۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
در مقامى است كه توقع دارد خداى تعالى، او را از شرّ آنان حفظ كند و لازم است خداى تعالى را، به عنوان ربّ و مدبّر امور خود ياد كند، به خلاف قومش كه خدا را ربّ خود نمى دانستند. پس مناسب همين بود كه خداى تعالى را ربّ خود بشمارد و به رابطه عبوديتى كه بين خود و ربّش برقرار است، تمسك بجويد تا توقعش برآورده شود. به خلاف آن مقامى كه در آن مقام مى گفت: «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَ رَبِّكُم»، كه در آن جا مى خواست عموميت سلطنت الهى و احاطه قدرتش را برساند. | در مقامى است كه توقع دارد خداى تعالى، او را از شرّ آنان حفظ كند و لازم است خداى تعالى را، به عنوان ربّ و مدبّر امور خود ياد كند، به خلاف قومش كه خدا را ربّ خود نمى دانستند. پس مناسب همين بود كه خداى تعالى را ربّ خود بشمارد و به رابطه عبوديتى كه بين خود و ربّش برقرار است، تمسك بجويد تا توقعش برآورده شود. به خلاف آن مقامى كه در آن مقام مى گفت: «تَوَكَّلتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَ رَبِّكُم»، كه در آن جا مى خواست عموميت سلطنت الهى و احاطه قدرتش را برساند. | ||
==معناى اين سخن هود «ع» به قوم خود كه گفت: | ==معناى اين سخن هود «ع» به قوم خود كه گفت: «وَ يَستَخلِفُ رَبّى قَوماً غَيرَكُم وَ لَا تَضُرُّونَهُ شَيئاً»== | ||
«'''فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ'''»: | «'''فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ'''»: | ||
اين قسمت از كلام هود | اين قسمت از كلام هود «عليه السلام»، به آخر جدال كفار نظر دارد كه گفتند: «إن نَقُولُ إلّا اعتَرَيكَ بَعضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ»، كه از آن به دست مى آيد قوم هود خواسته اند به طور قطع بگويند كه ايمان نخواهند آورد و بر انكار خود دوام و استمرار خواهند داد. | ||
و معناى جمله اين است كه: اگر از ايمان آوردن به من اعراض مى كنيد و به هيچ وجه حاضر نيستيد امر مرا اطاعت كنيد، ضررى به من نمى زنيد زيرا من وظيفه الهى خود را انجام داده و رسالت پروردگارم را ابلاغ | و معناى جمله اين است كه: اگر از ايمان آوردن به من اعراض مى كنيد و به هيچ وجه حاضر نيستيد امر مرا اطاعت كنيد، ضررى به من نمى زنيد. زيرا من وظيفه الهى خود را انجام داده و رسالت پروردگارم را ابلاغ نمودم، و حجت بر شما تمام شده و نزول بلا بر شما حتمى گشت. | ||
«''' | «'''وَ يَستَخْلِفُ رَبّى قَوْماً غَيرَكُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شيْئاً إِنَّ رَبّى عَلى كُلِّ شئٍ حَفِيظٌ'''»: | ||
اين قسمت از كلام هود | اين قسمت از كلام هود «عليه السلام»، تهديد قوم و اعلام به آثار سوئى است كه جرم آنان به دنبال دارد. چون آن جناب قبلا به آنان وعده داده بود كه اگر از خداى تعالى طلب مغفرت كرده و به سوى او برگردند، ابر آسمان را مأمور مى كند تا بر آنان ببارد و نيرويى بر نيروى آنان مى افزايد، و نهيشان كرده بود از اين كه از قبول دعوتش سر برتابند و به جرم شرك خود ادامه دهند كه در اين كار، عذابى شديد هست. | ||
اينك در اين جمله مورد بحث مى فرمايد: اگر روى | اينك در اين جمله مورد بحث مى فرمايد: اگر روى برتابيد، علاوه بر آنچه گفته شد، خداى تعالى، شما را از بين مى برد و قومى ديگر خلق مى كند كه جاى شما را بگيرند و مانند شما نباشند و خلفاى خدا در زمين باشند. چون انسان خليفه خدا در زمين است. همچنان كه خودش فرمود: «إنّى جَاعِلٌ فِى الأرضِ خَلِيفَة»، خود هود «عليه السلام» نيز براى قومش بيان كرده بود كه آنان، خلفاى روى زمين بعد از قوم نوح اند، و خداى تعالى، در كلام مجيدش، اين بيان آن جناب را آورده و فرموده است: «وَ اذكُرُوا إذ جَعَلَكُم خُلَفَاءَ مِن بَعدِ قَومِ نُوحٍ وَ زَادَكُم فِى الخَلقِ بَصطَةً...». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۱ </center> | ||
