التوبة ٧٧
کپی متن آیه |
---|
فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بِمَا کَانُوا يَکْذِبُونَ |
ترجمه
التوبة ٧٦ | آیه ٧٧ | التوبة ٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَعْقَبَ»: برجای نهاد. پدیدار و پایدار کرد. «فَأَعْقَبَهُمْ ...»: فاعل میتواند خدا باشد و معنی آن گذشت، و میتواند بخل و رویگردانی باشد که در این صورت معنی چنین میشود: این بخل و رویگردانی، نفاق را در دلهایشان تا روز رستاخیز متمکّن و برقرار ساخت تا در آن روز به سزای عمل بد خود برسند، و ... «یَلْقَوْنَهُ»: خدا را ملاقات کنند. به سزای عمل خود برسند. ضمیر (هُ) به خدا یا به بخل برمیگردد.
تفسیر
- آيات ۸۰ - ۷۵، سوره توبه
- بيان حال دسته اى ديگر از منافقين كه از پرداخت زكات سرپيچى كردند
- خلف وعده و دروغگويى از علل نفاق و نشانه هاى آن است . و بعضى از نفاق ها بعد از ايمان عارض مى شود
- داستان (( ثعلبة بن حاطب )) و نزول آيات مربوط به خوددارى از اداء زكات
- رواياتى در مورد آمرزيده نشدن منافقين در ذيل آيه : (( استغفرلهم اولا تستغفرلهم ... )) و بررسى آنها
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ «77»
سرانجام به دنبال آنكه با خدا در آنچه پيمان بسته بودند، خلف وعده كردند و بدان سبب كه دروغ مىگفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى كه به ديدار او رسند، (روز مرگ يا قيامت)، در دلهاى آنان قرار داد.
پیام ها
1- خلف وعده با خدا و بخل نسبت به محرومان، انسان را بدعاقبت مىكند.
بَخِلُوا بِهِ ... فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً
2- نفاق، درجاتى دارد: نفاقِ زبانى، نفاق رفتارى و نفاق قلبى. «فِي قُلُوبِهِمْ»
3- نفاق، گاهى موقّت وگاهى دائمى و هميشگى است. «1» «إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ»
4- پيمانشكنى ودروغ، روحيّهى نفاق مىآورد. گناه، گناه مىآورد. فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً ... بِما أَخْلَفُوا ... وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ
5- سرچشمهى بدبختىهاى انسان، خود اوست. «بِما أَخْلَفُوا، بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»
«1». حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از «يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ»، روز قيامت است. بحار، ج 90، ص 132.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 471
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77)
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ: پس متعاقب شد و از عقب در آورد ايشان را آن بخل و منع زكات، نفاقى در قلوب ايشان كه متمكن و ثابت باشد و زايل نگردد. إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ: تا روزى كه ملاقات كنند آن را، يعنى جزاى عمل
ج5، ص 154
خود را در روز قيامت. يا حق تعالى در عقب بخل و منع زكات، نفاق ايشان را كه در قلوبشان متمكن بود ظاهر گردانيد، و پيغمبر را اعلام نمود كه ايشان بر كفر بميرند و ايمان نياورند.
نكته- اكثر مفسران برآنند كه ضمير «يلقونه» راجع به خدا است، و مراد لقاء رؤيت نيست، زيرا ذات احديت مرئى نخواهد بود به برهان عقلى و نقلى.
بنابراين هر جا اين لفظ واقع شود، بر حسب اعمال به ثواب يا عقاب حمل بايد كرد. پس معنى آيه آنكه: در محضر حكم و فرمان الهى حاضر شوند. و همچنين حديث شريف: من احبّ لقاء اللّه احبّ اللّه لقائه و من كره لقاء اللّه كره اللّه لقائه نيز بر معنى قرب منزلت و عظم مثوبت است. يا مراد از لقاء به معنى رجوع به حكم و فرمان سبحانى است. اين ثبوت نفاق و ترتيب عقاب بر آنان.
بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ: به سبب آنكه خلف نمودند با خداى تعالى. ما وَعَدُوهُ:
آنچه را كه وعده داده و عهد نموده بودند ذات احديت را از تصدق و صلاح.
وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ: و به سبب آنكه بودند كه دروغ مىگفتند، زيرا خلف وعده متضمن كذب است كه مستقبح باشد از دو وجه، يا در جميع مقالات كاذب بودند.
تنبيه- آيه شريفه متضمن اعجاز است براى حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله زيرا مخبر آن سرور بر وفق خبر واقع، و تمام آن گروه بر نفاق مردند، و هيچيك ايمان نياوردند. و ايضا آيه دليل است بر آنكه خلف وعده و خيانت و كذب، از اخلاق منافقين است.
و خاصه و عامه روايت نموده: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثلث من كنّ فيه كان منافقا و ان صام و صلّى و زعم انّه مسلم من اذا ائتمن خان و اذا حدّث كذب و اذا وعد اخلف.
فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سه صفت در هر كه باشد منافق است اگرچه نماز و روزه بجاآورد و گمان كند كه مسلمان است: اول: در امانت خيانت كند. دوم: سخن دروغ گويد. سيم: وعده را تخلف نمايد.
ج5، ص 155
بيان- تأويل حديث شريف- چنانچه مقاتل بن حبان گويد: من در سمرقند و ابو سعيد اين حديث را روايت نمود. من ترسيدم، زيرا اكثر مردم داراى اين صفات باشند. به بخارا از آنجا به جرجان نزد شهر بن حوشب، او مرا نزد حسن بصرى فرستاد، او گفت: پس از شنيدن صحابه اين حديث را، بسيار ملول و از حضرت فاطمه زهرا عليها سلام درخواست كه از پدر بزرگوارش پرسد كه اين حديث عام است يا خاص. حضرت بعد از احضار مردم فرمود: اما منافقان دروغ گويند، كسانيند كه اظهار ايمان، و من قول آنها را قبول، لكن حق تعالى فرمود:
«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ...» و اما در امانت خيانت كنند، مراد نماز است كه خداى تعالى فرمود «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى ...» و اما تخلف عهد كنند، مراد ثعلبه باشد. يا ممكن است مراد حضرت از اين حديث آن باشد كه هر كه مرتكب اين سه خصلت شود، بر وجه استحلال منافق باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75) فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)
ترجمه
و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان
پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان
پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند
آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيدههاى از حواسّ را.
تفسير
قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن
جلد 2 صفحه 604
عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مىكنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفتهاند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مىنمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه
جلد 2 صفحه 605
علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مىگويد و وقتى وعده كند تخلّف مىنمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مىكند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَعقَبَهُم نِفاقاً فِي قُلُوبِهِم إِلي يَومِ يَلقَونَهُ بِما أَخلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكذِبُونَ (77)
پس اينکه بخل باعث شد که نفاق آنها در قلوب آنها جايگير شود تا روزي که خدا را ملاقات كنند يا به اينكه جزاي بخل را بچشند بسبب اينكه مخالفت كردند خداوند را آنچه را که وعده كرده بودند و عهد كردند و بآنچه بودند دروغ ميگفتند تحقيق دقيق- صفات نفسانيه در ابتداء امر عوارض نفس ميشود و قابل زوال هستند لكن بترتيب آثار شدت پيدا ميكند تا بسر حد ملكه ميرسد و زوالش مشكل ميشود تا بمقام فعليت رسيده متحد با نفس ميشود و ديگر زائل نميشود اينکه منافقين که معاهده كردند و لو در ابتداء امر منافق بودند ليكن ممكن بود بتدريج در معاشرت با مؤمنين و مشاهده اخلاق حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله بشرف اسلام مشرف شوند لكن در اثر خلف معاهده و بخل در انفاقات واجبه و تولي و اعراض نفاق آنها بحدي رسيد که متحد با نفس آنها شد و ديگر قابل زوال نبود لذا
