الحج ٢٣
کپی متن آیه |
---|
إِنَ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ |
ترجمه
الحج ٢٢ | آیه ٢٣ | الحج ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُحَلَّوْنَ»: زینت داده میشوند. از مصدر (تَحْلِیَة) به معنی آراستن، و از ماده (حلی). «أَسَاوِرَ»: (نگا: کهف / ). «مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ»: حرف (مِنْ) نخست برای بیان جنس، و دومی برای تبعیض است. «لُؤْلُؤاً»: درّ. مروارید. عطف بر محلّ (مِنْ أَسَاوِرَ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أُولٰئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ... (۸) عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ... (۲) عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ... (۲)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۲۴ سوره حج
- مراد از «نَصَارا»، «صابئين»، «مَجُوس» و «الَّذِينَ أشرَكُوا»، در آیه شریفه
- سجده تكوينى و تشریعی موجودات، در برابر خداوند
- تقسیم مذاهب مختلف، به دو دسته: «حق» و «باطل»
- بحث روايتى: (روایتی در باره مجوس)
- توضيحى درباره مشيت خداوند
- چند روايت در ذيل آيه: «هَذَان خَصمَان اختَصَمُوا فِى رَبِّهِم»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
قطعاً خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند، به باغهايى كه نهرها از زير (درختان) آن جارى است، وارد مىكند، در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت داده مىشوند و در آن جا لباسشان از ابريشم است.
پیام ها
1- بهترين راه شادى وتفريح، استفاده از طبيعت است. «جَنَّاتٍ- انهار»
2- در كنار تهديد، اميد و بشارت لازم است، در آيهى قبل فرمود: «ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ» و در اين آيه فرمود: «لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ»
3- يكى از زيبايىهاى قرآن، تناسب ميان بيمها و اميدها، انذارها و بشارتهاى آن است. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ- وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ»
4- برهنگى ارزش نيست، بهشتيان هم لباس دارند. «لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ»
5- خداوند، محروميّتها را جبران مىكند. ابريشم و طلا كه در دنيا براى مردان حرام است، در آخرت وسيلهى زيورشان خواهد بود. «ذَهَبٍ- حَرِيرٌ»
6- زيبايى و موزون بودن كلمهها و جملهها، نوعى فصاحت است. (آخرين جملهى آيه قبل «حريق» بود و آخرين جمله اين آيه «حَرِيرٌ» است)
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 31
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
بعد از آن بيان ثواب مؤمنين را مىفرمايد:
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا: بدرستى كه خداى تعالى داخل فرمايد آنانكه ايمان آوردهاند به خدا و رسول و آنچه از جانب خدا آورده، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ:
و بجا آوردند كارهاى شايسته و پسنديده را. جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ:
بوستانهائى كه جاريست از زير اشجار يا جلو مساكن و قصور ايشان نهرهاى آب.
نكته: تغيير اسلوب در اين آيه نسبت به آيه سابقه در شأن كفار، به جهت تعظيم شأن مؤمنان است.
«1». تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 81، كتابفروشى علّامه قم
جلد 9 - صفحه 38
يُحَلَّوْنَ فِيها: به زيور و زينت آراسته شوند در آن بهشتها. مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً: از دستوانها كه از طلا و لؤلؤ باشد يا از دستوانهاى طلائى كه مرواريد نشان باشد. وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ: و جامههاى ايشان كه مىپوشند در بهشت از ابريشم خالص باشد. تغيير اسلوب كلام به جهت دلالت است بر آنكه جامه معتاد ايشان است و يا براى مراعات هيئت فواصل. در حديث آمده كه هر كه در دنيا حرير پوشد در آخرت نپوشد، مراد مردان امتند كه ابريشم و طلا بر ايشان حرام است. «1» پس در اين آيه به جهت تسليه خاطر ايشان بر صبر بر اجتناب از آن و تشويق آنها به امر آخرتى، اخبار فرموده كه حلى و حلل ايشان در آخرت طلا و ابريشم است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «20» وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ «21» كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ «22» إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24»
ترجمه
- اين دو گروه دو نزاع كنندهاند كه منازعه نمودند در باره پروردگارشان پس آنانكه كافر شدند بريده شود براى آنها جامههائى از آتش ريخته ميشود از بالاى سرهاشان آب گرم
گداخته ميشود بآن آنچه در شكمهاى آنها است و پوستهاشان
و از براى آنها است گرزهائى از آهن
هر گاه اراده كنند كه بيرون آيند از آن از اندوه باز گردانيده شوند در آن و گويند بچشيد عذاب آتش سوزان را
همانا خدا داخل ميكند آنانرا كه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته را در بهشتهائيكه ميرود در زمين آنها نهرها زيور كرده شوند در
جلد 3 صفحه 597
آن بدست بندهائى از طلا و مرواريد و لباسشان در آن پرنيان است
و هدايت كرده شوند بپاكيزهئى از گفتار و هدايت كرده شوند براه خداوند سزاوار ستايش.