و از ظاهر سياق و زمينه كلام بر مى آيد كه | و از ظاهر سياق و زمينه كلام بر مى آيد كه جملۀ خبريه «وَ يَستَخلِفُ رَبّى...»، عطف باشد به جمله اى مقدر و تقدير كلام چنين باشد: «وَ سَيَذهَبُ بِكُم رَبّى وَ يَستَخلِفُ قَوماً غَيرَكُم: بزودى پروردگار من، شما را از بين مى برد و قومى ديگر را غير شما جانشين مى سازد»، همچنان كه در آيه زير، كه در چنين زمينه اى قرار دارد، جمله تقديرى در اين جا را ظاهر ساخته، فرموده: «إن يَشَأ يُذهِبكُم وَ يَستَخلِف مِن بَعدِكُم مَا يَشَاءُ». | ||
«''' | «'''وَ لَا تَضُرُّونَهُ شَيئاً'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين جمله، تتمه جمله قبل باشد و معناى مجموع دو جمله، چنين باشد كه: شما نمى توانيد به خداى تعالى، هيچ گونه ضررى از قبيل فوت كردن چيزى از او و يا غير آن برسانيد، اگر او اراده كرده باشد كه شما را هلاك كند، نه هلاكت شما چيزى از خواسته هاى او را از او فوت مى كند و نه عذابتان. «إنَّ رَبّى عَلَى كُلّ شَئٍ حَفِيظٌ». براى اين كه پروردگار من، مسلط بر هر چيز و حافظ آن است، نه چيزى از علم او پنهان مى ماند و نه چيزى از حيطه قدرت او بيرون گشته، از او فوت مى شود. | ||
اين بود نظر ما در تفسير اين | اين بود نظر ما در تفسير اين آيه، ولى مفسران ديگر، وجوهى ديگر ذكر كرده اند، كه چون بعيد از صواب بود، از نقل آن وجوه صرف نظر كرديم. | ||
«'''وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا هُوداً وَ الَّذِينَ | «'''وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ نجَّيْنَاهُم مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ'''»: | ||
منظور از آمدن امر، در | منظور از آمدن امر، در جملۀ «همين كه امر ما آمد»، نازل شدن عذاب است و به وجهى دقيق تر، صدور امر الهى است كه به دنبال آن قضاء فصل و حكم نهايى براى جداسازى بين يك رسول و قومش صادر مى گردد. همچنان كه در آيه زير، درباره قضاء فصل فرموده: «وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أن يَأتِىَ بِآيَةٍ إلّا بِإذنِ اللّه فَإذَا جَاءَ أمرُ اللّه قُضِىَ بِالحَقّ وَ خَسِرَ هُنَالِكَ المُبطِلُونَ». | ||
«''' | «'''بِرَحمَةٍ مِنّا'''» - ظاهرا مراد از اين رحمت، آن رحمت عمومى كه كل جهان را فرا گرفته نباشد، بلكه مراد رحمت خاصه الهى باشد، كه مخصوص بندگان مؤمن اوست. بندگانى كه موجب شده اند تا خدا آنان را در دينشان يارى دهد و از شمول غضب الهى و عذاب ريشه كن كننده نجاتشان بخشد. همچنان كه در آيه زير، درباره اين رحمت فرموده: «إنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ يَومَ يَقُومُ الأشهَادُ». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۲ </center> | ||
«''' | «'''وَ نَجَّينَاهُم مِن عَذَابٍ غَلِيظ'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور از اين عذاب غليظ، همان عذابى است كه كفار قوم هود «عليه السلام» را به كام خود كشيد. در نتيجه، جمله مورد بحث، از قبيل عطف تفسير است نسبت به جمله قبلش. ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از آن، عذاب آخرت است، ليكن اين نظريه خيلى قابل اعتنا نيست. | ||
«'''وَ تِلْك عَادٌ جَحَدُوا | «'''وَ تِلْك عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبّهِمْ وَ عَصوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ...'''»: | ||
و در اين دو | و در اين دو آيه، دو بار از داستان قوم عاد خلاصه گيرى شده. بار اول خلاصه گيرى كرده و فرمود: «وَ تِلكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِم وَ عَصَوا رُسُلَهُ... وَ يَومَ القِيَامَة»: قوم عاد، آيات پروردگار خود را كه همه حكمت و موعظت بود، انكار كردند و نيز معجزه اى كه راه رشد را برايشان روشن ساخته و حق را از باطل برايشان مشخص مى كرد، حاشا نمودند، با اين كه علم به حقانيت آن پيدا كردند، و تلخيص بار دوم، از كلمه «ألا إنّ عَاداً» شروع مى شود، كه إن شاء اللّه به آن مى رسيم. | ||
<span id='link305'><span> | <span id='link305'><span> | ||
ویرایش