الشورى ١٤

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ‌ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ‌ الْعِلْمُ‌ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ وَ لَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ‌ مِنْ‌ رَبِّکَ‌ إِلَى‌ أَجَلٍ‌ مُسَمًّى‌ لَقُضِيَ‌ بَيْنَهُمْ‌ وَ إِنَ‌ الَّذِينَ‌ أُورِثُوا الْکِتَابَ‌ مِنْ‌ بَعْدِهِمْ‌ لَفِي‌ شَکٍ‌ مِنْهُ‌ مُرِيبٍ‌

ترجمه

آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد؛ و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود؛ و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معیّنی (زنده و آزاد) باشند، در میان آنها داوری می‌شد؛ و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شک و تردیدند، شکی همراه با بدبینی!

|و آنها اختلاف نكردند مگر پس از آن كه علم برايشان آمد [آن هم‌] به صرف حسد [و برترى جويى‌] كه ميانشان بود. و اگر سخنى از پروردگارت بر اين نگذشته بود كه تا مدتى معين [مهلت داده شوند] قطعا ميانشان حكم [به هلاك‌] مى‌شد. و كسانى كه بعد از آنها كتاب [تورات‌
و فقط پس از آنكه علم برايشان آمد، راه تفرقه پيمودند [آن هم‌] به صرف حسد [و برترى جويى‌] ميان همديگر. و اگر سخنى [داير بر تأخير عذاب‌] از جانب پروردگارت تا زمانى معيّن، پيشى نگرفته بود، قطعاً ميانشان داورى شده بود. و كسانى كه بعد از آنان كتاب [تورات‌] را ميراث يافتند واقعاً در باره او در ترديدى سخت [دچار]اند.
و مردم (در دین) راه تفرقه و اختلاف نپیمودند مگر پس از آنکه علم و برهان (از جانب حق) بر آنها آمد و لیکن دانسته برای تعدی و ظلم به یکدیگر اختلاف کردند، و اگر آن کلمه (رحمت) از (لطف) خدا سبقت نگرفته بود (که) تا وقتی معین (تعجیل در عذاب نکند) البته میان مردم (ستمکار) حکم (به هلاک) می‌شد. و آنان که پس از گذشتگان وارث کتاب آسمانی شدند (مانند یهود و نصارا) در آن کتاب آسمانی سخت در شک و ریب بماندند.
و [جامعه های دینی در طول تاریخ] فرقه فرقه و گروه گروه نشدند، مگر پس از آنکه [نسبت به حقّانیّت دین به وسیله کتاب های آسمانی] دانش و آگاهی به سویشان آمد، [این پراکندگی و تفرقه به سبب] حسد و دشمنی میان خودشان بود، و اگر از سوی پروردگارت فرمانی [بر مهلت یافتنشان] تا زمان معین پیشی نگرفته بود، بی تردید میانشان [به نابودی و هلاکت] حکم شده بود. و یقیناً کسانی که پس از آنان کتاب آسمانی [قرآن] را به میراث یافتند، نسبت به آن در تردیدی سخت هستند.
از روى حسد و عداوت فرقه فرقه نشدند، مگر از آن پس كه به دانش دست يافتند. و اگر پروردگار تو از پيش مقرر نكرده بود كه آنها را تا زمانى معين مهلت است، بر آنها حكم عذاب مى‌رفت. و كسانى كه بعد از ايشان وارث كتاب خدا شده‌اند درباره آن سخت به ترديد افتاده‌اند.
و تفرقه پیدا نکردند مگر پس از آنکه علم [وحی‌] برایشان آمد، آن هم از روی رشک و رقابتی که در میانشان بود، و اگر حکم پیشین پروردگارت تا سرآمدی معین تعلق نگرفته بود، در میانشان داوری می‌شد، و کسانی که پس از ایشان کتاب را فراگرفتند از آن سخت در شک‌اند
و پراكندگى و اختلاف نكردند مگر پس از آنكه دانش بديشان رسيد، آنهم از روى ستم و حسدى كه ميان خود داشتند و اگر نبود سخنى كه از پروردگارت از پيش رفته است [به مهلت‌دادن ايشان‌] تا سرآمدى نامبرده، هر آينه ميانشان حكم مى‌شد- عذاب آنها را فرو مى‌گرفت-. و همانا كسانى كه پس از آنان كتابشان داده‌اند در باره آن- كتاب يا دين- به شك و ترديد اندرند.
(پیروان پیغمبران پیشین، درباره‌ی دین) گروه گروه و دسته دسته نشده‌اند (و راه اختلاف در پیش نگرفته‌اند) مگر بعد از علم و آگاهی (از برنامه و اصول و ارکان دین و پی بردن به حقّانیّت آئین). و این تفرقه‌جوئی تنها به خاطر ستمگری و کجروی در میان خودشان بوده است. اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که آنان تا سرآمد معیّنی (که قیامت است، زنده و آزاد) باشند، میانشان (با مجازات و نابودی) داوری می‌گردید. آنانی که (در روزگار تو اهل کتاب بشمارند و) کتابهای آسمانی بعد از گذشتگان به دستشان رسیده است، درباره‌ی آنها دچار شکّ و گمان توأم با بدبینی و سوءظنّ شده‌اند. (والاّ اگر به کتابهای خود ایمان کامل داشتند، پی می‌بردند که تو حقیقةً فرستاده‌ی خدائی).
و (در دین) متفرق نشدند، مگر پس از آنکه علم (وحیانی) برایشان آمد، در حال ستم‌کاری (و برتری جویی) میان یکدیگر. و اگر سخنی (دایر بر تأخیر عذاب) از جانب پروردگارت تا زمانی معیّن، پیشی نگرفته بود، بی‌گمان (در دنیا) میانشان (عملاً) داوری می‌شد. و کسانی که بعد از آنان کتاب (وحیانی) را به میراث یافتند، به‌راستی در(باره‌ی) آن در (ژرفای) شکی مستند غوطه‌ورند.
و پراکنده نشدند مگر پس از آنچه بیامدشان دانش به ستم میان خویش و اگر نبود سرنوشتی که پیشی گرفت از پروردگارت تا سرآمدی نامبرده هر آینه گذرانیده می‌شد (داوری می‌شد) میان ایشان و همانا آنان که ارث داده شدند کتاب را پس از ایشان در شکّی از آنند به شکّ‌اندازنده‌

