الحجر ٨٥
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِ وَ إِنَ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ |
ترجمه
الحجر ٨٤ | آیه ٨٥ | الحجر ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْحَقِّ»: به حق نه به باطل. هم آفرینش جهان و هم نظام حاکم بر جهان و هم هدف نهائی آن، سازگار با حق و حقیقت و دارای حکمت و مصلحت است. «السَّاعَةَ»: روز رستاخیز. «إصْفَحْ»: گذشت کن. ببخشای. «الصَّفْحَ»: گذشت. صرف نظر کردن. «الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»: گذشت بزرگوارانه و بدون سرزنش.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ... (۱) وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ... (۴) وَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ... (۲)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ... (۱) فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلاَمٌ... (۲)
تفسیر
- آيات ۸۵ - ۹۹ سوره حجر
- ردّ استدلال هر يك از قائلان به جبر و تفويض، به آيه شریفه
- معناى «صفح»، و فرق آن با «عَفو»
- مراد از «سَبعاً مِنَ المَثَانى» چیست؟
- بيان چهار دستور به رسول خدا «ص»، در آيه شريفه
- مقصود از «مُقتَسِمِين»، در آیه شریفه چیست؟
- مراد از «يقين» در آيه: «وَ اعبُد رَبَّكَ حَتَّى يَأتِيَكَ اليَقِين»
- بحث روایتی: (رواياتى در باره برخی از آیات گذشته)
- بحثى فلسفى در چگونگى تكليف و دوام آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ «85»
وما آسمانها وزمين وآنچه را ميان آنهاست جز به حقّ نيافريديم وقطعاً ساعت قيامت آمدنى است، پس به نيكويى (از لغزشها) صرف نظر كن.
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». فصّلت، 13.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 477
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ (85)
چون ذكر فرمود اهلاك كفار را، براى دفع توهم آنكه چگونه اهلاك و تعذيب سزاوار كريم و رحيم باشد، به بيان متقنى فرمايد:
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 443 (با تلخيص)
جلد 7 - صفحه 140
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: و نيافريديم آسمانها و زمينها را. وَ ما بَيْنَهُما: و آنچه در آنها است از مخلوقات. إِلَّا بِالْحَقِ: مگر به راستى و درستى.
يعنى آسمانهاى با رفعت و زمينهاى با بساطت و مخلوقات با عظمت را لغو و عبث و باطل نيافريديم، بلكه تمام بر وجه حكمت و مصلحت ايجاد شده كه نتيجه همه، ستايش و پرستش ذات بىزوال خالق يكتا است، و كريمه (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) «1» مؤيد اين مطلب باشد كه غرض از آفرينش جن و انس، معرفت و طاعت حضرت ذو الجلال است، و چون اين جماعت مذكوره، كفران نموده، ناسپاسى و حق ناشناسى را به غايت رسانيدند، لا جرم مستحق عذاب گرديدند، در دنيا و آخرت هم هر كس جزا و پاداش عمل خود را خواهد يافت. وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ: و بدرستى كه قيامت هرآينه آمدنى است، گرچه به نظرها دور است، لكن هرچه آيندنى است نزديك باشد، و معذلك هر كه بميرد، قيامتش قائم گردد.
فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ: پس اعراض كن اى پيغمبر از اين مشركين اعراضى نيكو به بخشش و بردبارى. كاشفى گويد: عفو كن حق خود را و در صدد مكافات مباش. نزد بعضى اين آيه منسوخ است به آيه قتال. و نزد جمعى ديگر منسوخ نيست، بلكه منافات با آيه قتال هم ندارد، زيرا آيه قتال در مورد جهاد، لكن اين آيه شريفه يك نوع دستور اخلاقى است براى تكميل نفوس بشرى و يكى از صفات پسنديده و كمالات معنويه مىباشد، و احاديث بسيار در فضيلت عفو و بردبارى و گذشت از ناملايمات وارد شده؛ بعلاوه ظهور اين خصلت حميده از ائمه معصومين و بزرگان دين، سرمشق متبنى خواهد بود.
