الإنشقاق ٦

از الکتاب
کپی متن آیه
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ‌ إِنَّکَ‌ کَادِحٌ‌ إِلَى‌ رَبِّکَ‌ کَدْحاً فَمُلاَقِيهِ‌

ترجمه

ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهی کرد!

اى انسان! مسلما تو با تلاش و رنجى فراوان به سوى پروردگارت مى‌روى، پس ديدارش خواهى كرد
اى انسان، حقاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.
ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.
ای انسان! یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را [در حالی که مقام فرمانروایی مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتی در برابرش وجود ندارد،] دیدار می کنی،
اى انسان، تو در راه پروردگارت رنج فراوان مى‌كشى؛ پس پاداش آن را خواهى ديد.
هان ای انسان تو در راه پروردگارت سخت کوشیده‌ای [و رنج برده‌ای‌] و به لقای او نایل خواهی شد
اى آدمى، همانا تو به سوى پروردگارت سخت كوشنده و رونده‌اى، پس او را ديدار خواهى كرد.
هان! ای انسان! تو پیوسته با تلاش بی‌امان و رنج فراوان به سوی پروردگار خود رهسپاری، و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد (و نتیجه‌ی رنج و تلاش خود را خواهی دید).
هان ای انسان! بی‌گمان تو سوی پروردگار خود در تلاشی. پس او را ملاقات‌کننده‌ای.
ای انسان همانا توئی رنج‌برنده بسوی پروردگار خویش رنجی را پس رسنده‌ای بدان‌

O man! You are laboring towards your Lord, and you will meet Him.
ترتیل:
ترجمه:
الإنشقاق ٥ آیه ٦ الإنشقاق ٧
سوره : سوره الإنشقاق
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَادِحٌ»: تلاشگرِ رنجبر. «کَدْحاً»: جدّ و جهد در کار همراه با رنج و تعب، به گونه‌ای که در جسم و جان اثر بگذارد. «إِلی رَبِّکَ»: این آیه، بیانگر ذاتِ جویا و کوشای انسان و حرکت دائمی این رهرو رنجبر نالان در کاروان جهان گذران به سوی یزدان سبحان است. «فَمُلاقِیهِ»: به پروردگار خود می‌رسی. به نتیجه تلاش و رنج خود می‌رسی. ضمیر (هِ) به رَبّ یا کَدْح برمی‌گردد.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تفسير نور(10جلدى)    ج‌10    426     سوره الانشقاق، آيه 15 - 6 ..... ص : 426

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9» وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى‌ سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14» بَلى‌ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15»

هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسيارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسيد. پس هر كس كارنامه‌اش به دست راستش داده شود، به زودى و به آسانى به حساب او رسيدگى خواهد شد، و شادمان به سوى خانواده‌اش (يا همفكرانش) باز مى‌گردد. و هر كس نامه‌اش از پشت سر (و به دست چپ) او داده شود، پس زود فرياد فغان بر خواهد آورد، و داخل دوزخ خواهد شد. همانا او (در دنيا) در ميان خانواده‌اش شادمان بود. او گمان مى‌كرد كه هرگز بازنمى گردد.

چرا (باز خواهد گشت) و پروردگارش به او بيناست.

نکته ها

كلمه «كدح» هم به معناى تلاش و كوشش آمده و هم به معناى آسيب وارد كردن، يعنى انسان به سوى پروردگارش پيش مى‌رود ولى رفتنى همراه با رنج و تعب كه گويا به خود آسيب و خدشه وارد مى‌كند.

در حديث مى‌خوانيم: هر كس سه خصلت را دارا باشد، خداوند حساب او را آسان قرار

جلد 10 - صفحه 427

مى‌دهد و با رحمت خود، او را به بهشت وارد مى‌سازد: به آن كس كه محرومش كرده، عطا كند؛ با آنكه قطع رابطه كرده، صله رحم مى‌كند و از آن كه به او ظلم كرده، درمى‌گذرد.

«تعطى من حرمك تصل من قطعك و تعفو عمن ظلمك» «1»

در آيه نهم و سيزدهم، سخن از شادى و سرور در نزد خانواده است، يكى منفى كه مورد انتقاد است و يكى مثبت كه پاداش نيكوكاران است. آرى، ثمره سرور مستانه و غافلانه در دنيا، دوزخ است و ثمره ايمان و تقوى در دنيا، سرور در ميان بستگان در قيامت است.