They became divided only after knowledge came to them, out of resentment among themselves. Were it not for a predetermined decision from your Lord, judgment would have been pronounced between them. Indeed, those who were made to inherit the Book after them are in grave doubt about it.
ترتیل:
ترجمه:
الشورى ١٣ آیه ١٤ الشورى ١٥
سوره : سوره الشورى
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا تَفَرَّقُوا»: فرقه فرقه و دسته دسته نشده‌اند و اختلاف پیدا نکرده‌اند (نگا: بیّنه / . «الْعِلْمُ»: آگاهی، مراد دلائل صحیح و براهین یقینی بر حقّانیّت دین و آئینی است که خدا بدیشان ابلاغ فرموده بوده است. «لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ ...»: (نگا: یونس / ، هود / طه / فصّلت / ) «مِن بَعْدِهِمْ»: بعد از اسلاف و گذشتگان. «مُرِیبٍ»: به شکّ و تردید اندازنده (نگا: هود / و ابراهیم / سبأ / ، فصّلت / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «14»

و (از دور پيامبران) پراكنده نشدند مگر پس از آنكه علم (به حقّانيّت آنان) برايشان حاصل شد، به خاطر روحيه كينه و حسادت كه ميانشان بود، و اگر سنّتِ سابق خداوند (در مورد مهلت دادن به كفّار) تا زمانى معيّن نبود، ميان آنان حكم مى‌شد (و اهل باطل هلاك مى‌گشتند) و همانا كسانى كه پس از آنان كتاب آسمانى را به ميراث بردند، درباره‌ى آن دچار شك و ترديد هستند.

نکته ها

در اين آيه يك بار «جاءَهُمُ الْعِلْمُ» آمده و يك بار «أُورِثُوا الْكِتابَ» يعنى با آنكه حقّ را مى‌دانند و وارث كتاب آسمانى هستند باز هم راه تفرقه مى‌پيمايند.

شك، گذرگاه خوبى است ولى توقف گاه خوبى نيست. آن شكى كه به طور طبيعى پيدا شود و مقدّمه تحقيق و بررسى گردد، ارزش دارد، ولى اگر شك برخاسته از لجاجت و سوء ظن و سبب ركود و بى‌اعتنايى شود، ضد ارزش است.

پیام ها

1- با وجود سفارش پيامبران به وحدت بازهم مردم اختلاف كردند. لا تَتَفَرَّقُوا ... وَ ما تَفَرَّقُوا ...

2- بيشتر تفرقه‌هايى كه در دين پديد آمده است از جانب عالمان و دانشمندان است. تَفَرَّقُوا ... مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ‌

3- سرچشمه اكثر تفرقه‌ها حسادت و ظلم و فزون‌طلبى است. وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا ...

