التوبة ٧٨

از الکتاب
کپی متن آیه
أَ لَمْ‌ يَعْلَمُوا أَنَ‌ اللَّهَ‌ يَعْلَمُ‌ سِرَّهُمْ‌ وَ نَجْوَاهُمْ‌ وَ أَنَ‌ اللَّهَ‌ عَلاَّمُ‌ الْغُيُوبِ‌

ترجمه

آیا نمی‌دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آنها را می‌داند؛ و خداوند دانای همه غیبها (و امور پنهانی) است؟!

آيا ندانسته‌اند كه خدا راز و نجوايشان را مى‌داند و خدا داننده‌ى غيب‌هاست
آيا ندانسته‌اند كه خدا راز آنان و نجواى ايشان را مى‌داند و خدا داناى رازهاى نهانى است؟
آیا ندانستند که خدا از باطن آنها و سخنان سرّی ایشان آگاه است و خدا دانای غیب و عالم به اسرار پنهانی است؟!
آیا ندانستند که خدا اسرار و پنهان سخن گفتن آنان را می داند و قطعاً خدا دانای به همه نهان هاست؟!
آيا نمى‌دانند كه خدا راز دل ايشان را مى‌داند و از پچ‌پچ كردنشان آگاه است؟ زيرا اوست كه داناى نهانهاست.
آیا نمی‌دانند که خداوند راز و نجوایشان را می‌داند و اینکه خداوند دانای رازهای نهانی است‌
آيا ندانستند كه خدا پنهانشان و رازگفتنشان را مى‌داند، و همانا خداوند داناى همه نهانها و ناپيداهاست.
مگر آنان نمی‌دانستند که خداوند راز و نجوای ایشان را می‌داند و خدا بس آگاه از نهانیها و پنهانیها است؟ (و لذا نقض عهد و نیرنگ ایشان درباره‌ی مؤمنان از خدا مخفی نمی‌ماند).
آیا ندانسته‌اند که خدا بی‌گمان رازشان و نجوایشان را می‌داند و اینکه خدا همواره بس دانای رازهای نهان است‌؟
آیا ندانستند که خدا می‌داند نهانشان و رازشان را و آنکه خدا است دانای نهانها

Do they not know that Allah knows their secrets and their conspiracies? And that Allah is the Knower of the unseen?
ترتیل:
ترجمه:
التوبة ٧٧ آیه ٧٨ التوبة ٧٩
سوره : سوره التوبة
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَجْوَاهُمْ»: نجوی، سخن درگوشی. سخن پنهان از دیگران. سرّ و راز.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «78»

آيا ندانستند كه خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى) آنان را مى‌داند و اينكه خداوند، به همه‌ى غيب‌ها داناست؟!

نکته ها

شايد مراد از «سر»، كفر باطنى منافقان باشد و مراد از «نَجْوى‌»، توطئه‌ى گروهىِ آنان و مقصود از «غيوب»، اهداف و نيّت‌هاى آنان باشد. «1»

پیام ها

1- منافقان براى مخفى نگهداشتن توطئه‌هاى خود تلاش مى‌كنند، ولى خداوند آنان را به اسرارشان هشدار مى‌دهد. أَ لَمْ يَعْلَمُوا ...

2- شناخت ناقص، سبب عملكرد ناقص است. أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ‌ ... أَ لَمْ يَعْلَمُوا ...

آرى، اگر انسان بداند كه خداوند از آشكار و پنهان او آگاه است، تقوايش زياد شده، نفاقش از بين مى‌رود و توبيخ نمى‌شود.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)

پس بر سبيل توبيخ مى‌فرمايد:

أَ لَمْ يَعْلَمُوا: آيا نمى‌دانند منافقان. أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ‌: بتحقيق حق تعالى مى‌داند آنچه مخفى است در نفوس ايشان و نهان است در قلوب آنان از نفاق و خلف عهد و وعده. وَ نَجْواهُمْ‌: و مى‌داند آنچه آهسته به يكديگر گويند و نجوى نمايند با هم كه اين زكات جزيه است. وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ‌: و آيا نمى‌دانند بتحقيق خداى متعال داننده نهانها و پوشيده‌ها است، يعنى مى‌داند هر آنچه غائب است از احساس و ادراك بندگان از موجود يا معدوم به هر وجهى كه صحيح باشد علم به آن به عبارت اخرى، ذات احديت حق تعالى، عالم است به احاطه علميه ازليه به تمام مغيبات مخفيه از ادراكات بشر.