در كافى شريف «2»- جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده: قال عليه السّلام ثلث لا يزيد اللّه بهنّ المرء المسلم الّا عزّا الصّفح عمّن ظلمه و اعطاء
«1» الذاريات 56.
«2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 108، حديث 10.
جلد 7 - صفحه 141
من حرمه و الصّلة لمن قطعه.
فرمود: سه صفت است كه زياد نفرمايد خداى تعالى مرد مسلمان را به سبب آن صفات مگر عزت: گذشت از كسى كه ظلم كند او را، و عطاى كسى كه محروم نموده او را، و پيوستگى نسبت به كسى كه جدا كرده است او را.
تنبيه: در احوالات مالك اشتر نقل شده: روزى در بازار مىگذشت، ناگاه غفلتا قدمش بر دامن بزرگمنشى وارد آمد، فورا برآشفته، متغيرانه به مالك جسارت نمود. مالك سكوت كرده، روان شد. مردم آن شخص را سرزنش نمودند كه آيا دانستى هتاكى نسبت به چه بزرگوارى كردى، اين مالك اشتر از اصحاب حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و يكى از بزرگان دين است. مرد پشيمان شده به عقب مالك روان، و پرسش او را نمود، گفتند: به مسجد رفت. مرد وارد، دست مالك را بوسيده پوزش خواست. مالك گفت: مشوش مباش، من در مسجد نيامدم مگر آن كه براى تو استغفار كنم، و همان موقع من تو را عفو كردم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ (85) إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (86) وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ (87)
ترجمه
ترجمه- و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آندو است مگر بحقّ و همانا قيامت هر آينه آينده است پس در گذر در گذشتى خوب
همانا پروردگار تو او است آفريدگار دانا
و بتحقيق داديم تو را هفت آيه از آيات دوبار قرائت شده و قرآن بزرگ.
تفسير
- خداوند آسمانها و زمين را بحقّ و مقتضاى حكمت آفريد نه بباطل و عبث پس بايد از فساد و فتنه و شر محفوظ و مأمون باشد و لذا خداوند اهل باطل و فساد را در زمين باقى نميگذارد و هلاك ميفرمايد مانند اقوام مذكوره در آيات سابقه و آن وقت معيّن كه قيامت كبرى است بطور يقين خواهد آمد و در آنروز خداوند انتقام كامل از كفار و تكذيب كنندگان پيغمبران خواهد كشيد پس نبايد خاطر مبارك پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از سلوك كفّار آزرده و ملول باشد و از خطاء آنها بايد صرف نظر فرمايد و بحسن خلق خود با آنها رفتار فرمايد تا موقع انتقام از آنها در دنيا يا آخرت برسد و در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه صفح جميل عفو است بدون عتاب و بعضى اين آيه را منسوخ دانستهاند بآيه قتال و ظاهرا مراد همان است كه ذكر شد و منافات با قتال آنها در موقع مقتضى ندارد و پروردگار عالم كه آفريننده بندگان و عالم باحوال آنها است از هر كس صلاح آنها را بهتر ميداند و ميداند كه چه وقت و چه نوع بايد از كفار انتقام بكشد و آنها را عذاب فرمايد و بپاداش كردارشان برساند پس بايد بر او تو كل كرد و منتظر حكم و فرمان او بود و تعجيل در عقوبت ننمود و خدا منّت نهاده است بر پيغمبر خود كه باو عطا فرموده و داده است هفت آيه كه سوره فاتحة الكتاب است و در نماز دو مرتبه قرائت ميشود چنانچه در اوائل كتاب بيان شد كه بسم اللّه الرّحمن الرحيم جزء سوره فاتحه است و با آن هفت آيه ميشود و مشتمل بر تمام معانى قرآن است لذا اينجا در مقابل قرآن بزرگ قرار داده شده چون بحقيقت قرآن كوچك است و نيز باو عطاء فرموده قرآن بزرگ را كه بهتر است از دنيا و ما فيها و در روايات متعدده سبع المثانى بسوره فاتحة الكتاب و سوره حمد از امير المؤمنين و امام باقر و صادق
