الذاريات ٢٥
کپی متن آیه |
---|
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ |
ترجمه
الذاريات ٢٤ | آیه ٢٥ | الذاريات ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُنکِرُونَ»: افراد ناآشنا و ناشناس (نگا: حجر / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۰ - ۵۱ سوره ذاريات
- اقسام آيات و نشانه هایی كه در نفوس خودِ انسان ها هست
- مراد از «رزق»، در آیه: «وَ فِى السّمَاء رِزقُكُم وَ مَا تُوعَدُون»
- گفتارى درباره كافى بودن رزق، براى روزى خواران
- داستان وارد شدن ملائكه عذاب قوم لوط، بر ابراهيم«ع»
- آيتى كه خداوند با عذاب و هلاکت قوم لوط، بر جاى گذاشت
- اشاره به هلاكت قوم عاد، ثمود و قوم نوح «ع»
- معناى آيه: «وَ السّمَاء بَنَينَاهَا بِأيدٍ وَ إنّا لَمُوسِعُون»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25»
آيا داستان ميهمانان گرامى ابراهيم به تو رسيده است؟ آنگاه كه بر او وارد شدند و سلام گفتند. (ابراهيم در پاسخ) گفت: سلام، شما را نمىشناسم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25»
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ: چون داخل شدند بر حضرت، فَقالُوا سَلاماً: پس گفتند سلام نمائيم به تو سلام كردنى. چون حضرت ابراهيم عليه السّلام به صورتى غريب و هيكلى عجيب مشاهده نمود، بعد از جواب دادن سلام، قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ: گفت شما گروهى هستيد ناشناس، يعنى علم به حقيقت حال شما ندارم و نمىدانم چه كسانيد، يا انكار به سبب آنكه بدون اجازه داخل شدند، يا انكار به جهت سلام كردن ايشان بود زيرا در آن روز تحيت مردمان سلام نبود بلكه در زمان اسلام سنت شد، و چون حضرت خلاف عادت ايشان مشاهده نمود فرمود شما گروهى هستيد ناشناخته.
«1» منهج الصادقين ج 9 ص 41 بنقل از تبيان.
«2» مجمع البيان ج 5 ص 157.
جلد 12 - صفحه 267
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ «24» إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «25» فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ «26» فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ «27» فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «28»
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ «29» قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (30) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (31) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (32) لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ (33)
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (34) فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (35) فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (36) وَ تَرَكْنا فِيها آيَةً لِلَّذِينَ يَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِيمَ (37)
ترجمه
آيا رسيد بتو خبر ميهمانان ابراهيم كه گرامى داشته شدگان بودند
وقتى كه وارد شدند بر او پس سلام كردند گفت سلام بر شما گروه ناشناختگان
پس آهسته روان شد بسوى اهل خود پس آورد گوسالهاى فربه
پس نزديك نمود
جلد 5 صفحه 66
آنرا بطرف ايشان گفت آيا نميخوريد
پس بدل گرفت از ايشان ترسى گفتند نترس و بشارت دادند او را به پسرى دانا
پس پيش آمد زنش با فرياد پس زد بر روى خود و گفت پيرزنى نازا
گفتند اينچنين گفت پروردگارت همانا او است درست كار دانا
گفت ابراهيم پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكار
تا فرو فرستيم و بيافكنيم بر آنها سنگهائى از گل
با آنكه نشان كرده شده باشد نزد پروردگار تو براى از حدّ در گذرندگان
پس بيرون برديم هر كه بود در آن از مؤمنان
پس نيافتيم در آن جز خانهاى از منقادان
و بجا گذاشتيم در آن علامت و نشانهاى براى آنانكه ميترسند از عذاب دردناك.