ج5، ص 156

پس از نزول اين سه آيه، يكى از خويشان ثعلبه حاضر بود نزد او رفته گفت:

واى بر تو، اى ثعلبه، سه آيه در باره تو آمده كه دلالت بر خلف عهد و بخل و نفاق تو نمايد. ثعلبه خدمت پيغمبر آمده عرض كرد: به هر وجه فرمائى من صدقه حاضر نمايم، و به هر كس خواهى، بذل فرما. حضرت فرمود: چون تو زكات را جزيه گفته‌اى صدقه تو را قبول نكنم. برخاست، خاك بر سر، و فرياد كنان رفت. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر چه گفتم در فقر صابر، و طلب غنا مكن، قبول نكردى، لا جرم به اين قضيه مبتلا شدى. پس مأيوس و منكوب به محل خود برگشت. به همان نزديكى، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله رحلت فرمود، و در زمان خلافت ابو بكر و عمر صدقات را آورد، گفتند: چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قبول نفرمود ما نيز قبول نخواهيم كرد. و به زمان عثمان به دار الجزا رفت. اين است عاقبت اكتفا ننمودن به كفاف و طلب زيادتى.

قناعت توانگر كند مرد را

خبر كن حريص جهانگرد را

خدا را ندانست و طاعت نكرد

كه بر، بخت و روزى قناعت نكرد


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75) فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)

ترجمه‌

و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان‌

پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان‌

پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند

آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيده‌هاى از حواسّ را.

تفسير

قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن‌


جلد 2 صفحه 604

عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مى‌كنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفته‌اند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مى‌نمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه‌


جلد 2 صفحه 605

علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مى‌گويد و وقتى وعده كند تخلّف مى‌نمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مى‌كند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ يَعلَمُوا أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ سِرَّهُم‌ وَ نَجواهُم‌ وَ أَن‌َّ اللّه‌َ عَلاّم‌ُ الغُيُوب‌ِ (78)

آيا نميدانند ‌که‌ محققا خداوند عالم‌ باسرار و بواطن‌ ‌آنها‌ و بنجواهاي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌با‌ يكديگر دارند هست‌ و محققا ‌او‌ علّام‌ الغيوب‌ ‌است‌ بگذشته‌ و آينده‌ دانا ‌است‌ أَ لَم‌ يَعلَمُوا ‌يعني‌ بايد بدانند و چرا نميدانند أَن‌َّ اللّه‌َ يَعلَم‌ُ سِرَّهُم‌ باطن‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌بر‌ مؤمنين‌ مستور كردند و اظهار ايمان‌ ميكنند ‌بر‌ خداوند مكشوف‌ ‌است‌ و نجويهم‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌هم‌ مسلكان‌ ‌خود‌ ميگويند ‌که‌ مؤمنين‌ مطّلع‌ نشوند ‌خدا‌ ميداند حاضر و ناظر ‌است‌ ما يَكُون‌ُ مِن‌ نَجوي‌ ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُم‌ وَ لا خَمسَةٍ إِلّا هُوَ سادِسُهُم‌ وَ لا أَدني‌ مِن‌ ذلِك‌َ وَ لا أَكثَرَ إِلّا هُوَ مَعَهُم‌ أَين‌َ ما كانُوا مجادله‌ ‌آيه‌ 8