جلد 3 صفحه 264
و سجّاد عليهم السّلام در اين آيه تفسير شده و در بعضى تصريح بوجه تسميه بمثانى فرمودهاند كه آنستكه دو مرتبه خوانده ميشود و بعضى گفتهاند چون دو مرتبه نازل شده يكمرتبه در مكّه و ديگر در مدينه و وجوه ديگرى هم ذكر نمودهاند كه حسنى ندارد و قابل اعتماد نيست و بعضى سبع المثانى را بهفت سوره طولانى از اوّل قرآن بعد از فاتحة الكتاب تأويل و تفسير نمودهاند و انفال و برائة را يك سوره حساب كردهاند باعتبار آنكه بين آن دو بسم اللّه نيست و وجه تسميه آنرا بمثانى تكرار قصص و حكايات آنها دانستهاند و در توحيد و عيّاشى ره و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مائيم مثانى كه خداوند به پيغمبر ما عطاء فرموده و صدوق ره فرموده مراد آنستكه مائيم كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را قرين قرآن قرار داد و وصيّت فرمود بر تمسّك بقرآن و بما و خبر داد بامّت خود كه از يكديگر جدا نشويم تا وارد شويم بر او در كنار حوض و ظاهرا ميخواهد بفرمايد چون در حديث مشهور بين فريقين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من در ميان شما دو چيز سنگين بوديعت ميگذارم كتاب خدا و عترت خودم عترت بر كتاب عطف شده است پس آنذوات مقدّسه دومى قرآن شدهاند و باين اعتبار مثانى برايشان اطلاق ميشود و فيض ره فرموده اطلاق سبع بر ايشان باعتبار اسماء مقدسه آنها است كه هفت است يعنى محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و جعفر و موسى و اطلاق مثانى يا باعتبار ثناء بر آنها است اگر مثانى مأخوذ از ثناء باشد يا باعتبار دو تا شدنشان است با قرآن اگر مأخوذ از تثنيه باشد يا كنايه بودن از عدد ايشان كه چهارده معصومند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چون دو هفت است و محسوب شدن آنحضرت از ايشان باعتبار آنستكه تمامى نور واحدند و تغاير اعتبارى است سلام اللّه عليهم اجمعين ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما إِلاّ بِالحَقِّ وَ إِنَّ السّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِيلَ (85)
و خلق نكرديم ما آسمانها و زمين و آنچه بين آسمان و زمين است مگر بحق و بجا و بموقع سابقا مكرر در موضوع خلقت صحبت كردهايم، اوّلا خداوند تبارك و تعالي حكيم علي الإطلاق است عالم بجميع حكم و مصالح و عادل است تمام افعالش مطابق حكمت و مصلحت است فعل قبيح و لغو محال است از او صادر شود چه قبيح و لغو صرف و چه قبيح و لغو مطلق بلكه کل افعالش حسن است چه حسن صرف و چه حسن مطلق.
توضيح كلام هر فعلي در عالم تصوّر خالي از شش قسم نيست و قسم هفتم ندارد، يا حسن صرف است که مصلحت دارد و مفسده ندارد، يا قبيح صرف است که مفسده دارد و مصلحت ندارد، يا لغو صرف است نه مصلحت دارد نه مفسده اينکه سه قسم و سه قسم ديگر آنكه هم مصلحت دارد و هم مفسده اگر مصلحتش غالب باشد حسن مطلق است چون تركش قبيح است، و اگر مفسده او غالب باشد قبيح مطلق است و اگر مساوي باشد لغو مطلق است، و چهار قسم اخير محال است از خداوند صادر شود بمقتضاي عدل.