تفسير
خداوند متعال قصّه مهماندارى حضرت ابراهيم و تعقّب آن بعذاب قوم لوط را مكرّر ذكر فرموده براى تهديد كفّار مكه چون آثار باقيه آنرا در سفر مشاهده مينمودند و عبرت نميگرفتند چنانچه در سوره اعراف و هود و حجر مفصلا بيان شد و اينجا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا قبلا رسيد بتو خبر ميهمانهاى عزيز و محترم حضرت ابراهيم جدّ امجدت يعنى مسلما رسيده است و ما براى اهتمام بذكر آن تجديد مينمائيم وقتى كه چند نفر از ملائكه مقرّب نزد خدا بر آنحضرت وارد شدند و سلام نمودند و حضرت بوجه احسن ردّ فرمود چون آنها گفته بودند سلاما يعنى سلام ميكنيم سلام نمودنى و حضرت جواب فرمود سلام يعنى سلام بر شما و جمله اسميّه براى دلالتش بر دوام و ثبوت آكد است و ضمنا اظهار فرمود كه شما را بجا نميآورم و براى آنكه آنها مانع از آوردن غذا نشوند مخفيانه نزد اهل بيت خود رفت و گوساله فربهى كباب كرده نزد ايشان حاضر فرمود و گفت چرا ميل نمىكنيد و گفتهاند آن زمان از مواشى جز گاو چيزى نداشت و آنها از خوردن امتناع نمودند و حضرت ترسيد مبادا قصد سوئى داشته باشند ولى اظهار نفرمود و آنها متوجّه شدند و عرضه داشتند نترس ما ملائكهايم و از جانب خدا آمدهايم براى عذاب قوم لوط و بشارت دادند آن حضرت را بولادت حضرت اسحق پيغمبر از ساره خاتون براى او پس ساره زوجه دائمه آنحضرت كه تا آن تاريخ نازا بود و پيرو يائسه شده بود اقبال بايشان نمود در
جلد 5 صفحه 67
حاليكه از شوق فرياد ميكرد و با دست بصورت يا با انگشتان به پيشانى خود ميزد و از امام صادق عليه السّلام در مجمع راجع باين قسمت نقل نموده كه اقبال نمود در حالى كه در ميان جماعتى بود چون صرّه بمعناى جماعت هم ميباشد و قمّى ره علاوه فرموده كه پس پوشاند صورت خود را و ظاهرا زدن از روى تعجّب و پوشاندن از باب حيا باشد در هر حال پس از اقبال بملائكه گفت چگونه من اولاددار ميشوم با آنكه پير زنى نازا ميباشم و آنها گفتند خدا اين طور فرموده و افعال او بر طبق حكمت است و مصلحت بندگانرا بهتر ميداند و هر چه بفرمايد حق است و واقع خواهد شد و حضرت ابراهيم فرمود كار مهمّ شما فرستادگان خدا چيست كه جمعا در اين حدود آمدهايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و بشارت را عرضه داريم و مأموريّت ما آنستكه آنها را بسنگى كه از گل ساخته و متحجّر شده و بدست قدرت الهى براى سر آنها نشان كرده شده نيست و نابود نمائيم چون آنها بكلّى از حدّ خودشان تجاوز نمودهاند پس خدا ميفرمايد ما حكم كرده بوديم بخروج هر كس كه اهل ايمان و تقوى باشد از آن آباديها كه قوم لوط منزل داشتند ولى نيافتيم يعنى نيافتند مأمورين ما در آن قرى جز يك خانوار كه لوط و دو دخترش بودند از كسانيكه منقاد و مطيع اوامر ما شدند و باقى گذارديم در آنحدود آثار منازل ويران شده را براى عبرت و تنبّه كسانيكه از عذاب خدا ميترسند نه اشخاص بىباك بىفكر كه از همه چيز غافلند و بالاخره بجزاى خود خواهند رسيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِذ دَخَلُوا عَلَيهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَومٌ مُنكَرُونَ «25»
زماني که اينکه مكرمين داخل شدند بر ابراهيم سلام گفتند ابراهيم در جواب آنها سلام گفت و فرمود من شما را نشناختم شما كيستيد بر من وارد شدهايد!
إِذ دَخَلُوا عَلَيهِ چون وارد شدند بر او.
فَقالُوا سَلاماً که اول ورود مستحبّ مؤكد است سلام و از براي سلام سه معني كردند يكي آنكه سلام از اسماء الهيه است چنانچه ميفرمايد: هُوَ المَلِكُ
جلد 16 - صفحه 275
القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ حشر آيه 43 يعني خداوند حافظ و نگهبان و ناصر و معين شما باشد. ديگر آنكه دعا و طلب سلامتي از كليه آفات و بليات دنيوي و اخروي. سوّم وعد است که شما از ما خيالتان راحت باشد هيچ قصد سويي نداريم از ما سالم هستيد و گفتند: صيغ سلام چهار است سلام عليك و عليكم و السلام عليك و عليكم که جواب سلام واجب است و بهتر در جواب تقديم عليك و عليكم است و بهتر ضميمه و رحمة اللّه و بركاته است بر سلام و يكي از واجبات نماز سلام است.