تفسير
- از آيات سابقه معلوم شد كه مردم روى زمين دو فرقهاند يك فرقه مؤمن موّحد ساجد و يك فرقه كافر مشرك متكبّر اگر چه اين فرقه بعضى مشرك تحقيقى و بعضى تقريبى هستند ولى كفر ملّت واحده است و در مقابل آن ايمان است و كمال ايمان بنصّ قرآن ولايت ائمه اطهار است و كسيكه قبول ولايت ننموده كافر است اگر چه ظاهرا مسلمان باشد پس فرد اجلى از عنوان دو دشمن و دو منازع كه ظاهرا مؤمن و كافر است ائمه اطهار عليهم السلام و بنى اميّه لعنهم اللّه تعالى ميباشند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام حسين عليه السّلام تأكيده شده و لفظ خصم بر واحد و جمع اطلاق ميشود و اينجا مراد دو جماعت مؤمنين و كفّارند كه با يكديگر هميشه در باره خدا و اوصاف كمال و جمال و جلال او نزاع دارند و اين خصومت ما بين آنها باقى است تا روز قيامت كه خداوند فصل كند چنانچه در اين آيه فرموده پس كسانيكه كافر شدند بدست قدرت براى آنها بريده شده جامههائى از آتش و ريخته ميشود بر سر آنها آب جوش كه گداخته ميشود از اثر آن احشاء و امعاء آنها چون بقدرى حرارت دارد كه مستقيما از سر وارد اندرونشان ميشود و اجزاء باطن آنها را متلاشى ميكند و بعدا اثر ميكند در پوست ظاهر بدنشان و آنرا ميگدازد و ساخته شده براى آنها گرزهائى از آهن كه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده اگر يكى از آن گرزها را در زمين بگذارند و تمام انس و جنّ جمع شوند و بخواهند آنرا از جاى خود حركت دهند نميتوانند و قمّى ره نقل فرموده كه چنان در آتش كباب ميشوند كه لب پائين آنها بنافشان ميرسد و لب بالاشان بوسط سرشان و هر وقت شعله آتش آنها را از قعر جهنّم بالا آورد و بخواهند از جهنّم بيرون آيند براى شدّت غم و اندوه و هراس با آنگرزها ملائكه بسرشان ميزنند بطوريكه بقعر جهنّم معاودت نمايند و ميگويند بچشيد عذاب آتش سوزان را كه در دنيا منكر بوديد و فكر نميكرديد تا باور كنيد و امّا كسانيرا كه ايمان آوردند و كارهاى ايشان در دنيا شايسته و خوب بوده خداوند بفضل و كرم خود داخل ميفرمايد در باغهائيكه جارى است در زمين يا از زير قصرهاى آنها نهرهاى آب
جلد 3 صفحه 598
شيرين و شير و شربت و زيور كرده ميشوند بامر الهى بتوسط ملائكه در آنجا بزيورهائى از قبيل دست بندهاى طلاى مرّصع بمرواريد براى آنكه در دنيا از زينت طلا اجتناب نمودند و در آخرت بايد مفتخر باشند بنشان الهى و لباس ايشان هم در آنجا بهمين ملاحظه پرنيان و حرير خواهد بود كه ابريشم خالص است و در دنيا بر مردها حرام بوده و ايشان صبر نمودند بر ترك آن و بعضى لؤلؤ را بكسر قرائت نمودهاند و بنابراين عطف بر ذهب است و بقرائت مشهوره ممكن است عطف بر محلّ من اساور باشد و ممكن است مفعول فعل مقدّر و بنابراين زينت مستقلّى خواهد بود يعنى و زيور كرده شوند بمرواريد و در هر حال معلوم است كه لباسشان حرير و زيورشان طلا و مرواريد است و از جمله خصائص اهل ايمان آنستكه هدايت شدند بقول طيّب و گفتار پاكيزه كه آن كلمه طيّبه لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه است و هدايت شدند براه مستقيم خداوند حميد كه ولايت ائمه اطهار است چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در محاسن از امام باقر عليه السّلام و در كافى از امام صادق عليه السّلام تأكيد شده است و محتمل است مراد هدايت بقول طيّب در آخرت باشد چون گفتار اهل ايمان در بهشت تحيّت و سلام