گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
و خلاصه مراد اين است كه: ازدواج، طهارت خالص است، و استعمال صيغۀ «أفعل» در غير مورد تفضيل، شايع است. در قرآن نيز استعمال شده، آن جا كه فرمود: «مَا عِندَ اللّهِ خَيرٌ مِنَ اللّهو»، با اين كه در «لهو»، هيچ خيرى نيست. و نيز فرموده: «وَ الصُّلحُ خَيرٌ»، كه در همه اين موارد، صيغۀ «أفعل» مى فهماند اگر اين كار را بكنى، كارى كرده اى كه يقينا اشكالى در آن نيست، و اگر آن كارهاى ديگر را بكنى، چنين يقينى برايت حاصل نمى شود. يا يقين به نامشروع بودن آن پيدا مى كنى و يا حداقل در مشروع بودن و پاكيزه بودن آن، ترديد خواهى داشت.
و خلاصه مراد اين است كه: ازدواج، طهارت خالص است، و استعمال صيغۀ «أفعل» در غير مورد تفضيل، شايع است. در قرآن نيز استعمال شده، آن جا كه فرمود: «مَا عِندَ اللّهِ خَيرٌ مِنَ اللّهو»، با اين كه در «لهو»، هيچ خيرى نيست. و نيز فرموده: «وَ الصُّلحُ خَيرٌ»، كه در همه اين موارد، صيغۀ «أفعل» مى فهماند اگر اين كار را بكنى، كارى كرده اى كه يقينا اشكالى در آن نيست، و اگر آن كارهاى ديگر را بكنى، چنين يقينى برايت حاصل نمى شود. يا يقين به نامشروع بودن آن پيدا مى كنى و يا حداقل در مشروع بودن و پاكيزه بودن آن، ترديد خواهى داشت.


==مراد از «بناتى» و «اطهر لكم» در سخن لوط «ع» به قوم خود: «هؤلاء بناتى هن اطهر لكم»==
==مراد از جملۀ «بَنَاتِى»، در سخن لوط «ع» به قوم خود: «هَؤُلَاءِ بَنَاتِى هُنَّ أطهَرُ لَكُم»==


و اگر جمله «'''هولاء بناتى '''» را مقيد كرد به قيد «'''هن اطهر لكم '''» براى اين بود كه بفهماند منظور لوط (عليه السلام ) از عرضه كردن دختران خود اين بوده كه مردم با آنها ازدواج كنند نه اينكه از راه زنا شهوات خود را تسكين دهند، و حاشا بر مقام يك پيغمبر خدا كه چنين پيشنهادى بكند براى اينكه در زنا هيچ طهارتى وجود ندارد.  
و اگر جملۀ «هَؤُلَاءِ بَنَاتِى» را مقيد كرد به قيد «هُنَّ أطهَرُ لَكُم»، براى اين بود كه بفهماند منظور لوط «عليه السلام» از عرضه كردن دختران خود، اين بوده كه مردم با آن ها ازدواج كنند، نه اين كه از راه زنا، شهوات خود را تسكين دهند. و حاشا بر مقام يك پيغمبر خدا كه چنين پيشنهادى بكند. براى اين كه در زنا، هيچ طهارتى وجود ندارد.  


همچنانكه قرآن كريم فرموده : «و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشة و ساء سبيلا». و نيز فرموده: «و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن». و ما در تفسير آيه زنا در سوره انعام گفتيم كه حكم اين آيه از احكامى است كه خداى تعالى در تمامى شرايع آسمانى كه بر انبيايش نازل كرده آن را تشريع نموده است در نتيجه حرمت زنا در زمان جناب لوط نيز تشريع شده بوده پس جمله «'''هن اطهر لكم '''» بهترين شاهد است بر اينكه منظور آن جناب ازدواج بوده نه زنا.
همچنان كه قرآن كريم فرموده: «وَ لَا تَقرَبُوا الزِّنَى إنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِيلاً». و نيز فرموده: «وَ لَا تَقرَبُوا الفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطَن».  


از اينجا فساد گفتار آن مفسرى كه منظور لوط را زناى با دختران خود دانسته روشن مى گردد، او گفته است: لوط بدون آوردن كلمه «'''نكاح '''» و يا قيدى كه بفهماند منظورش نكاح است گفت: «اين دختران من در اختيار شما» و من نمى فهمم اين چه پيشنهادى است كه لوط كرده اگر خواسته است از يك عمل فحشاء جلوگيرى كند كه فحشاء را با فحشائى ديگر جلوگيرى نمى كنند و اگر به راستى خواسته است فحشاء با ميهمانان را با فحشاء با دختران خود جلو بگيرد ديگر چه معنا دارد كه به مردم بگويد: «فاتقوا اللّه - از خدا بترسيد». و اگر مى خواسته رسوايى را فقط از خودش دفع كند بايد به همان جمله بعدى كه گفت: «مرا در جلو ميهمانانم رسوا نكنيد» اكتفاء مى كرد.
و ما در تفسير آيه زنا، در سوره «انعام» گفتيم كه حكم اين آيه، از احكامى است كه خداى تعالى، در تمامى شرايع آسمانى كه بر انبيايش نازل كرده، آن را تشريع نموده است. در نتيجه حرمت زنا در زمان جناب لوط نيز، تشريع شده بوده. پس جملۀ «هُنَّ أطهَرُ لَكُم»، بهترين شاهد است بر اين كه منظور آن جناب، ازدواج بوده، نه زنا.
 