و در حكمت خلقت آسمانها و زمين آيات بسياري داريم که براي بشر خلق شده و بشر براي تكميل و نيل بسعادت، لذا ميفرمايد: ما خَلَقنَا ما نافيه و تعبير بمتكلم مع الغير بواسطه اينست که اگر اختصاص بخدا دارد بدون واسطه و اسباب بمتكلم وحده تعبير ميفرمايد. مثل:
وَ أَنَا رَبُّكُم وَ أَنِ اعبُدُونِي و اگر اسباب و وسائط دارد مع الغير تعبير ميفرمايد مثل مقام (السموات) سماوات هفتگانه طبقات اينکه فضاي وسيع است که در جوّ آنها منظومههاي شمسي و كرات علويه است که بعد آنها بكره شمس و كره
جلد 12 - صفحه 68
زمين معين شده و تمام اينکه ستارهها در طبقه اولي است بدليل زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزِينَةٍ الكَواكِبِ و الصافات آيه 6 (و الارض) كره زمين از تخوم أرض تا سطح أرض که دور خود و دور كره شمس حركت دارد وضعي و انتقالي وَ ما بَينَهُما که كره ماه که سه ربع كره زمين را احاطه كرده و كره هوا و كره نار که عناصر اربعه مينامند و امهات اربعه ميخوانند، چنانچه طبقات آسمان را آباء سبعه ميگويند و فوق تمام اينها كرسي است که ميفرمايد: وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ آية الكرسي و فوق آن عرش است که منتهاي آن را که سطح محدّب او است جز ذات اقدس ربوبي كسي نميداند إلّا بالحق بجا و بموقع و موافق حكمت و مصلحت خلق شده چه حكم و مصالح آنها را بشر بفهمد كلّا ام بعضا و چه نداند.
وَ إِنَّ السّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِيلَ و محققا ساعت که قيامت باشد آينده است پس در گذر در گذشتني نيكويي وَ إِنَّ السّاعَةَ لَآتِيَةٌ قيامت البته خواهد آمد با تأكيد بانّ و لام تأكيد و جمله اسميّه و تمام اينکه اوضاع درهم كوبيده ميشود، چنانچه در آيات بسيار دارد.
إِذَا الشَّمسُ كُوِّرَت وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت وَ إِذَا الجِبالُ سُيِّرَت إلي قوله تعالي:
وَ إِذَا البِحارُ سُجِّرَت سورة تكوير.
إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت وَ إِذَا الكَواكِبُ انتَثَرَت وَ إِذَا البِحارُ فُجِّرَت سوره انفطار يَومَ تُبَدَّلُ الأَرضُ غَيرَ الأَرضِ وَ السَّماواتُ الاية ابراهيم آيه 49 و غير اينها از آيات فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَمِيلَ صفح إعراض است که آنچه كفّار و مشركين اذيّت و جسارت ميكنند عقوبت خود را در قيامت ميچشند شما صبر و تحمل كنيد و اعراض نمائيد و صفح جميل غمض عين است و در مقام تلافي و انتقام نبودن است، چنانچه در فتح مكه از تمام مشركين از ابو سفيان و اتباعش و ساير سران مشركين گذشت كرد با آن همه اذيتهايي که بحضرتش و اصحابش كرده بودند و آنها را آزاد كرد فرمود:
اقول: لكم ما قال: اخي يوسف في اخوته لا تَثرِيبَ عَلَيكُمُ اليَومَ
جلد 12 - صفحه 69
يوسف آيه 92.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 85)- از آنجا که گرفتاری همیشگی انسان به خاطر نداشتن یک ایدئولوژی و عقیده صحیح و خلاصه پای بند نبودن به مبدأ و معاد است، پس از شرح حالات اقوامی همچون قوم لوط و قوم شعیب و صالح که گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله «توحید» و «معاد» باز میگردد و در یک آیه به هر دو اشاره کرده، میفرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است جز به حق نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
این در مورد توحید، سپس در رابطه با معاد میگوید: «ساعت موعود [قیامت] قطعا فرا خواهد رسید» و جزای هر کس به او میرسد! (وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ).