از حضرت على عليه السلام درباره آيه‌ى‌ «يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً» سؤال شد. فرمودند: كسانى كه در دنيا اهل و عيال انسان بهشتى بودند، اگر مؤمن باشند در آخرت نيز اهل او خواهند بود.

پیام ها

1- انسان در حركت به سوى خداست. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ» (چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «2»)

2- انسان در مسير حركت به سوى خدا، با مشكلات بى‌شمارى روبروست. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ»

3- خداوند در تاريخ و جامعه قوانينى ثابت قرار داده است كه همه از آن تبعيّت مى‌كنند؛ نه مى‌توانند توقف كنند، نه به عقب بازگردند و يا به سويى ديگر روند. «كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً»

4- پايان حركت انسان، رسيدن به خداوند است. «فَمُلاقِيهِ»

5- اعمال انسان در دنيا ثبت شده و در قيامت، به صورتى مكتوب و مستند به او ارائه مى‌شود. «أُوتِيَ كِتابَهُ»

6- در قيامت، حساب مردم گوناگون است و خوبان حسابى آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» (و تبه‌كاران حسابى سخت. «حِساباً شَدِيداً» «3»)

7- به شادى‌هاى دنيوى مغرور نشويد كه مى‌گذرد، به شادى‌هاى پايدار قيامت،


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». بقره، 156.

«3». طلاق، 8.

جلد 10 - صفحه 428

فكر كنيد. (اگر امروز به خاطر فرمان الهى از بعضى لذّت‌هاى خانوادگى صرف نظر كرديم و براى جهاد يا تحصيل علم يا خدمت از خانواده دور شديم، در آينده جبران خواهد شد.) «يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً»

8- در روزى كه برخى از يكديگر فرار مى‌كنند: يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ‌ ... «1» آن كه حسابش آسان و جايگاهش بهشت باشد، به سوى خانواده‌اش بازمى‌گردد.

«يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (شايد فراريان از يكديگر، مراد كافران باشند)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6»

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ‌: اى آدمى! مراد جنس و خطاب راجع به همه كس از اولاد آدم كه مكلفند، إِنَّكَ كادِحٌ‌: به درستى كه تو كار كننده‌اى به رنج و سعى تمام، إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً: تا برسى به محضر پروردگار خود، كار كردنى به جدّ


«1» تفسير ابو الفتوح، (چ اسلاميه)، ج 12 ص 32.

«2» همان مدرك (چ اسلاميه)، ج 7، ص 41. (با اختلاف)

جلد 14 - صفحه 116

و جهد بسيار كه اثر آن در نفس تو ظاهر گردد، فَمُلاقِيهِ‌: پس ملاقات كننده‌اى به جزاى كردار خود نزد آفريدگار. يعنى البتّه به پاداش آن رسى و از آن چاره‌اى ندارى. يا ملاقات كننده به حكم خدا در جائى كه به غير از حكم او حكم ديگر نباشد. حاصل آنكه اى آدميان: شما در عمل خير و شرّ مشقّت بسيار كشيده‌ايد تا به جزاى آن مى‌رسيد. نزد جمعى از مفسرين معنى آنكه: اى آدمى رنج و زحمت سخت به تو خواهد آمد، از مرگ و اهوال و شدايدى كه بعد از آن است و البته به تو وارد خواهد شد و تو را از آن هيچ مفرى نخواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ «1» وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «2» وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ «3» وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ «4»

وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «5» يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‌ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9»

وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى‌ سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14»

بَلى‌ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15» فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ «16» وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ «17» وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ «18» لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ «19»

فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «20» وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ «21» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ «22» وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ «23» فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ «24»

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ «25»

ترجمه‌

وقتى كه آسمان شكافته شود

و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن‌

و وقتى كه زمين كشيده شود

و بيرون افكند آنچه را در آنست و خالى نمايد بجدّ و جهد خود را

و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن‌

اى آدميزاد همانا تو سعى كننده‌اى بسوى پروردگارت سعى كردنى پس ملاقات كننده‌اى نتيجه آنرا