بَغْياً بَيْنَهُمْ‌

4- دليل مهلت‌هاى الهى ربوبيّت اوست تا هر كس در سايه آزادى و فرصت، جوهره خود را نشان دهد. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»

جلد 8 - صفحه 385

5- مهلت دادن يكى از سنّت‌هاى الهى است. «إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى»

6- مهلت‌هاى الهى تا زمان معيّنى است. «إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى»

7- شكى كه همراه با سوءظنّ باشد، شك مخرّب است. «لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «14»

وَ ما تَفَرَّقُوا: و متفرق و پراكنده نشدند اهل اديان و ملل و امم پيغمبران مانند عاد و ثمود و اصحاب ايكه و غير آن، يعنى از دين خدا برنگشتند، إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ‌: مگر بعد از آنكه آمد ايشان را علم از اخبار پيغمبران مثل آيات تورات و انجيل. يا بعد از دانستن آنكه تفرق عين ضلالت است، بَغْياً بَيْنَهُمْ‌: در حالتى كه از روى ستمكارى و سركشى بود ميان ايشان، يا از روى طلب جاه و رياست، يا بر وجه حسد، يا اهل كتاب اختلاف نكردند در حق حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله مگر بعد از آمدن آن حضرت، پس عدول نمودند از تصديق به سبب عداوت و حسد ميان ايشان. وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ‌: و اگر نبودى كه سخنى پيشى گرفته است در تأخير عذاب، مِنْ رَبِّكَ‌: از جانب پروردگار تو، إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى‌: تا مدت نام برده شده و مقرر گشته، لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ‌: هر آينه حكم كرده شدى ميان ايشان به استيصال كافر مبطل، و نجات مؤمن محق، وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ‌: و بدرستى كه آنانكه داده شده‌اند كتاب يعنى قرآن، مِنْ بَعْدِهِمْ‌: بعد از امم گذشته قوم حضرت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى‌


«1» برهان ج 4 ص 118 حديث 3.

جلد 11 - صفحه 407

عليهم السّلام كه يهود و نصاراى زمان حضرت رسالت‌اند، لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ‌:

هر آينه درشكند از قرآن يا از پيغمبر يا از دين شكى به ريب افكنده كه گمان باشد، يعنى گمان غالب آنها آنست كه قرآن يا دين اسلام يا پيغمبر، بر غير حق است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «11» لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ «12» شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسى‌ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ «13» وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «14» فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «15»

ترجمه‌

پديد آورنده آسمانها و زمين قرار داد براى شما از خودهاتان جفتهائى و از چهار پايان جفتهائى خلق بسيارى ميگرداند شما را در آن نيست مانند او چيزى و او شنواى بينا است‌

مر او را است كليدهاى آسمانها و زمين گشاده‌


جلد 4 صفحه 572

ميگرداند روزى را براى هر كه ميخواهد و تنگ ميگرداند همانا او بهمه چيز دانا است‌

بيان نمود براى شما از دين آنچه توصيه و سفارش كرد بآن نوح را و آنچه وحى كرديم بتو و آنچه توصيه كرديم بآن ابراهيم و موسى و عيسى را كه بپا داريد دين را و متفرّق و پراكنده مشويد در آن گران است بر مشركان آنچه ميخوانيد آنها را بسوى آن خدا اختيار و جلب ميكند بسوى خود هر كه را ميخواهد و هدايت ميكند بسوى خود كسى را كه بازگشت مينمايد

و متفرق نشدند مگر بعد از آنكه آمد نزدشان دانش براى نافرمانى و ستمى كه بود ميانشان و اگر نبود تقديرى كه سبقت گرفته بود از پروردگارت تا مدّتى نام برده شده هر آينه حكم كرده شده بود ميانشان و همانا آنانكه بميراث داده شدند كتابرا بعد از آنها هر آينه در شكّى هستند از آن موجب تحيّر

پس براى آن امر دعوت كن و ثابت باش آنچنانكه مأمور شدى و پيروى مكن خواهشهاى آنها را و بگو گرويدم بآنچه فرستاد خدا از كتاب و مأمور شدم كه بعدالت رفتار كنم ميان شما خدا پروردگار ما و پروردگار شما است براى ما كارهاى ما و براى شما كارهاى شما است نيست خصومتى ميان ما و شما خدا جمع ميكند ميان ما و بسوى او است بازگشت.