بيكديگر و حمد و شكر الهى است و مؤيّد اينمعنى است روايت قمى ره از امام صادق عليه السّلام در مقامات اهل بهشت كه فرموده كمتر نعيم بهشت بمشام ميرسد بويش از هزار سال راه بمسافت دنيا و كمترين منازل اهل بهشت منزلى است كه اگر جنّ و انس در آن وارد شوند و از طعام و شراب آن بخورند و بياشامند چيزى كم نميشود و كمترين اشخاصيكه وارد بهشت ميشوند كسى است كه سه باغ مرتفع از زمين بترتيب باو ميدهند چون وارد باغ اوّل كه پائينتر است ميشود مىبيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا كن باغ دوم را ببين و چون نظر ميكند در باغ دوم نعمتهائى مىبيند كه در باغ اوّل نبوده و طالب آن ميشود و او را آنجا ميبرند و چون داخل ميشود حمد و شكر الهى را بجا ميآورد و خداوند ميفرمايد در بهشت را بر وى او باز كنيد و باو ميگويند سرت را بالا كن ببين وقتى سرش را بالا ميكند مىبيند در خلد بروى او باز شده و چندين برابر نعمتهاى سابق براى او
جلد 3 صفحه 599
در آنجا مهيّا است و مسرّتش زياد ميشود و عرضه ميدارد پروردگار احمد بر نعمتهاى بىمنتهاى تو كه منّت نهادى بر من ببهشت و نجات دادى مرا از جهنّم بعدا شمّهئى از اوصاف حور العين و كثرت عدد آنها را بيان فرموده از آن جمله آنكه از شدّت لطافت مغز ساق پاى آنها از زير هفتاد حلّه بهشتى نمودار است رزقنا اللّه تعالى انشاء اللّه ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ يُدخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ يُحَلَّونَ فِيها مِن أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤلُؤاً وَ لِباسُهُم فِيها حَرِيرٌ «23»
محققا خداوند متعال داخل ميفرمايد كساني که ايمان آوردند و اعمال صالحه بجا آوردند بهشتهايي که جاري ميشود از پايه قصرهاي آنها نهرهايي زينت ميشوند در آن جنّات به بازوبند و دستبند از طلا و لؤلؤ و درّ و مرواريد و لباس آنها در بهشتها حرير و ابريشم است.
مكرّر گفتهايم که اوصاف بهشت از خور استعداد بشر بيرون است «فِيها ما تَشتَهِيهِ الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعيُنُ و ما خطر علي قلب بشر» اخبار در اوصاف نعم بهشتي بسيار است حتّي دارد، بدنهاي زنهاي بهشتي از زير هفتاد لباس پيدا است حتّي مخ ساق، و كمترين اهل بهشت آن قدر نعمت دارد که اگر تمام جنّ و انس را ضيافت كند چيزي از آنها كم نميشود.
(إِنَّ اللّهَ يُدخِلُ): استناد فعل به خداوند براي اينکه است که اهل بهشت و نجات استحقاق بهشت را ندارند بخلاف اهل جهنّم که استحقاق عذاب دارند،
جلد 13 - صفحه 286
بلكه مجرّد قابليّت را دارند و خداوند بفضل و كرمش به آنها تفضّل ميفرمايد حتّي الانبياء و الاولياء. زيرا اگر عبادت جنّ و انس را داشته باشند تقابل با نعم الهيّه نميكند و از اداء شكر آنها بر نميآيند چه رسد طلبكار هم باشند.
(الَّذِينَ آمَنُوا): به جميع عقايد حقّه و ضروريّات دين و مذهب و ثبات ايمان تا آخر عمر.
(وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ): از اتيان به واجبات و عمل به وظايف شرعيّه.
(جَنّاتٍ) از تمام جنتهاي ثمانيه.
(تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ) انهار اربعه.
(يُحَلَّونَ فِيها): زينت ميكنند خود را در بهشت.
(مِن أَساوِرَ): گردن بند، بازوبند، دستبند.
(مِن ذَهَبٍ وَ لُؤلُؤاً): از طلا و جواهرات مثل مرواريد، زبرجد، زمرّد، ياقوت، درّ، فيروزه، عقيق و امثال آنها.
