الحجر ٨٤
کپی متن آیه |
---|
فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا يَکْسِبُونَ |
ترجمه
الحجر ٨٣ | آیه ٨٤ | الحجر ٨٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَآ أَغْنَی عَنْهُمْ»: از ایشان دفع نکرد. برای آنان سودمند نیفتاد (نگا: اعراف / ).
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر
- از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»
- تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی
- مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟
- قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»
- توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»
- بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «84»
و آنچه را بدست آورده بودند بكارشان نيامد.
«1». تفسير فرقان از درالمنثور، ج 4، ص 103.
جلد 4 - صفحه 476
نکته ها
«حجر» نام شهرى است كه قوم ثمود در آن زندگى مىكردند و به طور كلى به محل سكونت نيز گفته مىشود. «حجر» به معناى دامن مادر و «حجر اسماعيل» و «حجره» از همين كلمه مىباشد «1» و نام اين سوره از اين آيه گرفته شده است.
از كلمهى «الْمُرْسَلِينَ» استفاده مىشود: اصحابحِجر، غير از حضرت صالح، پيامبران ديگر نيز داشتهاند، وبعضى مىگويند چون تكذيب يك پيامبر در واقع تكذيب همه انبياست، لذا مرسلين آمده است.
مراد از «صيحه» در اينجا، صاعقه است، به دليل آيه: «أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «2»
پیام ها
1- تمام انبيا داراى معجزه بودهاند. «آتَيْناهُمْ آياتِنا»
2- افراد لجوج فرصت فكر كردن به خود نمىدهند. آتَيْناهُمْ ... فَكانُوا ...
3- اعراض از حقّ وبىاعتنايى به مردان حقّ، براى گروهى يك عادت است.
«فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ»
4- به خانههاى سنگى و محكم مغرور نشويد، كه در برابر اراده الهى متلاشى مىشوند. يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً ... فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ: پس بىنياز نكرد، يعنى دفع ننمود از ايشان عذاب را آنچه را كه كسب كرده بودند از بناهاى محكم و اموال زياد و بسيارى نفوس. جابر بن عبد اللّه انصارى و عبد اللّه عمر گفتند: ما در خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به ثمود بگذشتيم. ما را فرمود: در سراى اين ظالمان داخل مشويد، مگر آنكه گريان باشيد، از ترس آنكه مبادا به شما رسد
جلد 7 - صفحه 139
آنچه به آنها رسيد. بعد فرمود: قوم صالح بودند كه حق تعالى ايشان را هلاك فرمود مگر يك مرد كه او در حرم خدا بود و به سبب حرمت حرم هلاك نشد.
پرسيدند: او چه مردى بود؟ فرمود: او ابو رغال بود، آنگاه بانگ برناقه، و او را بجنبانيد، و به زودى از آنجا بگذشت. «1» تنبيه- در اين آيه شريفه اشاراتى است:
1- تكذيب يك پيغمبر، تكذيب تمام انبياء مىباشد، زيرا قوم ثمود با آن كه فقط تكذيب صالح را نمودند، خداى تعالى در مقام بيان مىفرمايد: (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ) و هر آينه بتحقيق تكذيب نمودند اصحاب حجر، مرسلين را.
2- اعراض از آيات الهى، مورد سخط و غضب سبحانى است، چنانچه عاقبت به سبب اعراض قوم ثمود، عذاب ايشان را فرا گرفت.
3- تمام قوا و قدرتها در مقابل قدرت قادر متعال برابرى و دفاع نتواند كرد، چنانچه اصحاب حجر با كمال توانائى به يك صيحه آسمانى به كلى ريشه آنها را برانداخت.
4- اتكال و اطمينان به غير حق، موجب خسران و زيان، و سعادت و نجات در رابطه با خدا و آشنائى و دوستى با مقربان درگاه حضرت منّان است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
ترجمه
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان
پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده
همانا در اين هر آينه نشانهها است براى اهل فراست
و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت
بدرستيكه در اين نشانهاى است براى اهل ايمان
و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران
پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند
و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را
و داديم بآنها نشانههاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان
و بودند كه مىتراشيدند از كوهها خانهها را ايمنان
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان
پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.
.
جلد 3 صفحه 261
تفسير
بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شىء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانههاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مىبيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير
جلد 3 صفحه 262
در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار دادهاند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانستهاند و اختصاص باهل ايمانرا فرمودهاند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقهاى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفتهاند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شىء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفتهاند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچهاش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانههاشان را در كوهها از سنگ مىتراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانهها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.