قَومٌ مُنكَرُونَ شما را نشناختم كيانيد! و از كجا آمدهايد! و براي چه امري آمدهايد!
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- سپس به شرح حال آنها پرداخته، میگوید: «در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما که جمعیتی نا شناختهاید»! (إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).
نکات آیه
۱ - ورود میهمانان گرامى ابراهیم(ع) (فرشتگان) بر آن حضرت، با تحیت و سلام (إذ دخلوا علیه فقالوا سلمًا)
۲ - ارزش مبادرت به سلام، هنگام ورود بر دیگران (إذ دخلوا علیه فقالوا سلمًا) مطلب بالا، با توجه به این نکته است که خداوند، ابتدا وصف «مکرم» را براى میهمانان ابراهیم(ع) آورده و سپس نخستین عمل آن میهمانان شریف (سلام به هنگام ورود) را یاد کرده است.
۳ - سنت تحیت و سلام، داراى دیرینه در تاریخ پیامبران (إذ دخلوا علیه فقالوا سلمًا)
۴ - گفتوگوى مستقیم و رودرروى فرشتگان با حضرت ابراهیم(ع) (فقالوا سلمًا قال سلم)
۵ - لزوم پاسخ گفتن به سلام دیگران، پیش از هر سخن دیگر (فقالوا سلمًا قال سلم)
۶ - پاسخ ابراهیم(ع) به سلام میهمانان خویش، قبل از هر سخن دیگر (فقالوا سلمًا قال سلم)
۷ - تحیت و سلام ابراهیم(ع)، بهتر و افزون تر از تحیت و سلام فرشتگان وارد بر آن حضرت (فقالوا سلمًا قال سلم) برداشت یاد شده با توجّه به این نکته است که تحیت فرشتگان، جمله فعلیه و مفید حدوث است; زیرا «سلام» به تقدیر «نسلّم سلاماً» مى باشد. اما تحیت حضرت ابراهیم(ع)، جمله اسمیه و مفید ثبوت است; زیرا به تقدیر «سلام علیکم» است.
۸ - پاسخ تحیت دیگران به تحیتى بهتر و افزون تر، پیروى از پیامبران و تأدب به آداب آنان است. (فقالوا سلمًا قال سلم)
۹ - میهمانان وارد شده بر ابراهیم(ع)، مردانى ناشناس براى آن حضرت (قوم منکرون) «منکر» نقطه مقابل «معروف» (شناخته شده) است; یعنى، «هم قوم منکرون له» (آنان براى او (ابراهیم(ع)) گروهى ناشناخته بودند).
۱۰ - لزوم پاسخ دادن به تحیت دیگران، هرچند ناشناس باشند. (قال سلم قوم منکرون)
۱۱ - محدودیت قلمرو علم ابراهیم(ع) (قال سلم قوم منکرون) از این که حضرت ابراهیم(ع) میهمانان خویش را نشناخت، برداشت بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): جواب سلام ابراهیم(ع) ۶; سلام به ابراهیم(ع) ۱; سلام مهمانان ابراهیم(ع) ۱، ۶; قصه ابراهیم(ع) ۴، ۶، ۷، ۹; گفتگوى ملائکه با ابراهیم(ع) ۴; محدوده علم ابراهیم(ع) ۱۱; ناشناسى مهمانان ابراهیم(ع) ۹; ویژگیهاى جواب سلام ابراهیم(ع) ۷
- احکام :۵
- اطاعت: اطاعت از انبیا ۸
- انبیا: سیره انبیا ۳، ۸
- سلام: آداب جواب سلام ۸; احکام سلام ۵; اهمیت جواب سلام ۱۰; اهمیت سلام ۳; جواب سلام ۵; فضیلت پیشگامى در سلام ۲
- معاشرت: آداب معاشرت ۲
- ملائکه: جواب سلام ملائکه ۷; سلام ملائکه ۱، ۶
منابع