تفسير

خداوند متعال در مقام اثبات استحقاق خود براى پرستش و ستايش و نفى آن از بتها استدلال فرموده است بخلق نمودن و نوپديد آوردن خود آسمانها و زمين را كه مورد قبول اهل شرك و كفار مكه بوده و آنكه قرار داده است براى مردان زنانى از جنس آنها و نيز قرار داده براى شتر و گاو و گوسفند جفت‌هائى كه خلق ميكند و منتشر مينمايد بندگان خود را در آن قرار دادن كه جعل ذكور و اناث است در هر جنس و نيست مانند او در صفات ربوبيّت موجودى اگر كاف زائده باشد كه مشهور است يا نيست مانند مانند او چيزى اگر فرض شود براى او مانندى چون اگر مانند او مانند نداشته باشد خودش بطريق اولى مانند ندارد كه بعضى گفته‌اند براى مبالغه در نفى مثل اين تعبير شده ولى اظهر همان وجه اول است و او ميشنود تمام مسموعات را و مى‌بيند تمام مبصرات را و در دست او است كليدهاى گنج‌هاى آسمانها و زمين باران رحمتش از آسمان ميريزد و ارزاق بندگان از زمين مى‌رويد آفتاب و ماه و ساير كواكب هر يك بنوبه خودشان در تربيت‌


جلد 4 صفحه 573

اشجار و اثمار مدخليّت دارند و همه بفرمان اويند و او بر حسب مصلحت و قابليت وسعت ميدهد رزق هر كس را بخواهد و تنگ ميكند روزى او را و او بتمام مقتضيات توسعه و تضييق عالم و خبير است مبيّن و روشن نموده و آئين گذارى و تشريع فرموده از دين قويم و منهج مستقيم براى بندگان خود آنچه را وصيت نمود به تبعيّت از آن نوح پيغمبر عليه السّلام را و آنچنان شرع مطاعى را كه وحى فرموده به پيغمبر آخر الزمان و آنچه را وصيت و سفارش فرموده به حضرت ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السّلام كه پيغمبران اولو العزم بودند آنكه برپا داريد شما پيغمبران قولا و عملا دين حق را كه توحيد و نبوت و امامت و معاد باشد و متفرق نشويد بلكه متّحد باشيد در آنچه ذكر شد از اصول اديان حقّه كه در تمام ازمنه ثابت و محقق بوده و قابل تغيير و تبديل نيست ولى بزرگ و گران آمد بطبع مشركين دعوت تو بخداى يگانه و ترك بت‌پرستى و آنكه واجب باشد بر آنها اطاعت يكنفر از جنس خودشان با آنكه خدا اختيار ميكند و ميكشاند بسوى ترويج دين خود هر كس را كه بخواهد و بداند كه لايق منصب نبوت و خلعت امامت است و راه‌نمائى ميفرمايد بحق و حقيقت كسى را كه رجوع نمايد و اقبال كند بحق در طلب حقيقت با نيت خالص و قلب پاك و متفرق نشدند و اختلاف ننمودند اهل شرك مكه در قبول دين اسلام مگر بعد از آنكه عارف و عالم شدند بمقام تو و صحّت كتابت و آنكه هر دو از جانب خدايند براى تجاوز از حق و تعدّى از حدّ و ظلم بخودشان و حسد بر تو و تعصّب در كيش باطل پدرانشان و ساير اغراض فاسده دنيوى بين خودشان از حبّ مال و جاه و عناد و لجاج و امثال اينها و اگر نبود آنكه خداوند مقدّر فرموده بود اجلهاى آنها را و مهلت داده بود آنان را براى تكميل شقاوت و استحقاقشان براى عذاب هر آينه هلاك مى‌فرمود آنها را و ممتاز مينمود حق را از باطل بنزول عذاب بعد از نزول كتاب اين حال مشركين مكه و كفار قريش در صدر اسلام است ولى كسانيكه بعدا كتاب خدا و دين اسلام بر آنها عرضه شود از عوام ساير ملل و اديان كه علماء آنها امر را بر آنان مشتبه نموده و خودشان كاملا باعجاز قرآن پى نبرده‌اند و تفكر و تأمل در آيات آن ننموده‌اند در شكى مستقرّ و موجب تشويش و تحيّرند از قرآن و حق بودن آن و دين اسلام پس براى پيشرفت‌


