آل عمران ٦٢
کپی متن آیه |
---|
إِنَ هٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُ وَ مَا مِنْ إِلٰهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَ إِنَ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ |
ترجمه
آل عمران ٦١ | آیه ٦٢ | آل عمران ٦٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هُوَ الْقَصَصُ»: (هُوَ) ضمیر فصل است و (قَصَص) خبر (إِنَّ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
در دنباله موضوع مباهله كه در آيات قبل ذكر شده، پيامبر فرمود: سوگند به ذات پروردگار كه جان و تن من در دست قدرت اوست. عذاب خداوند براى اهل نجران نزديك بود و اگر مباهله انجام مى گرفت و مسيحيان نفرين ميشدند، هر آينه به صورتهاى گوناگون مسخ ميشدند و به استيصال و بيچارگى عجيبى گرفتار مى گرديدند و حتى تا يك سال نيز دوام نكرده و همه نابود ميشده و به هلاكت ميرسيدند سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]
تفسیر
- سوره آل عمران آيات ۶۳ - ۶۱
- پاسخ به اين توهم كه آيه مباهله نمى تواند در شاءن على و فاطمه و حسنين (ع )نازل شده باشد
- اهل بيت پيامبر(صلوات اللّه عليهم ) در دعوى و دعوترسول اللّه شريك بودند و اين ازبزرگترين مناقب است
- در قضيه مباهله ، رسول خدا (ص ) اهل بيت خود را به عنوان نمونه هائى از مؤ منين همراهنبردبلكه به عنوان شركاء خود در دعوت همراه برد
- جواب به يك اشكال ديگر بر اينكه همراهى بارسول خدا (ص ) در مباهله ، فضيلت و منقبت است
- تبليغ و دعوت ، عين نبوت و بعثت نيست و لازمه شركت در دعوى و دعوت پيامبر (ص )شريك بودن در نبوت آن جناب نيست
- بحث روايتى (رواياتى درباره : محاجه پيامبر (ص ) با نصاراى نجران و داستان مباهله وانطباق آيه مباهله با اهل بيت رسول اللّه (ص )...)
- گفتگوى امام كاظم (ع ) و رشيد درباره ((ذرّيه ))
- پاسخ امام رضا (ع ) از سؤ ال ماءمون عباسى
- مضمون روايات شيعه در خصوص همراهان پيامبر(ص ) در مباهله
- روايتى از صحاح اهل سنت در مناقب اميرالمؤ منين (ع )
- دو روايت از ((حيلة الاوليا)) ابو نعيم اصفهانى
- سه روايت از ((دارالمنثور)) از جلال الدين سيوطى
- مباهله ، مخصوص داستان نصاراى نجران نبوده ورسول اللّه (ص ) در مقام مباهله با يزيد نيزآمده بود
- سخن عجيب يكى از مفسرين در مقام رد انطباق ((انفس )) و ((نساء)) و ((ابناء)) درآيهمباهله با على و فاطمه و حسنين (عليهم السلام )
- كلام مبتنى بر تعصب كلامى بى پايه و باطل است
- بررسى و رد گفته هاى تعصب آميز و مغرضانه آن مفسر
- مقصود ما بيان مصداق است نه معناى لفظ!