و به دنبال آن به پیامبرش دستور میدهد که در برابر لجاجت، نادانیها، تعصبها، کارشکنیها و مخالفتهای سرسختانه آنان، ملایمت و محبت نشان ده، و «از گناهان آنها صرف نظر کن، و آنها را ببخش، بخششی زیبا» که حتی توأم با ملامت نباشد (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ).
زیرا تو با داشتن دلیل روشن در راه دعوت و رسالتی که به آن مأموری، نیازی به خشونت نداری به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالبا موجب افزایش خشونت و تعصب آنهاست.
نکات آیه
۱- خداوند آسمانها، زمین و موجودات در فضا را بر اساس حق (حکیمانه و با مقصودى صحیح) آفرید. (و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بینهما إلاّ بالحقّ) یکى از موارد کاربرد واژه «حق» جایى است که کارى به مقتضاى حکمت و بر اساس مصلحت انجام پذیرفته باشد (مفردات راغب). برداشت فوق بر اساس این کاربرد است.
۲- نظام آفرینش (آسمانها، زمین و موجودات در فضا)، نظامى هدفدار و حکیمانه است. (و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بینهما إلاّ بالحقّ) واژه «حق» در مقابل «باطل» است و باطل; یعنى، پوچ و بى هدف. بنابراین لغت «حق» - که متضمن معناى حکمت و مصلحت است - مى تواند بیانگر هدف دارى باشد. مؤید آن آیات متعددى است که بطلان و پوچى در آفرینش جهان را نفى مى کند.
۳- میان آسمانها و زمین (فضا)، پدیده هایى وجود دارد. (و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بینهما إلاّ بالحقّ)
۴- جهان، داراى آسمانهاى متعدد است. (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ)
۵- برپایى قیامت، امرى قطعى و تحقق پذیر است. (و إن الساعة لأتیة) «ساعة» در لغت، به معناى جزئى از اجزاى زمان و در آیه فوق کنایه از قیامت است.
۶- «الساعة» از نامهاى قیامت (و إن الساعة لأتیة)
۷- حق بودن (هدفدار و حکیمانه بودن) نظام آفرینش، مقتضى برپایى قیامت (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتیة) جمله «إن الساعة لأتیة» به منزله نتیجه استدلال به آیه «و ما خلقنا السموات ... إلاّ بالحق» است; یعنى، چون جهان بر اساس حق آفریده شده است، قهراً برپایى قیامت قطعى خواهد بود.
۸- آفرینش جهان بدون برپایى قیامت، پوچ و عبث و به دور از حکمت و مقصودى صحیح است. (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتیة)
۹- جهان آخرت، مقصد و مقصود از آفرینش جهان است. (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتیة) جمله «و إن الساعة لأتیة» - چنان که برخى مفسّران احتمال داده اند - مى تواند تفسیر «بالحق» باشد. بنابراین معناى «به حق آفریده شدن جهان» این مى شود که: جهان داراى مقصد و هدفى است و آن قیامت و آخرت است.
۱۰- کافران و منکران برپایى قیامت، فاقد توجیه و تفسیر صحیح و حق مدارانه براى آفرینش جهانند و یا مردمى پوچ گرا مى باشند. (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتیة)
۱۱- پیامبر(ص) وظیفه دار عفو کریمانه و گذشت شایسته از کافران و مشرکان و نادیده گرفتن اذیت و آزار آنان بود. (فاصفح الصفح الجمیل) «صفح» به معناى عفو بدون ملامت کردن و به رخ کشیدن است که از آن مى توان گذشت کریمانه و بزرگوارانه برداشت کرد.