جلد 4 صفحه 574

اين مقصد بزرگ خود و انبياء عظام كه اثبات توحيد و نفى شرك و رفع شك است دعوت كن و استقامت نما چنانچه مأمور شدى و پيروى منما از خواهش‌ها و توقّعات بيجاى اهل شرك و عناد و بگو من ايمان آوردم بتمام كتب سماوى و مأمور شدم بعدالت اجتماعى خداوند خالق و آمر و مربّى و نگهدار و نگهبان ما و شما است و پاداش اعمال ما و شما را ميدهد و ديگر جاى محاجّه و مخاصمه ميان ما و شما نيست چون همه دانستيد و يافتيد حق بودن دين و كتاب مرا خدا روز قيامت ما و شما را مجتمع مينمايد و حق را از باطل ممتاز ميفرمايد و مرجع همه حكم او است آنچه تا كنون ذكر شد بيانات مفسرين و مستفاد از ظاهر آيات شريفه بنظر حقير است ولى مفاد بعضى از روايات آنستكه مراد از مخاطبين در قول خداوند شرع لكم و در أن اقيموا آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميباشند و مراد از دين اصول و فروع مهمّه اسلام و ولايت ائمه عليهم السلام است و آنچه گران است بر كسانى كه با امير المؤمنين عليه السّلام غير او را شريك نمودند در خلافت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اختصاص ولايت بآن حضرت و اولاد اطهار او است و مجتبى و مهتدى باختيار و هدايت خدا ايشان و شيعيانشانند و كسانيكه متفرق شدند بعد از علم پيدا كردن براى تعدّى و تجاوز از حق وحد آنانند كه حسد بردند بر تفضيل امير المؤمنين عليه السّلام بامر خدا و بآراء و اهواء خودشان مذهب اختيار كردند و كسانيكه در شك مريب هستند اتباع و پيروان آنانند كه مخالفت امر پيغمبر را نمودند و امر بدعوت و استقامت راجع بفروع دين و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و معلوم است كه اينها معانى خفيّه است كه از باطن قرآن ائمه اطهار كشف و بيان فرموده‌اند و اللّه تعالى اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاّ مِن‌ بَعدِ ما جاءَهُم‌ُ العِلم‌ُ بَغياً بَينَهُم‌ وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت‌ مِن‌ رَبِّك‌َ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ لَقُضِي‌َ بَينَهُم‌ وَ إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُورِثُوا الكِتاب‌َ مِن‌ بَعدِهِم‌ لَفِي‌ شَك‌ٍّ مِنه‌ُ مُرِيب‌ٍ «14»

و متفرق‌ نشدند مگر ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ علم‌ ‌از‌ روي‌ عداوت‌ و تعدي‌ ‌که‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و ‌اگر‌ نبود كلمه‌اي‌ ‌که‌ سبقت‌ گرفته‌ ‌از‌ پروردگار تو ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ يك‌ اجلي‌ معين‌ ‌شده‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هلاك‌ ميكرديم‌ و حكم‌ ‌به‌ اهلاك‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ميشد و بدرستي‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ بميراث‌ داده‌ ‌شده‌ ‌به‌ ‌آنها‌ كتاب‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ آينه‌

جلد 15 - صفحه 467

‌در‌ شك‌ و شبهه‌ بودند ‌از‌ ‌آن‌ كتاب‌.

خداوند حق‌ ‌را‌ ‌بر‌ همه‌ واضح‌ و روشن‌ فرموده‌ و حجت‌ ‌بر‌ همه‌ تمام‌ ‌شده‌ آنهايي‌ ‌که‌ قلب‌ ‌آنها‌ پاك‌ ‌بود‌ و قابليت‌ هدايت‌ داشتند خداوند هدايت‌ فرمود و برگزيد ‌آنها‌ ‌را‌ و اما كساني‌ ‌که‌ قلوب‌ ‌آنها‌ قاسيه‌ و سياه‌ و عناد و تجاوزات‌ ‌بود‌ متفرق‌ شدند و ‌هر‌ كدام‌ يك‌ طريقه باطل‌ ‌را‌ اتخاذ كردند.

وَ ما تَفَرَّقُوا إِلّا مِن‌ بَعدِ ما جاءَهُم‌ُ العِلم‌ُ ‌از‌ روي‌ جهل‌ و ناداني‌ نبوده‌ بلكه‌ حق‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ ‌شده‌ لكن‌ ‌از‌ روي‌ عناد و عصبيت‌ و ظلم‌ و تعدي‌ مخالفت‌ كردند و تفرقه‌ پيدا كردند.

