الأنبياء ١٠٨

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ إِنَّمَا يُوحَى‌ إِلَيَ‌ أَنَّمَا إِلٰهُکُمْ‌ إِلٰهٌ‌ وَاحِدٌ فَهَلْ‌ أَنْتُمْ‌ مُسْلِمُونَ‌

ترجمه

بگو: «تنها چیزی که به من وحی می‌شود این است که معبود شما خدای یگانه است؛ آیا (با این حال) تسلیم (حقّ) می‌شوید؟ (و بتها را کنار می‌گذارید؟)»

بگو: جز اين نيست كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است، حال آيا شما تسليم مى‌شويد
بگو: «جز اين نيست كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس آيا مسلمان مى‌شويد؟»
بگو که بر من به یقین و درست این وحی می‌رسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟
بگو: به من فقط وحی می شود که معبود شما خدای یکتاست؛ پس آیا تسلیم [فرمان ها و احکام او] می شوید؟
بگو: به من وحى شده كه خداى شما خدايى است يكتا، آيا بدان گردن مى‌نهيد؟
بگو همین به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما پذیرنده‌اید؟
بگو: همانا به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است، پس آيا شما گردن نهاده و فرمانبردار خواهيد بود؟
بگو: (اصل دعوت من این است:) به من وحی می‌شود که معبود شما یکی بیش نیست (و بقیّه‌ی چیزهای دیگری که به من وحی می‌گردد، تابع همین اصل اساسی توحید است). حال که چنین است، آیا شما تسلیم (خداوند یگانه) می‌گردید (و بتهای سنگی و معبودهای طاغوتی را کنار می‌گذارید؟).
(به اینان) بگو: «تنها به من (درباره‌ی خدا) وحی می‌شود، که خدای شما خدایی است یگانه. پس آیا شما (در برابرش) تسلیم‌شونده‌اید؟»
بگو جز این نیست که وحی شود بسوی من همانا خداوند شما است خداوند یکتا پس آیا شمائید اسلام‌آرندگان‌

Say, “It is revealed to me that your God is One God. Are you going to submit?”
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ١٠٧ آیه ١٠٨ الأنبياء ١٠٩
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّمَآ إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ»: خدا و معبودتان تنها خدای یگانه و معبود یکتائی است و بس. جمله نائب فاعل (یُوحی) است. «مُسْلِمُونَ»: گردن‌نهندگان. تسلیم‌شوندگان. مراد از پرستش، تشویق و ترغیب به پذیرش توحید است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ إِنَّما يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «108»

(پس به آنان) بگو: جز اين نيست كه به من وحى مى‌شود كه معبود شما فقط خداى واحد است، پس آيا شما تسليم هستيد؟!

نکته ها

امام رضا عليه السلام در ميان هزاران نفر علاقمند در نيشابور در برابر تقاضاى مردم، حديث قدسى‌


«1». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 5 - صفحه 506

سلسلة الذهب را بيان فرمودند كه توحيد قلعه و دژ الهى است كه هركس در آن قرار گيرد، از هر جهت بيمه است، سپس فرمودند: شرط اين توحيد، پذيرش و تبعيت از امام زنده است.

«كلمة لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى و انا من شروطها» «1»

پیام ها

1- دعوت به توحيد، جلوه‌اى از رحمت الهى است. «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‌ قُلْ إِنَّما يُوحى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ إِنَّما يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)

قُلْ إِنَّما يُوحى‌ إِلَيَ‌: بگو اى پيغمبر كافران را، جز اين نيست كه وحى‌


«1» سوره انفال، آيه 33.

«2» مجمع البيان، ج 4، ص 67.

«3» سوره تكوير، آيه 20.

جلد 8 - صفحه 455

كرده مى‌شود به سوى من. أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ: جز اين نيست كه خداى شما خدائى است يگانه. فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌: پس آيا هستيد شما گردن نهادگان و تسليم شوندگان مر مقتضاى وحى را كه مصدق است به حجت بينه و به اخلاص عبادت كنندگان ذات سبحانى را.