از اين جا، فساد گفتار آن مفسّرى كه منظور لوط را، زناى با دختران خود دانسته، روشن مى گردد. او گفته است:  
 
لوط بدون آوردن كلمۀ «نكاح» و يا قيدى كه بفهماند منظورش نكاح است، گفت: «اين دختران من، در اختيار شما»، و من نمى فهمم اين چه پيشنهادى است كه لوط كرده. اگر خواسته است از يك عمل فحشاء جلوگيرى كند، كه فحشاء را با فحشایى ديگر جلوگيرى نمى كنند. و اگر به راستى خواسته است فحشاء با ميهمانان را با فحشاء با دختران خود جلو بگيرد، ديگر چه معنا دارد كه به مردم بگويد: «فَاتَّقُوا اللّهَ: از خدا بترسيد». و اگر مى خواسته رسوايى را فقط از خودش دفع كند، بايد به همان جمله بعدى كه گفت: «مرا در جلو ميهمانانم رسوا نكنيد»، اكتفاء مى كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۷ </center>
و چه بسا كه گفته باشند! مراد از اين كه گفت: «اين دختران من در اختيار شمايند»، اشاره باشد به همه زنان قوم ، چون يك پيغمبر، پدر همه امت خويش است و زنان آن امت دختران اويند، همچنانكه مردان آن امت پسران وى هستند و لوط (عليه السلام ) منظورش اين بوده كه به مردم بفهماند دفع شهوت به وسيله جنس زن و به طريق نكاح كه خود طريقه اى است فطرى ، براى شما بهتر و پاكتر است از اينكه به وسيله مردان و از طريق فحشاء صورت بگيرد.
و چه بسا كه گفته باشند: مراد از اين كه گفت: «اين دختران من در اختيار شمايند»، اشاره باشد به همه زنان قوم. چون يك پيغمبر، پدر همه امت خويش است و زنان آن امت، دختران اويند. همچنان كه مردان آن امت، پسران وى هستند، و لوط «عليه السلام»، منظورش اين بوده كه به مردم بفهماند دفع شهوت به وسيله جنس زن و به طريق نكاح كه خود طريقه اى است فطرى، براى شما بهتر و پاكتر است از اين كه به وسيله مردان و از طريق فحشاء صورت بگيرد.


ليكن اين توجيه جنبه دست و پا زدن را دارد و از ناحيه الفاظ آيه هيچ دليلى بر طبق آن وجود ندارد، و اما اينكه دختران لوط مسلمان و مردم مورد خطاب آن جناب كافر بوده باشند و ازدواج مرد كافر با زن مسلمان جايز نباشد مطلبى است كه معلوم نيست در شريعت آن روز كه شريعت ابراهيم (عليه السلام ) بوده تشريع شده باشد و در نتيجه لوط (عليه السلام ) موظف به پيروى آن حكم باشد.  
ليكن اين توجيه، جنبه دست و پا زدن را دارد و از ناحيه الفاظ آيه، هيچ دليلى بر طبق آن وجود ندارد. و اما اين كه دختران لوط مسلمان و مردم مورد خطاب آن جناب كافر بوده باشند و ازدواج مرد كافر با زن مسلمان جايز نباشد، مطلبى است كه معلوم نيست در شريعت آن روز، كه شريعت ابراهيم «عليه السلام» بوده، تشريع شده باشد و در نتيجه، لوط «عليه السلام»، موظف به پيروى آن حكم باشد.  


زيرا اين احتمال هست كه در شريعت ابراهيم (عليه السلام ) ازدواج مرد كافر با زن مسلمان جايز بوده باشد، همچنانكه در صدر اسلام نيز جايز بود و حتى شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دختر خود را به عقد ابى العاص بن ربيع در آورد، با اينكه قبل از هجرت كافر بود و جواز آن بعد از هجرت نسخ شد و مسلمانان ماءمور شدند دختران خود را به كفار ندهند.
زيرا اين احتمال هست كه در شريعت ابراهيم «عليه السلام»، ازدواج مرد كافر با زن مسلمان جايز بوده باشد، همچنان كه در صدر اسلام نيز جايز بود، و حتى شخص رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، دختر خود را به عقد «ابوالعاص بن ربيع» در آورد، با اين كه قبل از هجرت كافر بود و جواز آن، بعد از هجرت نسخ شد و مسلمانان مأمور شدند دختران خود را به كفار ندهند.




۱۶٬۸۸۹

ویرایش