بَغياً بَينَهُم‌ چنانچه‌ مشركين‌ ‌اينکه‌ همه‌ معجزات‌ ‌را‌ مشاهده‌ كردند ولي‌ تن‌ ‌در‌ ندادند ‌براي‌ اسلام‌ و همچنين‌ يهود ‌که‌ قبلا خبر ميدادند ‌به‌ آمدن‌ پيغمبر لكن‌ ‌پس‌ ‌از‌ آمدن‌ چون‌ ديدند ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ نيست‌ عنادا انكار كردند و همچنين‌ نصاري‌ ‌که‌ حق‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ شد لكن‌ ديدند ‌که‌ ‌اگر‌ تصديق‌ كنند ‌از‌ رياست‌ و پاپ‌ بودن‌ و كشيش‌ شدن‌ و استفادات‌ مالي‌ مي‌افتند قبول‌ نكردند و همچنين‌ تفرقه‌ ‌بين‌ مسلمين‌ ‌از‌ اولين‌ ‌که‌ حقّا نيّت‌ خلافت‌ ‌علي‌ مثل‌ آفتاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ روشن‌ ‌بود‌ لكن‌ ‌به‌ طمع‌ رياست‌ و همچنين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ عباس‌ و ‌من‌ دونهم‌ و اتباعهم‌ و هكذا تفرقه‌ ‌بين‌ شيعه‌، و مذاهب‌ مختلفه‌ محدثه‌ ‌بين‌ ‌آنها‌.

وَ لَو لا كَلِمَةٌ سَبَقَت‌ مِن‌ رَبِّك‌َ إِلي‌ أَجَل‌ٍ مُسَمًّي‌ لَقُضِي‌َ بَينَهُم‌ اينها استحقاق‌ هلاكت‌ داشتند لكن‌ چون‌ اجل‌ ‌آنها‌ قبلا تعيين‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌براي‌ حكم‌ و مصالحي‌ لذا بعذاب‌ مهلكه‌ هلاك‌ نشدند و ‌از‌ جمله‌ حكم‌ و مصالح‌ اينكه‌ ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ مؤمن‌ صالح‌ بوجود مي‌آمد و ‌از‌ جمله‌ ‌آنها‌ اينكه‌ بعض‌

جلد 15 - صفحه 468

‌آنها‌ متنبه‌ ميشدند و برميگشتند ‌به‌ دين‌ حق‌ و ‌از‌ جمله‌ حكم‌ و مصالح‌ مورث‌ زيادي‌ طغيان‌ ‌آنها‌ و شدّت‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ و ‌غير‌ ‌ذلک‌.

وَ إِن‌َّ الَّذِين‌َ أُورِثُوا الكِتاب‌َ مِن‌ بَعدِهِم‌ لَفِي‌ شَك‌ٍّ مِنه‌ُ مُرِيب‌ٍ دو نحوه‌ تفسير ‌شده‌ يكي‌ آنكه‌ مراد ‌از‌ اورثوا الكتاب‌ يهود و نصاري‌ هستند ‌که‌ مسمّي‌ باهل‌ كتاب‌ هستند و مرجع‌ ضمير ‌من‌ بعدهم‌ انبياء قبل‌ ‌از‌ موسي‌ مثل‌ نوح‌، ابراهيم‌، لوط، شعيب‌ و قوم‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ كتاب‌ ‌بر‌ اينها نازل‌ كرديم‌ و مرجع‌ ضمير «‌منه‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ‌يعني‌ يهود و نصاري‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌در‌ شك‌ ‌در‌ حقّيت‌ قرآن‌ و رسالت‌ حضرت‌ ‌رسول‌ هستند ‌با‌ اينكه‌ بشارات‌ زيادي‌ ‌در‌ همين‌ تورية و انجيل‌ بوجود مقدس‌ ‌او‌ داده‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌ما ‌در‌ مجلّد اول‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ باب‌ نبوت‌ خاصه‌ مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌، و مراد ‌از‌ ريب‌ شك‌ بيجا ‌است‌ و بي‌مدرك‌. ديگر مراد ‌از‌ كتاب‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بر‌ كافّه جن‌ و انس‌ ‌از‌ روي‌ اعجاز ‌که‌ معجزه باقيه ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌ و مراد «‌من‌ بعدهم‌» انبياء سلف‌ ‌که‌ قرآن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ ‌در‌ شك‌ و ريب‌ هستند ولي‌ تفسير اول‌ بنظر اقرب‌ ميآيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- و از آنجا که یکی از دو رکن دعوت انبیای اولوا العزم عدم تفرقه در دین است و مطمئنا همه آنها روی این مسأله تبلیغ کردند، این سؤال پیش می‌آید پس سر چشمه این همه اختلافات مذهبی از کجاست؟

این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، سر چشمه اصلی اختلافات دینی را چنین بیان می‌کند: «آنها راه تفرقه را پیش نگرفتند مگر بعد از آنکه (اتمام حجت بر آنها شد، و) علم و آگاهی کافی به آنها رسید، و این تفرقه جویی به خاطر حب دنیا و ریاست و ظلم و حسد و عداوت بود» (وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).