نكته: چون مقصد اصلى از بعثت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله مقصور بود بر توحيد، پس حصر اول از براى حصر حكم است بر شى‌ء، و ثانى برعكس.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104) وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (106) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (107) قُلْ إِنَّما يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى‌ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (109) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ (111) قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ (112)

ترجمه‌

- روز كه در هم پيچيم آسمانرا مانند درهم پيچيدن طومار را براى نوشتجات چنانچه ابتدا نموديم به اوّل آفرينش باز گردانيم آنرا وعده‌ئى بعهده ما است همانا مائيم بجا آورندگان‌

و بتحقيق نوشتيم در زبور بعد از موجب تذكر آنكه زمين را ارث ميبرند بندگان من كه شايستگانند

همانا در اين هر آينه كفايت وصول بمطلوب است براى گروه عبادت كنندگان‌

و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان‌

بگو جز اين نيست كه وحى ميشود بسوى من كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه پس آيا هستيد شما منقادان‌

پس اگر روى گردانند بگو اعلام كردم بشما يكسان و نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده داده ميشويد

همانا او ميداند آشكار از گفتار را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد

و نميدانم شايد آن آزمايشى باشد براى شما و بهره بردنى تا وقت مقرّرى‌

گفت اى پروردگار من حكم كن بحق و پروردگار ما بخشنده است كه يارى خواسته شده بر آنچه وصف ميكنيد..


جلد 3 صفحه 582

تفسير

- خداوند متعال در روز قيامت صفحه آسمانرا كه بمنزله طومارى است كه در آن افعال بندگان نوشته و ثبت شده بهم مى‌پيچد و دفتر اعمال را جمع ميفرمايد و ديگر عملى از كسى پذيرفته نميشود مانند نويسنده‌ئى كه بعد از تمام شدن نوشتنى‌ها براى حفظ آنمطالب صحيفه و طومار و نامه را به پيچد و جمع كند و بنابراين طى اضافه بمفعول خود كه سجلّ است شده و محتمل است سجلّ نام ملكى باشد كه اعمال بندگانرا ثبت ميكند و در وقت مقرّر آنرا جمع نموده و در پيشگاه الهى حاضر مينمايد و بنابراين طى اضافه بفاعل خود شده و در بعضى اخبار و از قمّى ره به اين معنى تصريح شده يا آنكه مراد از طى آسمان، فناء آن و تبديل بدخان و تحوّل زمين به نيران است و يوم ظاهرا ظرف است براى ميعاد الهى كه مستفاد از آيه قبل ميباشد و محتمل است متعلّق بنعيده باشد و خداوند بهمان كيفيّت كه روز اوّل مردم را در شكم مادر برهنه و عريان و بدون همه چيز خلق فرموده بود ثانيا آنها را خلق و وارد صحراى محشر ميفرمايد چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده و تطوى بصيغه مجهول با تاء و السّماء بضمّ و للكتاب بصيغه مفرد نيز قرائت شده و تفاوتى در معناى اصلى ندارد و خدا وعده فرموده چنين روزى را بياورد وعده حتمى كه بر عهده خود قرار داده عمل بآنرا و البته بجا آورنده آن خواهد بود و زبور ظاهرا نام كتاب حضرت داود است و در قرآن و اخبار ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و جاى ترديد نيست و ذكر ظاهرا عبارت از تسميه و تحميد و تمجيد و دعا و ثناى الهى است و البته كتاب آسمانى مشتمل است بر اين معانى و بر احكام و معارف و مواعظ و نصايح كه موجبات ذكرند و طبعا مقدّمند اينها بر اخبار غيبيّه كه نوعا كتب سماوى مشتمل بر آنها است لذا خداوند فرموده ما در زبور بعد از ذكر خدا و معارف حقّه كه موجبات تذكّر خلق است نوشتيم كه روزى بيايد كه زمين در تصرّف بندگان شايسته من در آيد و دولتى جز دولت حقّه اسلاميّه نباشد چنانچه در مجمع از عامّه و خاصه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز خداوند طولانى ميفرمايد آنروز را تا مبعوث فرمايد مردى را از اهل بيت من كه زمين را پر كند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و اين امر تاكنون روى نداده و البته بعد از اين روى خواهد داد و در