۱۲- عقیده به قیامت و هدف دارى و حکمت آمیز بودن جهان خلقت، موجب آسانى تحمل مشکلات و مقتضى گذشت و نادیده گرفتن اذیت و آزار و آسیبهاى وارده از سوى دشمنان است. (و ما خلقنا السموت ... إلاّ بالحقّ ... فاصفح الصفح الجمیل) «فا» در «فاصفح» تفریع است و جمله «فاصفح ...» را بر جمله «و ما خلقنا السموات ... إلاّ بالحق و إن الساعة لأتیة» عطف کرده است. بنابراین، استفاده مى شود که به حق آفریده شدن جهان اقتضا دارد تا انسانِ حق طلبى همچون رسول الله(ص) در مسیر حق بردبار باشد و تلاش خود را در برابر حق ناپذیرى کافران بیهوده نپندارد.
۱۳- پیامبر(ص) در مکه تحت فشار و اذیت و آزار مخالفان خود بود. (فاصفح الصفح الجمیل) توصیه خداوند به گذشت به دلیل وجود اذیت و آزار است که آیه ۹۵ همین سوره (إنا کفیناک المستهزءین) مؤید این حقیقت است.
۱۴- گذشت و برخورد کریمانه با دشمنان و کافران در ابتداى نهضت اسلامى و تبلیغات دینى، امرى لازم و بایسته است. (فاصفح الصفح الجمیل) نزول آیه فوق - که از گذشت و عفو سخن به میان آورده است - (در نیمه اول بعثت) و از جانب دیگر دستور به برخورد شدید با کافران و دشمنان در مدینه (نیمه دوم بعثت) مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد.
۱۵- برخورد کریمانه و عفو و اغماض از آزار و اذیت دیگران - حتى کافران و دشمنان - امرى شایسته و پسندیده است. (فاصفح الصفح الجمیل)
روایات و احادیث
۱۶- «قال الرضا(ع) فى قول الله عزّوجلّ: «فاصفح الصفح الجمیل» قال: العفو من غیر عتاب;[۱] از امام رضا(ع) درباره سخن خداوند «فاصفح الصفح الجمیل» روایت شده است که حضرت فرمود: مراد عفو و گذشت بدون سرزنش است».
موضوعات مرتبط
- آخرت: اهمیت آخرت ۹
- آسمان: تعدد آسمان ۴; حقانیت خلقت آسمان ها ۱
- آفرینش: آثار حقانیت آفرینش ۷; آثار هدفدارى آفرینش ۷; ارزش آفرینش ۸; حقانیت آفرینش ۱; خلقت آفرینش ۷; فرجام آفرینش ۹; فلسفه آفرینش ۹; قانونمندى آفرینش ۲; هدفدارى آفرینش ۱، ۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۳
- تبلیغ: تبلیغ در صدراسلام ۱۴; شرایط تبلیغ ۱۴
- خدا: حکمت خدا ۱، ۲; خالقیت خدا ۱
- دشمنان: اهمیت عفو دشمنان ۱۴; زمینه عفو دشمنان ۱۲
- زمین: حقانیت خلقت زمین ۱
- الساعه ۶:
- سختى: عوامل تسهیل سختى ۱۲
- عفو: اهمیت عفو ۱۵; عفو بی منت ۱۶
- عقیده: آثار عقیده به حکمت خدا ۱۲; آثار عقیده به قیامت ۱۲; آثار عقیده به هدفدارى آفرینش ۱۲
- عمل: عمل پسندیده ۱۵
- قیامت: بی منطقى مکذبان قیامت ۱۰; حتمیت قیامت ۵; دلایل قیامت ۷، ۸; نامهاى قیامت ۶
- کافران: اهمیت عفو کافران ۱۴; بی منطقى کافران ۱۰; عفو کافران ۱۱، ۱۵
- محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۱۳; اذیتهاى مخالفان محمد(ص) ۱۳; عفوهاى محمد(ص) ۱۱; کرامت محمد(ص) ۱۱; مسؤولیت محمد(ص) ۱۱
- مشرکان: عفو مشرکان ۱۱
- موجودات: موجودات فضایى ۳
- نهضت اسلامى ۱۴:
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۹۴، ح ۵۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۷، ح ۹۵ و ۹۶.