به این ترتیب سر چشمه اختلافهای مذهبی جهل و بی‌خبری نبود، بلکه بغی

ج4، ص333

و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهای شخصی بود.

«دانشمندان دنیا طلب» و «عوامهای متعصب و کینه توز» دست به دست هم دادند و این اختلافات را بنیان نهادند.

این آیه پاسخ روشنی است به آنها که می‌گویند مذهب در میان بشر ایجاد اختلاف کرده، و خونریزیهای فراوانی در طول تاریخ به بار آورده است.

سپس قرآن می‌افزاید: «اگر فرمانی از سوی پروردگار تو صادر نشده بود که آنها تا سر آمد معینی زنده و آزاد باشند خداوند در میان آنها داوری می‌کرد» طرفداران باطل را نابود می‌ساخت و پیروان حق را پیروز (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).

آری! دنیا سرای آزمون و پرورش و تکامل است، و این بدون آزادی عمل امکان پذیر نیست، این فرمان تکوینی خداوند است که از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونی در آن راه ندارد، این طبیعت زندگی دنیاست، ولی از امتیازات سرای آخرت حل تمام این اختلافات و رسیدن انسانیت به یکپارچگی کامل است.

و در آخرین جمله به توضیح حال کسانی می‌پردازد که بعد از این گروه بر سر کار آمدند، گروهی که عهد پیامبران را درک نکردند، می‌فرماید: «کسانی که بعد از آنها وارثان کتب آسمانی شدند از آن در شک و تردیدند، شکی توأم با بدبینی و سوء ظن»! (وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ).

نکات آیه

۱ - پیدایش اختلافات دینى در میان امت هاى پیشین، با وجود توصیه مکرر خداوند بر حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه (شرع لکم ... و لاتتفرّقوا ... و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم) تأکید ادیان بر حفظ وحدت دینى، از آیه قبل (أقیموا الدین و لا تتفرّقوا فیه) استفاده شده است.

۲ - روحیه سرکشى امت ها، عامل ناکامى پیامبران اولواالعزم در دعوت به وحدت دینى (شرع لکم ... أن أقیموا الدین ... و ما تفرّقواإلاّ)

۳ - اختلافات دینى امت هاى پیشین، ناشى از روح تجاوزگرى بود; نه از جهالت و نادانى (و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغیًا بینهم)

۴ - خوى تجاوزگرى و فزونى طلبى، سرچشمه اصلى دسته بندى هاى مذهبى و فرقه گرایى (و ما تفرّقوا إلاّ ... بغیًا بینهم)

۵ - فزون طلبى و تجاوزگرى، آفت شایع و رایج در میان جوامع انسانى (و ما تفرّقواإلاّ ... بغیًا بینهم) از این که تمامى پیروان ادیان پیشین به واسطه تجاوزگرى دچار اختلاف شده اند، شیوع و رواج آن استفاده مى شود.

۶ - تعالیم پیامبران، متکى به دلایل روشن و یقین آور (إلاّ من بعد ما جاءهم العلم)

۷ - پیامبران و رسولان، در ابلاغ دعوت خویش و اتمام حجت کوتاهى نداشته اند. (و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم)

۸ - عمل انسان، الزاماً مطابق با آگاهى ها و دانش هاى او نیست. (و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم)

۹ - حفظ وحدت دینى و پرهیز از دسته بندى هاى مذهبى، ره آورد رشد تربیتى و اخلاقى جامعه و نه صرف آگاهى فکرى (و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغیًا بینهم) از این که جوامع پیشین، با وجود علم و آگاهى، به واسطه کمبود خصایل شایسته اخلاقى (خوى تجاوزگرى و فزون طلبى) به تفرقه روى آوردند، استفاده مى شود که صرف آگاهى فکرى در حفظ و ایجاد وحدت دینى کافى نیست.

۱۰ - تفرقه افکنى و اختلاف دینى، عامل استحقاق عذاب دنیوى از سوى خداوند (و لولا کلمة سبقت من ربّک إلى أجل مسمًّى لقضى بینهم) از یادآورى مهلت براى مجرمان، مى توان استفاده کرد که آنان مستحق عذاب اند; ولى مهلت از پیش تعیین شده الهى، مانع نزول عذاب بر آنان است.