جلد 8 - صفحه 275
ميفرمايد فَأَعقَبَهُم نِفاقاً فِي قُلُوبِهِم بفاء تفريع اينکه بخل و تولي و اعراض باعث شد که نفاق آنها رسوخ كرد در قلوب آنها و متحد با نفس آنها شده ديگر قابل زوال نيست إِلي يَومِ يَلقَونَهُ روز قيامت، و ضمير يلقونه ممكن است راجع بخدا باشد يعني الي يوم لقاء اللّه چنانچه ظاهر همين است، و ممكن است راجع ببخل باشد يعني جزاء بخل و عقوبت آن و اينکه بعيد است و اينکه يكي از معجزات قرآن است که خبر ميدهد که اينها ديگر قابل هدايت نيستند و سبب و منشأ اينكه از قابليت افتادند بِما أَخلَفُوا اللّهَ مخالفت كردند قرارداد با خداوند را ما وَعَدُوهُ که عهد كردند که اگر متمول و متمكن شوند صدقه دهند اينکه يك سبب و سبب ديگر وَ بِما كانُوا يَكذِبُونَ که دروغ گفتند چون يكي از اقسام كذب كذب وعده است که وفاء بوعده نكند
(المؤمن اذا وعد وفي)
و از صفات مؤمنين در قرآن ميشمارند وَ الَّذِينَ هُم لِأَماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعُونَ مؤمنين آيه 8.
تنبيه- مفسرين در شأن نزول آيه اشخاصي را مثل ثعلبه و امثال آن شمردهاند لكن بر فرض اينها جزو مصاديق هستند منافات با عموم ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 77)- «این عمل و این پیمان شکنی و بخل نتیجهاش این شد که روح نفاق بطور مستمر و پایدار در دل آنان ریشه کند و تا روز قیامت و هنگامی که خدا را ملاقات میکنند ادامه یابد» (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ).
این «به خاطر آن است که از عهدی که با خدا بستند تخلف کردند، و به خاطر آن است که مرتبا دروغ میگفتند» (بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ).
نکات آیه
۱ - پیامد بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات، گرفتار شدن آنان به نفاقى مزمن تا دم مرگ (فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم إلى یوم یلقونه) «فأعقبهم» تفریع بر فراز پیشین است; یعنى، منافقان در پى امتناع از پرداخت صدقات - على رغم پیمانى که با خدا بسته بودند - مبتلا به نفاقى شدند که تا دم مرگ آنان را رها نخواهد کرد.
۲ - ابتلاى قلب منافقان عهدشکن و بخیل به نفاقى مزمن، کیفر خداوند براى آنان (فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر در «أعقب» به «اللّه» در فراز پیشین بازگردد; یعنى، خداوند منافقان را در پى شکستن عهدشان با او و امتناع ورزیدن از پرداخت زکات، به نفاق مزمنى گرفتار کرد که تا روز قیامت از آن رهایى نخواهند یافت.
۳ - نفاق، داراى مراتب است. (و منهم من عهد اللّه ... فأعقبهم نفاقاً) با توجّه به اینکه ضمیر «و منهم من عاهد اللّه» به منافقان باز مى گردد، مفاد جمله «فأعقبهم نفاقاً» مى تواند این معنا باشد که: آنان قبل از پیمان بستن با خدا نیز داراى نفاق بوده اند که با پیمان شکنى به نفاق دایمى گرفتار شدند.
۴ - وجود خطر مبتلا شدن انسان به نفاق، در نتیجه شکستن پیمانهاى خویش با خدا (فأعقبهم نفاقاً) برداشت فوق بر این اساس است که جمله «فأعقبهم نفاقاً» به پیدایش اصل نفاق اشاره داشته باشد; یعنى، قبلا منافق نبوده اند ولى در نتیجه عملکردشان منافق شده اند.
۵ - لحظه مرگ، زمان ملاقات انسان با خدا و آشکار شدن حق براى اوست. (یوم یلقونه) مراد از «یوم یلقونه» مى تواند مرگ باشد و همچنین مى تواند قیامت باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.