- اساتيد بلاغت و بيان به اين آيه استناد كرده اند
- توضيحى درباره استعمال جمع و اراده يك نفر (نساء) واستعمال جمع و اراده دو نفر (انفس وابنا)در آيه مباهله
- رد اين توهم كه آيه مباهله ناظر بر اجتماع و ملاعنه دو فريقاهل حق و اهل باطل مى باشد
- رد اين توهم كه يقين پيامبر و مؤ منين نسبت به مساءله مسلم است
- وجه متعين وجه دوم است
- رد آخرين بخش كلام اين مفسر كج انديش
- روايت شاذّ است و مفسرين همگى از آن اعراض كرده اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«62» إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
به راستى، داستانِ درستِ (زندگى مسيح) همين است و هيچ معبودى جز خداوند نيست وهمانا خداست مقتدر حكيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (62)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُ: بدرستى كه آنچه مذكور شد از قصه مريم و حضرت عيسى عليه السّلام، هر آينه آنست خبر و گزارشات راست و درست و با
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 133
وضوح آن؛ هر كه انكار كند، و جاحد است. وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ: و نيست هيچ معبودى قابل پرستش و ستايش، مگر ذات يگانه خدا كه مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليه نقايص و سزاوار پرستش باشد، زيرا غير او همه مخلوق، و مسلم است مخلوق، قابل پرستش نخواهد بود. وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: و بدرستى كه خداى تعالى هر آينه اوست غالب و قادر بر جميع امور، حكيم در تمام اقوال و افعال و تدبير و تقدير، كه هر چه فرمايد بر وفق حكمت و مصلحت باشد، كه هيچكس از ما سواى او مساوى او نيست در قدرت تامه و حكمت بالغه، تا مشاركت او تواند بود در الوهيّت و معبوديّت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (62)
ترجمه
همانا اين هر آينه آن قصه حق است و نيست هيچ خدائى مگر خدا و همانا خدا هر آينه اوست داراى عزت و حكمت..
تفسير
اشاره است بقصه حضرت عيسى و مريم و آنكه آنچه در اين باب بيان شده راست و درست و مطابق با واقع و حق است جاى شبهه و جدال و محاجه نيست و با اين وصف اگر كسى در مقام عناد و لجاج باشد و احتجاج نمايد معاند و مجادل و شكاك است و اينكه من زائده كه مفيد استغراق است بر كلمه آله داخل شده براى تأكيد در رد نصارى است كه قائل بسه خدا شدهاند و كسى نيست كه در قدرت تامه و حكمت بالغه مانند خدا باشد تا با او شريك شود و جمعا آيه شريفه به نظر حقير مفيد تأكيد و تقرير مطالب گذشته است كه در خاتمه كلام مناسب است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ هذا لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ وَ ما مِن إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ (62)
بتحقيق آنچه از قضاياي عيسي و غير آن نازل فرموديم اخبار و احاديث مطابق با واقع و حقيقت است و احدي مقام الوهيّت ندارد جز ذات مقدّس اللّه و محققا خداوند هر آينه او غالب و داناي بجميع حكم و حكمفرما است.
انّ هذا اشاره بآيات قبل است که در مورد زكريّا و يحيي و مادر مريم و مريم و عيسي عليهم السلام نازل فرمود.
لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ قصص جمع قصّه است و قصه نقل و حكايت پيشينيان است و آن سه قسم است: يك قسمت رومان مانند است مثل قصه رستم و حسين گرد
جلد 4 - صفحه 234
و ليلي و مجنون، شيرين و فرهاد و داستانهاي الف ليل و فردوسي و امثال آنها که ميتوان گفت يك صدم آنها واقعية ندارد بلكه بسياري قطع بخلاف آن داريم مثل حكايات تورية و انجيل و كتب منسوبه بوحي از عهد قديم و جديد نسبت بكفريات و نسبتهاي ناروا بمقام قدس انبياء عليهم السّلام.
دوم حكايات مأخوذه از كتب تواريخ که دليل بر صدق و كذب آن نداريم و محتمل الامرين است.
سوم قضاياي مأخوذه از وحي و اخبار معصومين عليهم السلام که قطع بصدق آن داريم و احتمال خلاف در آنها نميرود و قصص قرآني از اينکه باب است و معني الحقّ همين است.
وَ ما مِن إِلهٍ إِلَّا اللّهُ اشاره باديان باطله است که الوهيت را نسبت بغير اللّه هم دادند مثل مجوس که قائل بيزدان و اهرمن شدند، و يهود که گفتند خدا اله موسي و موسي اله هارون و هارون اله فرعون، و نصاري که قائل باقانيم ثلاث شدند و غير اينها از مذاهب باطله حتي كساني که قائل بالوهيت امير المؤمنين عليه السّلام شدند فقط توحيد در الوهيت مختص بمسلمين و دين حقّه اسلام است.
وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ تفسير إبن جمله مكررا بيان شده و در اينکه مقام تهديد منكرين توحيد است که خداوند غالب و مقتدر است و بر عذاب آنها بمقتضاي حكمت حكم فرما است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 62)- پس از شرح زندگی مسیح در این آیه به عنوان تأکید هر چه بیشتر میفرماید: «اینها سرگذشت واقعی (مسیح) است» نه ادعاهایی همچون الوهیت مسیح یا فرزند خدا بودنش (إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ).
نه مدعیان خدایی او سخن حقی میگفتند و نه آنهایی که العیاذ باللّه فرزند نامشروعش میخوانند. حق آن است که تو آوردی و تو گفتی او بنده خدا و پیامبر بود که با یک معجزه الهی از مادری پاک، بدون پدر تولد یافت.
باز برای تأکید بیشتر میافزاید: «و هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست».
(وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ).
«و خداوند یگانه قدرتمند و توانا و حکیم است» و تولد فرزندی بدون پدر در برابر قدرتش مسأله مهمی نیست (وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
آری! چنین کسی سزاوار پرستش است نه غیر او.
نکات آیه
۱ - تنها آنچه در قرآن درباره حضرت عیسى (ع) بیان شد، حق است; نه آنچه مسیحیان مى پندارند. (انّ هذا لهو القصص الحق) حَصر، از ضمیر فصل استفاده شده و قصر در این جمله، قصر قلب است.
۲ - هر داستانى درباره پیامبران که منافى با توحید باشد، ساختگى و باطل است. (انّ هذا لهو القصص الحق و ما من اله الا اللّه) نفى شرک که از جمله «و ما من اله الا اللّه» استفاده مى شود، بیان علّتى براى دروغ بودن ادعاهاى نصارا در مورد عیسى (ع) است و ملاکى براى همه داستانهاى مربوط به پیامبران خواهد بود.
۳ - نفى الوهیّت غیر خدا (و ما من اله الا اللّه)
۴ - نفى الوهیّت از حضرت مسیح (انّ مثل عیسى عند اللّه کمثل ادم خلقه من تراب ... و ما من اله الا اللّه)
۵ - الوهیّت، تنها از آن خداوند است. (و ما من اله الا اللّه)
۶ - مسیحیان مدّعى الوهیّت حضرت عیسى (ع)، و تخطئه آن از سوى خداوند (ان مثل عیسى عند اللّه کمثل ادم خلقه من تراب ... و ما من اله الا اللّه) جمله «و ما من اله الا اللّه» که بیانگر تخصیص الوهیت به خداوند است، به قرینه آیات قبل، تعریض به مسیحیان است.
۷ - خداوند، «عزیز» و «حکیم» است. (و انّ اللّه لهو العزیز الحکیم)
۸ - انحصار عزّت و حکمت به خداوند (و انّ اللّه لهو العزیز الحکیم)
۹ - عزیزى که حکیم باشد، تنها خداوند است. (و انّ اللّه لهو العزیز الحکیم) بنابراینکه «حکیم»، صفت «عزیز» باشد; بر این اساس، آن عزیزى که حکیم هم باشد، تنها خداوند است.
۱۰ - عزّت و حکمت مطلق، معیار الوهیّت است. (و ما من اله الا اللّه و انّ اللّه لهو العزیز الحکیم) جمله «و ان الله ... »، تعلیلى براى «ما من اله ... » است.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: حکیم ۷، ۸، ۹ ; عزیز ۷، ۸، ۹
- الوهیّت: ملاکهاى الوهیّت ۱۰
- انبیا: تاریخ انبیا ۲
- توحید: ۲ توحید ذاتى ۳، ۵
- حکمت: ۱۰
- شرک: نفى شرک ۳، ۴
- عزّت: ۱۰
- عقیده: عقیده باطل ۲ ; ملاکهاى درستى عقیده ۲
- عیسى (ع): ۱، ۴ عیسى (ع) و مسیحیان ۶
- قرآن: قصص قرآن ۱
- مسیحیان: ۶ عقاید مسیحیان ۱، ۶
منابع