۱۱ - مهلت خداوند، به عوامل اختلاف و دسته بندى هاى دینى، سنت الهى است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک ... لقضى بینهم)

۱۲ - حکم و قضاوت الهى درباره انسان ها، داراى ضابطه و قانون تعیین شده (و لولا کلمة سبقت)

۱۳ - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افکنان در دین، فلسفه تأخیر عذاب آنان (و لولا کلمة سبقت من ربّک إلى أجل مسمًّى لقضى بینهم)

۱۴ - سنت امهال به کافران، جلوه اى از ربوبیت الهى است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک)

۱۵ - عمر و حیات انسان ها، داراى مدتى مشخص و از پیش تعیین شده است. (و لولا کلمة سبقت من ربّک إلى أجل مسمًّى لقضى بینهم)

۱۶ - عذاب حتمى و گریزناپذیر در آخرت، سرنوشت تفرقه آفرینان و اختلاف افکنان در دین (لولا کلمة ... إلى أجل مسمًّى لقضى بینهم) برداشت فوق از مفهوم غایت استفاده شده است.

۱۷ - اهل کتاب زمان پیامبر(ص)، نسبت به محتواى متون دینى خویش گرفتار تردید و بدبینى بودند. (و إنّ الذین أورثوا الکتب من بعدهم لفى شک منه مریب) «مریب» به شکى گفته مى شود که آمیخته با بد گمانى و سوء ظن باشد.

۱۸ - فرقه سازى هاى مذهبى از سوى نسل هاى پیشین اهل کتاب، موجب رواج شک و تردید در میان آیندگان آنان (و ما تفرقوا ... و إنّ الذین أورثوا الکتب من بعدهم لفى شک منه مریب) «من» در «لفى شک منه» نشویه است و ضمیر «منه» به «تفرّق» - که از «و ما تفرّقوا» استفاده مى شود - بازمى گردد; یعنى، تردید سختى که میراث بران کتاب به آن گرفتار آمده اند، برخاسته از اختلافات و دسته بندى هاى مذهبى است که پیشینیان آنان به آن دامن مى زدند.

۱۹ - نقش عملکرد جوامع، در هدایت و گمراهى نسل آینده (و ما تفرقوا ... إنّ الذین أورثوا الکتب من بعدهم لفى شک منه مریب)

موضوعات مرتبط

  • اتحاد: توصیه به اتحاد ۱; زمینه اتحاد دینى ۹
  • اجل: اجل مسمى ۱۵
  • اختلاف: آثار اختلاف دینى ۱۸; کیفر اختلاف دینى ۱۶; منشأ اختلاف دینى ۴
  • اختلاف افکنان: حتمیت عذاب اخروى اختلاف افکنان ۱۶; فرجام اخروى اختلاف افکنان ۱۶; فلسفه تأخیر عذاب اختلاف افکنان ۱۳; مهلت به اختلاف افکنان ۱۱، ۱۳
  • اختلاف افکنى: آثار اختلاف افکنى ۱۰
  • امتها: آثار تجاوزگرى امتها ۲; آثار تجاوزگرى امتهاى پیشین ۳; آثار جهل امتهاى پیشین ۳; اختلاف دینى امتهاى پیشین ۱; تاریخ امتهاى پیشین ۱، ۲، ۳; توصیه به امتها ى پیشین ۱; منشأ اختلاف دینى امتهاى پیشین ۳
  • انبیا: اتمام حجت انبیا ۷; تبلیغ انبیا ۷; عمل به تکلیف انبیا ۷; موانع موفقیت انبیا ۲; وضوح تعالیم انبیا ۶; ویژگیهاى تعالیم انبیا ۶
  • اهل کتاب: شک اهل کتاب صدراسلام ۱۷; عوامل شک اهل کتاب ۱۸
  • تجاوز: آثار تجاوز ۴
  • جامعه: تجاوزگرى جوامع ۵; نقش جامعه ۱۹
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱; سنتهاى خدا ۱۱، ۱۳، ۱۴; عذابهاى خدا ۱۰; قانونمندى قضاوت خدا ۱۲; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۴
  • رشد: آثار رشد ۹
  • سنتهاى خدا: سنت مهلت ۱۱، ۱۳، ۱۴
  • عذاب: موجبات عذاب دنیوى ۱۰
  • علم: آثار علم ۹; علم و عمل ۸
  • عمر: تقدیر عمر ۱۵
  • کافران: مهلت به کافران ۱۴
  • کتب آسمانى: شک در کتب آسمانى ۱۷
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۱۹
  • هدایت: عوامل هدایت ۱۹

منابع