پس امّا كسيكه داده شود نامه عمل او بدست راستش‌

پس در آتيه حساب كرده ميشود حساب آسانى‌

و برميگردد بسوى كسانش خوشحال‌

و امّا كسيكه داده شود نامه عمل او از جانب پشتش‌

پس در آتيه ميخواهد هلاك خود را

و در آيد در آتش افروخته‌

همانا او بوده است در ميان كسان خود شادمان‌

همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند

بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌

پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

و بشب و آنچه مستور نمايد

و بماه وقتى كه كامل گردد

هر آينه مرتكب شويد گناه را حالى بعد از حالى مطابق يكديگر

پس چيست مر آنها را كه ايمان نمى‌آورند

و چون خوانده شود بر آنها قرآن سجده نميكنند

بلكه‌


جلد 5 صفحه 365

آنانكه كافر شدند تكذيب ميكنند

و خدا داناتر است بآنچه در دل جاى ميدهند

پس مژده ده آنها را بعذاب دردناك‌

ولى كسانيكه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را براى ايشان است مزدى بى‌منّت.

تفسير

خداوند حميد در قرآن مجيد مكرّر از اوضاع قيامت متعرّض انشقاق آسمان شده و در اين سوره ميفرمايد وقتى كه آسمان شكافته شود براى نزول ملائكه و بهم خوردن اوضاع دنيا و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه شكافته شود از كهكشان كه آن راه سفيدى در وسط آسمان شب نمايان است و بشنود فرمان الهى را و منقاد شود در برابر اراده پروردگارش بتمام اجزاء وجود خود چون اذنت بمعناى استمعت است و سزاوار است كه آن منقاد و فرمان بردار پروردگار باشد و وقتى كه زمين ممدود و مبسوط و كشيده شود و بلندى و پستيهاى آن يكسان گردد و مستعدّ گردد براى اجتماع خلق اوّلين و آخرين در آن و در حديث نبوى است كه مبدّل ميشود زمين بزمين ديگرى و كشيده شود مانند چرم كشيده شده و ديده نشود در آن اعوجاج و نشيب و فرازى و بيرون اندازد آنچه در آنست از كنوز و معادن و اموات و خالى نمايد خود را بجدّ و جهد تا چيزى در باطن آن باقى نماند و قمّى ره نقل فرموده كه زمين ممتدّ و منشقّ ميشود پس مردم از آن بيرون ميآيند و اجابت نمايد فرمان حق را بانقياد ذاتى در تخليه و القاء و شايسته است براى آن كه منقاد و فرمانبردار باشد چون مخلوق و مقهور او است و نكته تكرار آيه معلوم است كه بملاحظه تعدّد منقاد است كه آسمان و زمين باشد و جواب اذا براى وضوح آن از سابق و لا حق ذكر نشده چون فرموده اى آدميزاده همانا تو با تمام قوى و اعمالت بجانب پروردگارت سير مينمائى سير مخصوصى پس در پيشگاه او براى حساب و جزا حاضر خواهى شد و آنرا خواهى ديد پس كسيكه نامه اعمالش بدست راستش داده شده باشد و حسنات او بر سيّئاتش غالب باشد در آن روز حساب سهل و آسانى دارد چون ثواب حسناتش باو داده ميشود و از سيّئاتش خداوند كريم ميگذرد چنانچه در جوامع نقل نموده كه حساب يسير ثواب دادن بر كارهاى خوب و گذشتن از كارهاى بد است و كسيكه سخت‌گيرى شود باو در حساب‌