(وَ لِباسُهُم فِيها حَرِيرٌ): البسه استبرق، سندس، حرير، ابريشم و غير اينها از نعم بهشتي سرير بهشت، قصرهاي بهشت، فرش آنها فواكه رياحين اطعمه اشربه و ما فوق اينها رضاي الهي، حشر با انبياء حوران بهشتي غلمانهاي آنها الي ما شاء اللّه- اللّهمّ ارزقنا-.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- این آیه و آیه بعد حال مؤمنان صالح را بیان میکند تا از طریق مقایسه، وضع هر دو گروه کاملا مشخص شود، و در اینجا پنج نوع پاداش آنها را باز گو کرده، نخست میگوید: «خداوند کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند در باغهایی از بهشت وارد میکند که از زیر درختانش نهرها جاری است» (إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
گروه اول در شعلههای آتش سوزان غوطهورند و اینها در باغهای بهشت در کنار نهرهای جاری آرمیدهاند.
سپس به زینت و لباس آنها پرداخته، میگوید: «آنها با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت مییابند و لباسشان در آنجا از حریر است» (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ).
و این دو پاداش دیگر آنهاست. و اگر در این جهان از پوشیدن این گونه لباسها و زینتها ممنوع بودند به خاطر آن بود که مایه غرور و غفلت میشد و سبب محرومیت گروه دیگر میگشت، ولی در آنجا که این مسائل مطرح نیست این ممنوعیتها برداشته میشود و جبران میگردد.
نکات آیه
۱ - تضمین بهشت براى اهل ایمان از سوى خداوند (إنّ اللّه یدخل الذین ءامنوا و عملوا الصلحت جنّ-ت) تأکید جمله «اللّه یدخل...» به «إنّ» بیانگر مطلب فوق است.
۲ - بهشت، پاداش خداوند به مؤمنان نیک کردار (إنّ اللّه یدخل الذین ءامنوا و عملوا الصلحت جنّ-ت)
۳ - ایمان به همراه عمل صالح، شرط ورود به بهشت (إنّ اللّه یدخل الذین ءامنوا و عملوا الصلحت جنّ-ت)
۴ - بهشت، داراى بوستان هایى است متعدد، سر سبز و پوشیده از درختان. (جنّ-ت تجرى من تحتها الأنهر) «جنات» جمع جنّة است و «جنّت» به بوستانى گفته مى شود که پوشیده از درختان است.
۵ - بوستان هاى بهشت، داراى چشمه سارهایى روان از زیر درختان (جنّ-ت تجرى من تحتها الأنهر)
۶ - مؤمنان در بهشت، با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مى شوند. (یحلّون فیها من أساور من ذهب و لؤلؤًا) «لؤلؤ» به معناى مروارید و «أساور» (جمع «أسورة») معرّب دستواره و معادل دستبند است.
۷ - پرنیان، جنس لباس مؤمنان در بهشت (و لباسهم فیها حریر)
۸ - علاقه و تمایل طبیعى همه انسان ها، به زیور آلات و پوشیدن لباس هاى ابریشمین (یحلّون فیها من اساور من ذهب و لؤلؤًا و لباسهم فیها حریر)
۹ - بهره گیرى قرآن از تمایلات طبیعى انسان ها، در گرایش دادن آنان به ایمان و عمل صالح (إنّ اللّه یدخل الذین ءامنوا ... و لباسهم فیها حریر)
موضوعات مرتبط
- انسان: علایق انسان ۸; عوامل مؤثر در گرایشهاى انسان ۹; نقش تمایلات انسان ۹
- ایمان: ایمان و عمل صالح ۳
- بهشت: باغهاى بهشت ۵; پاداش بهشت ۲; تعدد باغهاى بهشت ۴; چشمه هاى بهشت ۵; درختان بهشت ۴، ۵; سرسبزى بهشت ۴; شرایط بهشت ۳; نعمتهاى بهشت ۴، ۵
- بهشتیان: جنس لباس بهشتیان ۷; دستبندهاى طلایى بهشتیان ۶; دستبندهاى مرواریدنشان بهشتیان ۶; زینتهاى بهشتیان ۶; لباس حریر بهشتیان ۷
- علایق: علاقه به زیورآلات ۸; علاقه به لباس حریر ۸
- گرایشها: زمینه گرایش به ایمان ۹; عوامل گرایش به عمل صالح ۹
- مؤمنان: پاداش مؤمنان صالح ۲; تضمین پاداش مؤمنان ۱; مؤمنان در بهشت ۱، ۶
- هدایت: روش هدایت ۹
منابع