفته، و باید امتحان خیرهسری خود را بدهد، و از سوی دیگر دنیا پرستان بنی اسرائیل در گردا گرد این کوره قرار گرفتهاند.
نکات آیه
۱ - اقدام قارون به خودنمایى و فخرفروشى بر قوم خویش (فخرج على قومه فى زینته) تعبیر «على قومه» به جاى «إلى قومه»، نشان مى دهد که وى با انگیزه بزرگ نمایى و تحقیر مردم بر آنان ظاهر شده بود.
۲ - قدرت و ثروت، از موجبات فخرفروشى، خودنمایى و تجمل گرایى (فخرج على قومه فى زینته)
۳ - نمایان شدن قارون بر قوم خویش، در نهایت آرایش و تجمل (فخرج على قومه فى زینته) تعبیر «فى زینته» نشانگر آن است که وى در حالى بر مردم ظاهر شد که غرق در تجمل بود.
۴ - تجمل و آرایش براى خودنمایى، فخرفروشى، رفتارى است ناپسند و مردود. (فخرج على قومه فى زینته)
۵ - رفتار تحقیرآمیز قاورن با مردم، على رغم پیوند نژادى وى با آنان (فخرج على قومه فى زینته) تعبیر «على قومه» به جاى «على الناس» بیانگر مطلب یاد شده است.
۶ - خودنمایى و تجمل گرایى عده اى، عامل گرایش مردم به دنیاطلبى و زخارف آن (فخرج على قومه فى زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون)
۷ - خودنمایى و تجمل گرایى قارون، باعث برانگیخته شدن خوى دنیاخواهى عناصر غافل و دنیاطلب بود. (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا ... إنّه لذو حظّ عظیم)
۸ - اظهار حسرت و دریغ از سوى دنیاطلبان غافل، به هنگام مشاهده قارون در تجمل ویژه خود (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون)
۹ - از دید دنیاطلبان، قارون در اوج لذت و خوشبختى قرار داشت. (فخرج على قومه ... قال الذین یریدون الحیوة الدنیا ... إنّه لذو حظّ عظیم) «حظّ» به معناى بهره و نصیب است; یعنى، او از سعادت و نیک بختى بهره بزرگى دارد.
۱۰ - نقش مؤثر ثروتمندان و صاحبان زر و زور، در گرایش مردم به دنیاطلبى و زخارف آن (فخرج على قومه فى زینته قال الذین ... یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون)
۱۱ - دستیابى به ثروتى هم چون ثروت قارون، نهایت آرزوى دنیاطلبان غافل قوم وى بود. (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون)
۱۲ - قدرت و ثروت، ملاک ارزش و معیار اصلى بهره مندى و خوشبختى در نگاه دنیاطلبان قوم قارون (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون إنّه لذو حظّ عظیم)
۱۳ - قدرت و ثروت در نگاه مؤمنان آخرت جو، ملاک ارزش و معیار اصلى بهره مندى و خوشبختى نیست. (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون إنّه لذو حظّ عظیم) تعبیر «قال الذین یریدون الحیاة الدنیا» مى رساند که این گفته، تنها مربوط به دنیاطلبان سست ایمان است; نه مؤمنان آخرت جو.
موضوعات مرتبط
- آخرت طلبان: بینش آخرت طلبان ۱۳
- آرزو: آرزوى ثروت قارون ۱۱
- بنى اسرائیل: بینش دنیاطلبان بنى اسرائیل ۹، ۱۲
- تجمل گرایى: آثار تجمل گرایى ۶; زمینه تجمل گرایى ۲; ناپسندى تجمل گرایى ۴
- تفاخر: زمینه تفاخر ۲; ناپسندى تفاخر ۴
- ثروت: آثار ثروت ۲; ارزش ثروت ۱۲، ۱۳
- ثروتمندان: نقش ثروتمندان ۱۰
- خودنمایى: آثار خودنمایى ۶; ناپسندى خودنمایى ۴
- دنیاطلبان: آرزوى دنیاطلبان ۱۱; حسرت دنیاطلبان ۸
- دنیاطلبى: زمینه دنیاطلبى ۶، ۱۰
- سعادت: عوامل سعادت ۱۲، ۱۳
- عمل: عمل ناپسند ۴
- قارون: آثار تجمل گرایى قارون ۷، ۸; آثار خودنمایى قارون ۷; تجمل گرایى قارون ۳; تحقیر قارون ۵; تفاخر قارون ۱، ۵; خودنمایى قارون ۱; خوشبختى قارون ۹; روش برخورد قارون ۵; زمینه دنیاطلبى قارون ۷; لذایذ قارون ۹; نژاد قارون ۵
- قدرت: آثار قدرت ۲; ارزش قدرت ۱۲، ۱۳
منابع