جلد 3 صفحه 583

بعضى از روايات اين باب بعد از ذكر اهل بيت من تصريح شده كه نام او نام من است و در بعضى تصريح شده بآنكه او از اولاد فاطمه عليها السلام است و محتمل است مراد از ذكر لوح محفوظ الهى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند خصوصا بمناسبت آنكه در آيه قبل ذكر صحيفه آسمانى و پيچيده شدن آن شده بود و بنابراين مراد از زبور اينجا ممكن است جنس كتب منزله از جانب خدا بر انبياء عظام باشد چون اصل معناى زبور در لغت كتاب است و حاصل مفاد آيه آنستكه ما بعد از ثبت در لوح محفوظ در تمام كتب سماوى از قبيل تورية و انجيل و صحف و زبور و فرقان و غيرها بشارت قدوم مهدى و پيروان او را داديم و ممكن است مراد همان زبور حضرت داود باشد چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه مراد از ذكر و زبور در اين آيه چيست فرمود ذكر نزد خدا است و زبور كتاب داود عليه السّلام است و هر كتابيكه نازل شده نزد اهل علم است كه مائيم و محتويات زبور كه در روايات ذكر شده عبارت است از توحيد و تمجيد و تحميد و دعا و اخبار از پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و ائمه از ذريه آندو و اخبار رجعت و ذكر امام زمان عليه السّلام و قمى ره نقل فرموده كه كتب سماوى تمامى ذكر خدا است و بندگان شايسته خدا قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب اويند و اقوال ديگرى هم در تفسير ذكر و زبور در اينمقام نقل شده ولى چون مقبول نبود ذكر نشد و آنچه در قرآن ذكر شده از مواعظ و احكام و قصص و اخبار كافى است براى رسيدن كسانيكه بندگى خدا را مينمايند از روى اخلاص كه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام باشند بنهايت مقصود و منتهاى مأمول خودشان در دنيا و آخرت چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از قوم عابدين شيعيان ما ميباشند و رحمت بودن وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت براى جهانيان واضح است چون اهل ايمان ببركت وجود او بسعادت دنيا و آخرت رسيدند و اهل كفر و نفاق باحترام بودن آنحضرت در ميان آنان و مدارا نمودن او با آنها از عذابهاى گوناگون امم سابقه از قبيل مسخ و خسف و غرق نجات يافتند و جان و مالشان محفوظ ماند علاوه بر آنكه ميتوان گفت وجود او موجب سعادت دنيا و آخرت تمام جهانيان بود منتهاى امر آنكه كسانيكه محروم از اين سعادت شدند خودشان موجب حرمان خود را فراهم نمودند با آنكه حسن سلوك‌


جلد 3 صفحه 584

او با دوست و دشمن مشهور و مسلّم نزد دوست و دشمن است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من تمجيد فرمود بقول خود ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ‌ و در احتجاج حديث مفصّلى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خلاصه‌اش بيان رحمت بودن وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است براى كفّار بلحاظ مدارا و حسن سلوك و صبر بر مصائب و تحمّل ناملايمات و تقاضا ننمودن نزول عذاب بر آنها بخلاف ساير انبياء عليهم السلام و مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد جز اين نيست كه وحى شده بمن كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه كه بى‌شريك و عديل است چون مقصود اصلى از بعثت تمام انبياء عليهم السلام توحيد خدا بوده و بقيّه معارف و احكام نسبت باين اصل اصيل فرع است و اگر كسى زير بار اين اصل رفت ناچار بايد تمام اصول و فروع را قبول كند لذا شيخ استاد ما رحمه اللّه ميفرمود اگر ميتوانيد خدا را قبول نكنيد و الا مجبور ميشويد تقليد مرا كنيد چون اين فتح باب الزام بتمام معارف و احكام است و پيغمبر اكرم مأمور شده كه از مردم بر اين اصل اقرار بگيرد و بفرمايد آيا شما تسليم داريد اين امر مسلّم را بمقتضاى وحى الهى و عقل سليم خودتان و حاضريد از عبادت بتها صرف نظر نموده با اخلاص بعبادت خدا مشغول شويد و در مناقب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه آيا شما تسليم داريد وصيّت را بعد از من و بنابراين اشاره است بآنكه اگر توحيد را پذيرفتيد تا آخرين وصيّت مرا كه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و موجب كمال دين است بايد بپذيريد پس اگر پذيرفتند و تسليم شدند خوشا باحوال خودشان و اگر قبول نكردند و رو گردان شدند بگو من بتمام مردم از عرب و عجم و وضيع و شريف و سياه و سفيد و دوست و دشمن و خودى و بيگانه يكسان و بدون تفاوت پيغام خدا را اعلام و ابلاغ نمودم و نميدانم وعده خدا كه عذاب است نزديك است يا دور چون نميدانم قيامت چه وقت بر پا ميشود تا بدانم كى وعده عذاب منجز ميگردد ولى در هر حال ميدانم منجز خواهد شد و خدا