جلد 5 صفحه 366

معذّب است و چنين كسى بعد از فراغت از حساب باز گشت ميكند نزد كسان خود از اهل ايمان و عمل صالح كه قبل از او يا با او ببهشت ميروند خوشحال و مسرور و فرحناك يا نزد اهل و عيال خود در بهشت از خدمتگزاران و حور العين و اطفال بيگناهش و كسيكه نامه اعمالش از پشت سرش بدست چپش داده شود چون فرشتگان از ديدار رخسار او كراهت دارند پس آن روز فرياد و فغان او بويل و ثبور بلند شود و مرگ و هلاك خود را از خدا طلب نمايد و داخل در جهنّم گردد چون در دنيا باهل و عيال و جاه و جلال و مال و منال مغرور و مسرور و شادمان بوده و در بند آخرت نبوده و گمان داشته كه رجوع بحكم الهى نميكند و بعد از مردن زنده نميشود بلى رجوع ميكند و زنده خواهد شد چون خدا بأعمال بنده خود بصير و بينا است و بايد داد مظلوم را از ظالم بستاند و هر كس را بجزاى عملش برساند پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا نه چنين است كه شما تصوّر كرديد قسم ياد ميكنم يا لا زائده و مراد آنست كه سوگند بشفق چنانچه مكرّر اين احتمالات در اين جمله ذكر شده و قمّى ره فرموده مراد از شفق سرخى بعد از غروب آفتاب است و سوگند بشب و آنچه جمع نمايد و مستور كند بظلمت خود از حيوانات و مبصرات و سوگند بماه وقتى كه تابش آن مجتمع و به اتمام رسد و بدر گردد كه شما مردم آخر الزّمان هر آينه مرتكب اعمالى خواهيد شد مانند اعمال پيشينيانتان بعينها و هو هو حالى بعد از حالى و طبقه‌ئى بعد از طبقه‌ئى تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زنده است از آزار او دست بردار نيستيد و بعد از او با اوصياء او ستيزه نمائيد و حق ايشان را غصب كنيد و پى در پى مقتول و مسمومشان نمائيد تا آنكه كار بجائى رسد كه وصى دوازدهم از انظار شما غائب گردد و در تكاليف خودتان حيران و سر گردان بمانيد و احكام اسلام را يك يك نقض نمائيد و اوّل آنها امامت است و آخرشان نماز چنانچه مستفاد از روايات متعدّده اين مقام است و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه روزى آن حضرت آخر سوره علق را قرائت فرمود پس او و حاضرين از اهل ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌


جلد 5 صفحه 367

موجب شده براى آنها كه بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند بر آنها بظهور معجزات ايمان نميآورند و وقتى كه قرآن بر آنان تلاوت شود سجده نميكنند معلوم ميشود اينها جز تكذيب همّ ديگرى ندارند و خدا ميداند كه چه كينه و عداوت و تعصّب و جهالتى را در باطن خود جاى دادند كه نميگذارد فكر در آيات الهى نمايند و بيابند اعجاز آنرا پس بشارت ده اى پيغمبر آنها را بعذاب دردناك و بر سبيل استهزاء از آن تعبير ببشارت شده ولى كسانيكه ايمان آوردند و اطاعت نمودند اوامر الهى را براى ايشان اجر و مزدى است كه قطع نميگردد و دوام دارد كه نعم بهشتى باشد يا اجرى است كه در مقابل آن منّت بر آنها نهاده نميشود اين بنابر آنست كه مراد از اين آيه استثناء منقطع باشد و الامراد از مأجورين به اجر غير مقطوع از آن كفّار كسانى هستند كه ايمان بياورند و توبه كنند از كفر و معاصى خودشان و ثواب تلاوت اين سوره در ذيل سوره انفطار گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 368

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا أَيُّهَا الإِنسان‌ُ إِنَّك‌َ كادِح‌ٌ إِلي‌ رَبِّك‌َ كَدحاً فَمُلاقِيه‌ِ «6»

كدح‌ سعي‌ شديد و زحمت‌ زياد ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ حيوان‌ ‌را‌ خسته‌ ميكند مثل‌ اينكه‌ بار زيادي‌ ‌بر‌ ‌او‌ حمل‌ كنند ‌ يا ‌ راه‌ دوري‌ ‌را‌ طي‌ كند ‌ يا ‌ بار سنگيني‌ بردارد ‌ يا ‌ فكر عميقي‌ كند ‌ يا ‌ اشتغالات‌ زيادي‌ ‌را‌ تحمل‌ كند بالجمله‌ ‌هر‌ چه‌ ملالت‌ و خستگي‌ ميآورد كدحش‌ گويند، و انسان‌ ‌را‌ گفتند مسافر ‌است‌ (الانسان‌ مسافر و منازله‌ ستة) منزل‌ اول‌ صلب‌ پدر‌-‌ دوم‌‌-‌ رحم‌ مادر.