جلد 8 - صفحه 276

8 وَ أَن‌َّ اللّه‌َ عَلّام‌ُ الغُيُوب‌ِ علم‌ چون‌ عين‌ ذات‌ ‌است‌ و ذات‌ حق‌ ‌غير‌ متناهيست‌ علم‌ ‌غير‌ متناهيست‌ ‌حتي‌ علم‌ ذات‌ بذات‌ و ‌اينکه‌ علم‌ غيبي‌ ‌است‌ ‌که‌ مختص‌ بذات‌ ‌است‌ و اما علم‌ ‌بما‌ سواي‌ حق‌ محدود ‌است‌ و مانعي‌ ندارد ‌که‌ وجود حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ائمه‌ اطهار ‌عليهم‌ ‌السلام‌ داشته‌ باشند ‌از‌ گذشته‌ ابتداء خلق‌ و آينده‌ ‌هر‌ چه‌ ‌که‌ هست‌ و ميشود و ‌لو‌ ‌بر‌ ديگران‌ غيب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ يك‌ ساعت‌ بعدش‌ خبر ندارند وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ ما ذا تَكسِب‌ُ غَداً وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ بِأَي‌ِّ أَرض‌ٍ تَمُوت‌ُ الاية لقمان‌ ‌آيه‌ 34 و ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ ابتداء سوره‌ بقره‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ الَّذِين‌َ يُؤمِنُون‌َ بِالغَيب‌ِ بيان‌ مفصلي‌ كرده‌ايم‌.

مضافا ‌به‌ اينكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ الغيوب‌ جمع‌ محلي‌ بلام‌ افاده‌ عموم‌ دارد و ‌اينکه‌ منافي‌ نيست‌ ‌که‌ بعض‌ بنده‌گانش‌ ببعض‌ غيوب‌ عالم‌ باشند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 78)- سر انجام آنها را با این جمله مورد سرزنش و توبیخ قرار می‌دهد که

ج2، ص233

«آیا آنها نمی‌دانند خداوند اسرار درون آنها را می‌داند، و سخنان آهسته و در گوشی آنان را می‌شنود، و خداوند از همه غیوب و پنهانیها با خبر است»؟! (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ).

نکات آیه

۱ - توبیخ منافقان پیمان شکن از سوى خداوند، به خاطر بینش غلطشان درباره علم و آگاهى کامل خدا به نیات و عملکرد آدمیان (ألم یعلموا أن اللّه یعلم)

۲ - علم خداوند به کردار و گفتار مخفیانه آدمیان (یعلم سرّهم و نجویهم)

۳ - غفلت و بى توجّهى منافقان به علم غیب و آگاهى گسترده خدا نسبت به اسرار و سخنان پنهانى، عامل گرایش آنان به تخلف از وظایف خود در برابر خدا (بما أخلفوا اللّه ما وعدوه ... ألم یعلموا أن اللّه یعلم ... و أن اللّه علّم الغیوب)

۴ - خداشناسى ناقص و غلط، موجب عملکرد نادرست است. (أخلفوا اللّه ما وعدوه ... ألم یعلموا أن اللّه یعلم) «ألم یعلموا» مى رساند که اگر منافقان به علم گسترده الهى آگاهى مى داشتند، از وظایف خویش تخلف نمى کردند.

۵ - تلاش منافقان صدر اسلام، در مخفى نگهداشتن طرحها و نقشه هاى خائنانه خویش، علیه اسلام و مسلمانان (ألم یعلموا أن اللّه یعلم سرّهم)

۶ - هشدار خداوند به منافقان، در رابطه با امکان افشاى اسرار و سخنان پنهانى آنان (ألم یعلموا أن اللّه یعلم) در توضیح این برداشت مى توان گفت که: تذکر خداوند به علم خویش بر اسرار و سخنان پنهانى منافقان، هشدارى است به امکان افشاى آنها.

۷ - خداوند، علّام الغیوب (داراى علم گسترده و عمیق به همه نهانها) است. (أن اللّه علّم الغیوب)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
  • اسماء و صفات: علام الغیوب ۷
  • انسان: راز انسان ها ۲; نیات انسان ها ۱
  • جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۳، ۴
  • خدا: آثار خدا شناسى ناقص ۴; سرزنشهاى خدا ۱; علم غیب خدا ۱، ۲، ۳، ۷; ویژگیهاى علم خدا ۷; هشدارهاى خدا ۶
  • عمل: عمل پنهانى ۲; عوامل عمل ناپسند ۴
  • غفلت: غفلت از علم غیب خدا ۳
  • منافقان: آثار غفلت منافقان ۳; افشاى راز منافقان ۶; بینش منافقان ۱; تلاش منافقان صدر اسلام ۵; توطئه منافقان ۵; سرزنش منافقان عهدشکن ۱; عوامل عصیان منافقان ۳; منافقان صدر اسلام و اسلام ۵; منافقان صدر اسلام و مسلمانان ۵; هشدار به منافقان ۶

منابع