جلد 3 صفحه 585

ميداند آنچه شما ناسزا و ناروا ميگوئيد در باره من و پيروان من و آنچه را كتمان ميكنيد و اظهار نمينمائيد از حقّ من و در دل جاى ميدهيد از كينه و الحاد و نفاق با من و پيروانم و نميدانم اين مهلت چند روزه كه خدا در دنيا بشما داده براى آنستكه استحقاق شما براى عذاب كامل گردد يا معلوم شود كه بعد از اين چه ميكنيد چون محتمل است روزى متنبّه و پشيمان شويد و اسلام بياوريد و در هر حال خدا ميخواهد چندى بهره بردارى كنيد از نعم موقت دنيا بعد تكليف شما را معلوم كند كه جهنمى هستيد يا بهشتى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين حال از خداوند مسئلت نمود كه حكم فرمايد ميان او و دشمنانش بحقّ و عدل چون احكم الحاكمين او است و جمعى از قرّاء قل بصيغه امر قرائت نموده‌اند و بنابراين دستور الهى است بآنحضرت كه از خدا بخواهد در باره آنها حكم فرمايد بحق و عدل يا بچيزى كه آشكار كند حقّ را و مؤيّد اينمعنى است كه ميفرمايد پروردگار ما بخشنده است يعنى بمسلمانان نصرت ميدهد و كمك خواسته ميشود از او بر آنچه شما توصيف ميكنيد از غلبه خودتان و محو آثار اسلام چون كفار از اين قبيل دعاوى داشتند علاوه بر زخم زبانها كه ميزدند لذا خداوند نصرت داد اسلام را بدعاى آنحضرت و محو فرمود آثار شرك را از موطن او كه مكّه معظّمه و نواحى آن بود بفاصله كمى كه عادتا براى احدى ميسور نبود چون از خدا كمك خواست و بغير او متوسل نشد و بعضى يصفون بصيغه مغايب قرائت نموده‌اند از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس سوره انبياء را از روى محبّت بآن بخواند مانند كسى است كه رفيق پيغمبران باشد در بهشت و در دنيا بچشم مردم با هيبت و بزرگى زيست نمايد و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 3 صفحه 586

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ إِنَّما يُوحي‌ إِلَي‌َّ أَنَّما إِلهُكُم‌ إِله‌ٌ واحِدٌ فَهَل‌ أَنتُم‌ مُسلِمُون‌َ (108)

بگو باين‌ مشركين‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ إله‌ ‌شما‌ اله‌ واحد ‌است‌ شريك‌ و عديل‌ و نظير و مثل‌ و مانند و ضدّي‌ و ندّي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ وحي‌ آيا ‌شما‌ اسلام‌ مي‌آوريد!

(قُل‌ إِنَّما يُوحي‌ إِلَي‌َّ): اوّل‌ چيزي‌ ‌که‌ ‌بر‌ تمام‌ انبياء وحي‌ شد و مأمور بدعوت‌ شدند امر ‌به‌ توحيد ‌بود‌. و معلوم‌ مي‌شود ‌که‌ تمام‌ قوم‌ انبياء مشرك‌ بودند

جلد 13 - صفحه 257

مثل‌ قوم‌ نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ لوط شعيب‌ موسي‌ عيسي‌ محمّد صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌. و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: «اوّل‌ الدين‌ معرفة اللّه‌ و كمال‌ معرفته‌ توحيده‌ ... (‌الي‌ آخر الخطبة)».

و ‌از‌ حضرت‌ رضا ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌در‌ حديث‌ سلسلة الذهب‌ ‌در‌ نيشابور فرمود:

«كلمة ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ حصني‌ و ‌من‌ قالها دخل‌ ‌في‌ حصني‌ و ‌من‌ دخل‌ ‌في‌ حصني‌ امن‌ ‌من‌ عذابي‌».

و ‌از‌ ‌اينکه‌ حديث‌ استكشاف‌ مي‌شود ‌که‌ اصل‌ دين‌ همين‌ ‌است‌ و باقي‌ عقايد حقّه‌ ‌از‌ شرائط ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود:

«بشرطها و انا ‌من‌ شروطها»

و گفتيم‌: توحيد پنج‌ قسم‌ ‌است‌ ذاتي‌ صفاتي‌ افعالي‌ عبادي‌ نظري‌.