سوم‌‌-‌ دنيا. چهارم‌‌-‌ برزخ‌. پنجم‌‌-‌ صحراي‌ محشر. ششم‌‌-‌ بهشت‌ ‌ يا ‌ جهنم‌. و بار انسان‌ ‌در‌ همين‌ منزل‌ سوم‌ ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ سبكبار

جلد 18 - صفحه 50

‌باشد‌ ‌خود‌ ‌را‌ آلوده‌ بزخارف‌ دنيا و هواهاي‌ نفساني‌ و ملهيات‌ و معاصي‌ نكند بارش‌ سبك‌ ميشود فرداي‌ قيامت‌ خستگي‌ و ناراحتي‌ ندارد، و ‌هر‌ چه‌ ‌خود‌ ‌را‌ آلوده‌ كند بارش‌ سنگين‌ و خستگي‌ و ناراحتي‌ دارد و بدتر ‌از‌ ‌اينکه‌ آنكه‌ بار ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌بر‌ ‌خود‌ بار كند ‌که‌ ميفرمايد، وَ لَيَحمِلُن‌َّ أَثقالَهُم‌ وَ أَثقالًا مَع‌َ أَثقالِهِم‌ وَ لَيُسئَلُن‌َّ يَوم‌َ القِيامَةِ عَمّا كانُوا يَفتَرُون‌َ عنكبوت‌ ‌آيه‌ 14. لذا ميفرمايد:

(يا أَيُّهَا الإِنسان‌ُ) خطاب‌ بجميع‌ افراد انس‌ ‌است‌.

(إِنَّك‌َ كادِح‌ٌ) تو بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كرده‌اي‌ و ‌خود‌ ‌را‌ بزحمت‌ انداخته‌اي‌ و ‌با‌ ‌اينکه‌ بار گناه‌ بسوي‌ پروردگار ‌خود‌ بروي‌ ‌که‌: إِنّا لِلّه‌ِ وَ إِنّا إِلَيه‌ِ راجِعُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 156، و ميفرمايد: وَ تَقَطَّعُوا أَمرَهُم‌ بَينَهُم‌ كُل‌ٌّ إِلَينا راجِعُون‌َ انبياء ‌آيه‌ 93.

(إِلي‌ رَبِّك‌َ) ‌که‌ مبعوث‌ ميشوي‌ و ‌در‌ محكمه‌ سؤال‌ و جواب‌ مي‌آيي‌.

(كَدحاً) آنهم‌ چه‌ اندازه‌ سنگيني‌ ‌که‌ طاقت‌ فرسا ‌است‌ ‌از‌ عهده كوچكترين‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ نمي‌آيي‌ چه‌ رسد ‌با‌ اينهمه‌ بار سنگين‌.

(فَمُلاقِيه‌ِ) خوشا بحال‌ كساني‌ ‌که‌ ملاقات‌ كنند پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ ايمان‌ كامل‌ و اعمال‌ صالحه‌ و تقوي‌ ‌با‌ صورت‌ نوراني‌ بشّاش‌ و خرم‌، و نامه عملش‌ بدست‌ راست‌ داده‌ ‌شده‌ و ‌در‌ طرف‌ راست‌ صحراي‌ محشر رفته‌، و بدا بحال‌ كساني‌ ‌که‌ بحال‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و اعمال‌ سيئة ‌با‌ صورت‌ سياه‌ غمگين‌ و محزون‌ و نامه عمل‌ بدست‌ چپ‌ و ‌در‌ طرف‌ چپ‌ صحراي‌ محشر ‌با‌ غل‌ و زنجير آمده‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- تلاشی پر رنج به سوی کمال مطلق! سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیری که در پیش دارند برای آنها روشن کرده، می‌فرماید: «ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می‌روی، و او را ملاقات خواهی کرد» (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه).

این آیه اشاره به یک اصل اساسی در حیات همه انسانهاست، که همواره زندگی، آمیخته با زحمت و رنج و تعب است، حتی اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به این که هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد، این طبیعت زندگی دنیاست، حتی افرادی که در نهایت رفاه زندگی می‌کنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد برکنار نیستند.

تعبیر به «ملاقات پروردگار» در اینجا، خواه اشاљǠبه ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیّت مطلقه اوست باشد، یا ملاقات جزا و پاداش و کیفر او، یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن، نشان می‌دهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد

ج5، ص448

یافت، و زمانی به پایان می‌رسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملی پاک خدای خویش را ملاقات کند.

آری! راحتی بی‌رنج و تعب، تنها در آنجاست.

تکیه بر عنوان «ربّ» (پروردگار) اشاره به این است که این سعی و تلاش جزئی از برنامه ربوبیت خداوند و تکامل و تربیت انسان است.