جلد 3 صفحه 263
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَما أَغني عَنهُم ما كانُوا يَكسِبُونَ (84)
پس بينياز نكرد از آنها آنچه را که بودند كسب ميكردند و بدست ميآوردند فَما أَغني عَنهُم از براي غني دو معني كردند يكي سلب احتياج و بينيازي در نصاب ميگويد:
(چون غني دان بينيازي ور بمدّ خواني سرور) و از اينکه جهت صفت غني را از صفات سلبيّه شمردند و گفتند: (نه مركّب بود و جسم نه جوهر نه عرض بيشريك است و معاني تو غني دان خالق) دوم دارايي در جاي ديگر ميگويد:
(غني مال داراست و مسكين گدا) و از اينکه جهت غني را از صفات ثبوتيه ذاتيّه حقيقيّة صرفه شمردند و تحقيق كلام آنكه بمعني دوم است و لازمه دارايي سلب احتياج است، چنانچه لازمه قدرت سلب عجز است، و لازمه علم سلب جهل و در اينکه آيه شريفه اشاره بهر دو لازم و ملزوم فرموده: فَما أَغني عَنهُم جلوگيري و دفع عذاب و بلاء نكرد از ثمود قوم صالح ما كانُوا يَكسِبُونَ از تحصيل قدرت و قوت و ثروت
جلد 12 - صفحه 67
و كثرت و عبادت اصنام و اعمال سيئة و اخلاق فاسده که إطلاق كسب بر همه اينها ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 84)- نه آن کوههای سر به آسمان کشیده و نه آن خانههای امن و امان و نه اندام نیرومند این قوم سرکش و نه آن ثروت سرشار، هیچ کدام نتوانستند در برابر این عذاب الهی مقاومت کنند، لذا در پایان داستان آنها میفرماید:
«و آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهی نجات نداد» (فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).
ج2، ص544
نکات آیه
۱- هیچ یک از تلاشهاى اصحاب حجر براى رهایى خویش از عذاب الهى، براى آنان چاره ساز واقع نشد. (فأخذتهم الصیحة ... فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
۲- خانه هاى مستحکم و سنگى قوم ثمود - که به امید برقرارى امنیت در برابر عذاب الهى ساخته شد - نتوانست آنان را حتى در برابر صدایى سهمگین امنیت بخشد. (فأخذتهم الصیحة ... فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
۳- عذاب الهى (صیحه) اصحاب حجر را در داخل خانه هاى سنگى و دژهاى مستحکمشان درهم کوبید. (ینحتون من الجبال بیوتًا ءامنین . فأخذتهم الصیحة ... فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون) اصحاب حجر براى در امان ماندن از عذاب الهى، خانه هاى سنگى بنا کرده بودند; ولى این خانه ها آنان را از عذاب مصون نداشت و در دفع آن کارساز نبود (فما أغنى عنهم ...). حقیقت فوق بیانگر این نکته است که در وقت عذاب، آنان در همین خانه ها سُکنى داشته اند.
۴- انسان در برابر اراده خداوند، موجودى ناتوان است. (فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
۵- هیچ نیرویى توانایى دفع عذاب الهى را ندارد. (فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
۶- هیچ کس نباید در برابر عذاب الهى در هر شرایط و مکان امن و مستحکمى احساس امنیت کند. (ءامنین. فأخذتهم الصیحة ... فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون) ذکر کیفیت خانه سازى قوم ثمود به منظور ایجاد امنیت کامل و یادآورى اینکه تنها یک غرش آنها را از پا درآورد و خانه هاى مستحکم هیچ کارایى نداشت، مى تواند مفید برداشت فوق باشد.
موضوعات مرتبط
- انسان: عجز انسان ۴
- خدا: اراده خدا ۴; عذابهاى خدا ۳، ۶; قدرت خدا ۵
- عذاب: دفع عذاب ۵; عذاب با صیحه آسمانى ۳; مصونیت از عذاب۲، ۶
- قوم ثمود: بی ثمرى تلاش قوم ثمود ۱; تاریخ قوم ثمود ۱، ۳; حتمیت عذاب قوم ثمود ۱; خانه هاى قوم ثمود ۳; عذاب قوم ثمود ۲، ۳; ویژگیهاى خانه هاى قوم ثمود ۲
- موجودات: عجز موجودات ۵
منابع