(أَنَّما إِلهُكُم‌ إِله‌ٌ واحِدٌ): انّما ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌ ‌يعني‌ منحصر ‌است‌ اله‌ و معبود ‌شما‌ ‌به‌ اله‌ واحد ‌که‌ مفاد كلمه طيّبه (‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌) ‌است‌. و گفتيم‌:

‌اينکه‌ كلمه‌ سه‌ دلالت‌ دارد مطابقتي‌ توحيد عبادتي‌، التزامي‌ ساير اقسام‌ توحيد، اقتضايي‌ ساير امور اعتقاديّه‌ و تكاليف‌ دينيّه‌ ‌که‌ مفاد.

(فَهَل‌ أَنتُم‌ مُسلِمُون‌َ): ‌است‌ ‌که‌ بايد تسليم‌ ‌او‌ امر و دستورات‌ ‌او‌ باشيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 108)- و از آنجا که مهمترین مظهر رحمت و محکمترین پایه و اساس آن مساله توحید و جلوه‌های آن است در این آیه چنین می‌گوید: «به آنها بگو: تنها چیزی که بر من وحی می‌شود این است که معبود شما معبود واحدی است» (قُلْ إِنَّما یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).

«پس آیا شما حاضرید (در برابر همین اصل اساسی توحید) تسلیم شوید» و بتها را کنار بگذارید؟! (فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).

در واقع در این آیه، سه نکته بنیادی مطرح شده است، نخست این که پایه اصلی رحمت توحید است توحید در اعتقاد، در عمل، توحید در کلمه، توحید صفوف، و توحید در قانون و در همه چیز.

نکته دیگر این که تمام دعوت پیامبر اسلام (ص) در اصل توحید خلاصه می‌شود و توحید روحی است که در کالبد تمام دین دمیده شده.

و آخرین نکته این که: مشکل اصلی تمام جوامع و ملل، آلودگی به شرک در اشکال مختلف و بیرون آمدن از شرک و مظاهر آن و بالا زدن آستین برای شکستن بتها است، نه فقط بتهای سنگی و چوبی، که بتها از هر نوع مخصوصا طاغوتهای انسانی!

نکات آیه

۱- پیامبر(ص)، مأمور دعوت مردم به توحید و اعلان مواضع خویش به آنان (قل إنّما یوحى إلىّ أنّما إلهکم إله وحد)

۲- دعوت به توحید، اساس رسالت پیامبراکرم(ص) بود. (و ما أرسلنک ... قل إنّما یوحى إلىّ أنّما إلهکم إله وحد)

۳- خدا و معبود حقیقى انسان، تنها یکى است. (أنّما إلهکم إله وحد )

۴- دعوت پیامبراکرم(ص) تنها متکى بر وحى الهى بود; نه انگیزه هاى دیگر. (قل إنّما یوحى إلىّ ) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که پیامبر(ص) هموار ه از سوى دشمنان به دروغگو یا ساحر بودن متهم مى شد. بنابراین اعلام به این که تنها به من وحى مى شود، مى تواند براى رفع این اتهام باشد.

۵- وحدانیت خداوند، مستلزم تسلیم و انقیاد مستمر در برابر او است. (أنّما إلهکم إله وحد فهل أنتم مسلمون) جمله «فهل أنتم مسلمون» جواب شرط مقدر و محذوف است و «فاء» براى ربط این دو جمله مى باشد. بنابراین پیام آیه چنین مى شود: خداى شما یکى است و این وحى الهى به من است. آیا پس از آگاهى به این حقیقت تسلیم آن خواهید شد; یعنى، آگاهى و اعتقاد به توحید، مستلزم تسلیم و انقیاد است. گفتنى است اسمیه بودن جمله، دلالت بر استمرار دارد.

۶- روحیه تسلیم، امرى مهم در ادیان الهى و پیامبر(ص) فراخوان مردم به آن (فهل أنتم مسلمون ) جمله «فهل أنتم مسلمون» متضمن معناى امر (أسلموا) است و از این که پیامبر(ص) همراه دعوت مردم به توحید، آنان را به تسلیم در برابر خدا فراخوانده است، اهمیت و جایگاه بلند آن به دست مى آید.

موضوعات مرتبط

  • تسلیم: اهمیت تسلیم به خدا ۶; دعوت به تسلیم ۶; عوامل تسلیم به خدا ۵
  • توحید: آثار توحید ۵; اهمیت توحید ۲; توحید ذاتى ۳; توحید عبادى ۳; دعوت به توحید ۱، ۲
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
  • محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۱; دعوتهاى محمد(ص) ۶; رسالت محمد(ص) ۱; منشأ دعوتهاى محمد(ص) ۴; مهمترین رسالت محمد(ص) ۲
  • وحى: نقش وحى ۴

منابع