نکات آیه

۱ - انسان ها، با شتابى طاقت فرسا به سوى خداوند در حرکت اند. (یأیّها الإنسن إنّک کادح إلى ربّک کدحًا) حرف «ال» در «الإنسان»، براى جنس است. بنابراین «یاأیّها الإنسان» خطاب به یکایک انسان ها است. «کدح»; یعنى، تلاش کردن و به زحمت افتادن (مفردات راغب) و به قرینه حرف «إلى»، معناى «سیرکردن» نیز در آن ملحوظ است. از جمله معانى این کلمه خدشه وارد کردن است (لسان العرب)، ممکن است گفته شود: در آیه از لغت «کدح» - به منظور مبالغه در تلاش - معناى «خدشه وارد کردن» اراده شده است; یعنى، تلاشى شدید که گویا شخص به آن وسیله به خود آسیب مى رساند.

۲ - مرگ انسان، رجوع به خداوند است. (إنّک کادح إلى ربّک کدحًا) مراد از «کدح»، حرکت و تلاشى است که در دنیا انجام مى گیرد و با مرگ پایان مى پذیرد. تعبیر «إلى ربّک» - که ناظر به منتهاى تلاش انسان است - بیان مى دارد که مرگ انسان، مصادف با حضور او نزد خداوند است. آیات بعد دلالت دارد که مراد از حضور در نزد خداوند، آماده شدن براى حسابرسى است.

۳ - مالک و مدبّر بودن خداوند براى انسان ها، دلیل رجوع تمام حرکت ها و تلاش هاى آنها به خداوند است. (کادح إلى ربّک)

۴ - ملاقات خداوند و حضور در پیشگاه او، فرجام محتوم هر انسان و با هر نوع کردار است. (یأیّها الإنسن إنّک کادح ... فملقیه)

۵ - در قیامت، هر انسانى با کردار خویش، مواجه شده و سزاى آن را خواهد دید. * (کدحًا فملقیه) ضمیر مفعولى در «فملاقیه» ممکن است به «کدحاً» برگردد; در این صورت احتمال مى رود مراد ملاقات جزاى عمل بوده و از باب مبالغه، به ملاقاتِ خود عمل، تعبیر شده باشد.

۶ - زمان شکافته شدن آسمان و گسترش زمین و تخلیه درون آن، زمان حضور انسان ها در پیشگاه پروردگار است. (إذا السماء انشقّت ... فملقیه) «إذا» در «إذا السماء انشقت» ظرف است و مظروف آن به قرینه «فملاقیه» محذوف مى باشد; بنابراین مراد چنین خواهد بود: «إذا السماء انشقت ... لاقى الإنسان ربّه».

۷ - انسان، موجودى حرکت آفرین و پر تلاش است. (انشقّت ... مدّت ... کادح إلى ربّک) آیات پیشین درباره آسمان و زمین، افعالى را به کار برد که بیانگر حالت انفعالى آنها بود; ولى در این آیه انسان را به «تلاش کننده» توصیف کرده است. این تفاوت تعبیر، برخاسته از ویژگى انسان در استناد حرکت ها به خود او است.

۸ - قیامت، میعاد ملاقات انسان با خداوند است. (فملقیه)

۹ - ربوبیت خداوند، مقتضى وجود یافتن قیامت و ملاقات انسان ها در آن، با خداوند است. (إلى ربّک کدحًا فملقیه)

۱۰ - حرکت ها و کردارهاى انسان، نزد خداوند حسابرسى خواهد شد. (کادح إلى ربّک کدحًا فملقیه) ملاقات با خداوند، به معناى حضور در نزد او براى حسابرسى است.

موضوعات مرتبط

  • آسمان: زمان انشقاق آسمان ۶
  • انسان: تلاش انسان ۱، ۷; فرجام انسان ۴; مالک انسان ۳; مدبر انسان۳; ویژگیهاى انسان ۷
  • بازگشت به خدا :۲ تلاش براى بازگشت به خدا ۱ ۲; دلایل بازگشت به خدا ۳ ۲
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۴
  • خدا: آثار تدبیر خدا ۳; آثار ربوبیت خدا ۹; آثار مالکیت خدا ۳; ملاقات با خدا ۶
  • زمین: زمان گسترش زمین ۶
  • عمل: آثار اخروى عمل ۵; تجسم عمل ۵; حسابرسى اخروى عمل ۱۰
  • قیامت: حقیقت قیامت ۸; زمینه قیامت ۹; نظام جزایى در قیامت ۵
  • لقاءالله: حتمیت لقاءالله ۴; زمینه لقاءالله ۹; وقت لقاءالله ۸
  • مرگ: حقیقت مرگ ۲

منابع