۶ - قیامت، روز ملاقات انسان با خدا (یوم یلقونه)
۷ - زیر پا نهادن عهد خویش با خدا و عادت کردن به دروغ گویى، مایه گرفتار شدن آدمى به نفاق مزمن و همیشگى (بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما کانوا یکذبون) «کانوا یکذبون» بر استمرار دلالت دارد; زیرا فعل مضارع آن گاه که همراه با فعل «کان» و نظایر آن باشد، بر استمرار دلالت مى کند.
۸ - دروغ گویى، شیوه مستمر منافقان (و بما کانوا یکذبون)
۹ - تأثیر عملکرد انسان در روح و روانش (فأعقبهم نفاقاً ... بما أخلفوا اللّه)
۱۰ - پیمان شکنى، از مصادیق دروغ گویى (بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما کانوا یکذبون) برداشت فوق بر این اساس است که «بما کانوا یکذبون» عطف تفسیر و بیان دیگرى از «بما اخلفوا اللّه ما وعدوه» باشد نه امرى مستقل از آن.
۱۱ - شکستن پیمان خود با خدا و دروغ گویى مستمر، نشانه منافقان است. (بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما کانوا یکذبون)
۱۲ - بخل، روى گردانى از حق، پیمان شکنى و دروغ، گناه و داراى کیفر (فلما ءاتیهم ... بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما کانوا یکذبون)
روایات و احادیث
۱۳ - از امام صادق(ع) روایت شده: المنافق اذا حدّث عن اللّه و عن رسوله کذب و اذا وعد اللّه و رسوله اخلف ... و ذلک قول اللّه عزوجل «فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم ... بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما کانوا یکذبون» ... ;[۱] منافق، هرگاه از خدا و رسولش سخن گوید، دروغ مى گوید و اگر به خدا و رسول او وعده دهد، خلف وعده مى کند ... و این است سخن خداوند که مى فرماید: پس خداوند، نفاق را تا روزى که او را ملاقات کنند در دلهاى آنان قرار داد، بدین علت که با خدا خلف وعده کردند و همواره دروغ مى گفتند ... ».
۱۴ - از على (ع) روایت شده که: «و اما قوله تعالى: ...» إلى یوم یلقونه بما أخلفوا اللّه ما وعدوه ... یعنى البعث فسمّاه اللّه عز و جل لقائه;[۲] مراد از «یوم یلقونه» در آیه شریفه، روز رستاخیز است که خداى عز و جل آن را روز لقاى خود نامیده است».
موضوعات مرتبط
- بخل: آثار بخل ۱; کیفر بخل ۱۲; گناه بخل ۱۲
- حق: کیفر اعراض از حق ۱۲; گناه اعراض از حق ۱۲
- خدا: کیفرهاى خدا ۲
- دروغ: آثار دروغ ۷; کیفر دروغ ۱۲; گناه دروغ ۱۲; موارد دروغ ۱۰
- صدقات: آثار امتناع از صدقات ۱
- عمل: آثار روانى عمل ۹
- عهدشکنى: آثار عهدشکنى ۴، ۷، ۱۰; عهدشکنى با خدا ۴، ۷، ۱۱; کیفر عهدشکنى ۱۲; گناه عهدشکنى ۱۲
- قیامت: نامهاى قیامت ۱۴; ویژگیهاى قیامت ۶
- لقاءاللّه: وقت لقاءاللّه ۵، ۶، ۱۴
- مرگ: آثار مرگ ۵; ظهور حقایق پس از مرگ ۵
- منافقان: ابتلاى منافقان ۲; بخل منافقان ۱; تداوم نفاق منافقان ۱۳; دروغگویى منافقان ۸، ۱۱، ۱۳; صفات منافقان ۸; عهدشکنى منافقان ۱۱، ۱۳; کیفر منافقان بخیل ۲; کیفر منافقان عهد شکن ۲; نشانه هاى منافقان ۱۱
- نفاق: زمینه نفاق ۴; عوامل تداوم نفاق ۱، ۲، ۷; مراتب نفاق ۱، ۲، ۳، ۷
منابع