گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و سپس شاگردان ايشان آنچه از آنان گرفتند اساس و زيربناى سنّت حيات قرار دارند سنتى كه در حقيقت همان دين مجتمع است و عامه مردم به آن گرايش دارند و آن معارف دقيقى است كه جز آحادى از اهل معرفت نمى تواند آن را تحمل كند و بفهمد براى اينكه سطح آن بسى بلندتر از افق فهم عامه مردم است كه تنها پيرامون محسوسات و مخيلات دور مى زند و بيش از آن نصيبى از درك ندارد، و فهم عامه كجا و درك اينگونه معارف كجا، فهم و عقل عامه كه هيچگونه مهارت و آشنايى از معارف حق ندارند از درك چنين مطالبى پياده و عاجز است.
و سپس شاگردان ايشان، آنچه از آنان گرفتند، اساس و زيربناى سنّت حيات قرار دارند. سنتى كه در حقيقت، همان دين مجتمع است و عامه مردم به آن گرايش دارند و آن، معارف دقيقى است كه جز آحادى از اهل معرفت نمى تواند آن را تحمل كند و بفهمد. براى اين كه سطح آن بسى بلندتر از افق فهم عامه مردم است، كه تنها پيرامون محسوسات و مخيلات دور مى زند و بيش از آن، نصيبى از درك ندارد، و فهم عامه كجا و درك اين گونه معارف كجا. فهم و عقل عامّه كه هيچ گونه مهارت و آشنايى از معارف حق ندارند، از درك چنين مطالبى پياده و عاجز است.


اشكالى هم كه به اين مذهب و سنت اجتماعى وارد است همين است كه زيربناى آن هر چند معارفى است حق، اما معارفى است كه در هر دوره تنها چند نفر انگشت شمار آن را مى فهمند و اين نمى تواند براى كل جامعه كه به اقرار خود آنان از درك آن معارف پياده اند، دينى و سنتى اجتماعى باشد چون اولا فطرت آفرينش ، انسان را با غريزه انس به يكديگر و دور هم جمع شدن آفريده و معنا ندارد جمعيتى كه دور هم جمع شده و يك مجتمع را تشكيل داده اند در درك سنت حيات از هم فاصله داشته باشند و فقط افرادى انگشت شمار آن سنت را بفهمند و ديگران نفهمند و تحميل چنين سنت و چنين دينى بر اجتماع در حقيقت لغو كردن سنت فطرت و مخالفت با طريقه خلقت است.
اشكالى هم كه به اين مذهب و سنت اجتماعى وارد است، همين است كه زيربناى آن، هرچند معارفى است حق، اما معارفى است كه در هر دوره، تنها چند نفر انگشت شمار آن را مى فهمند و اين، نمى تواند براى كلّ جامعه كه به اقرار خود آنان از درك آن معارف پياده اند، دينى و سنتى اجتماعى باشد.  


علاوه بر اين ، اين كار كنار گذاشتن طريق عقل نيز هست و حال آنكه مى دانيم طريقه عقل يكى از سه طريق درك حقايق است و آن عبارت است از: وحى و كشف و عقل ، و طريقه عقل از آن دو طريقه ديگر عمومى تر و از نظر اهميتش براى زندگى دنيوى انسان مهمتر است زيرا وحى چيزى است كه جز اهل عصمت يعنى انبياء گرام ، كسى به آن دسترسى ندارد و طريقه كشف هم موهبتى است كه جز به آحادى از اهل اخلاص و يقين نمى دهند و تنها طريقى كه براى عموم بشر باقى مى ماند اين طريق است ، حتى مردم براى استفاده از دو طريق اول نيز به عقل نيازمندند.
چون اولاً فطرت آفرينش، انسان را با غريزه انس به يكديگر و دور هم جمع شدن آفريده، و معنا ندارد جمعيتى كه دور هم جمع شده و يك مجتمع را تشكيل داده اند، در درك سنت حيات، از هم فاصله داشته باشند و فقط افرادى انگشت شمار، آن سنت را بفهمند و ديگران نفهمند و تحميل چنين سنت و چنين دينى بر اجتماع، در حقيقت لغو كردن سنت فطرت و مخالفت با طريقه خلقت است.
 
علاوه بر اين، اين كار، كنار گذاشتن «طريق عقل» نيز هست، و حال آن كه مى دانيم طريقه عقل، يكى از سه طريق درك حقايق است و آن عبارت است از: «وحى» و «كشف» و «عقل».
 
و «طريقه عقل» از آن دو طريقه ديگر، عمومى تر و از نظر اهميتش براى زندگى دنيوى انسان مهمتر است. زيرا «وحى»، چيزى است كه جز اهل عصمت، يعنى انبياء گرام، كسى به آن دسترسى ندارد و «طريقه كشف» هم، موهبتى است كه جز به آحادى از اهل اخلاص و يقين نمى دهند. و تنها طريقى كه براى عموم بشر باقى مى ماند، اين طريق است. حتى مردم براى استفاده از دو طريق اول نيز، به «عقل» نيازمندند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۳۳ </center>
پس همه افراد بشر در زندگى همه روزه خود احتياج مبرم به عقل دارد و اگر طريقه اى بخواهد عقل او را از اعتبار بيندازد، اين طريقه ، طريقه صحيحى نيست و اين باعث ميشود كه تقليد اجبارى را بر همه شوون مجتمع زنده و حتى بر عقايد و اخلاق و اعمال آن حاكم سازد و معلوم است كه اگر چنين شود انسانيت به كلى ساقط مى گردد.
پس همه افراد بشر، در زندگى همه روزه خود، احتياج مبرم به عقل دارد و اگر طريقه اى بخواهد عقل او را از اعتبار بيندازد، اين طريقه، طريقه صحيحى نيست و اين باعث می شود كه تقليد اجبارى را بر همه شؤون مجتمع زنده و حتى بر عقايد و اخلاق و اعمال آن حاكم سازد، و معلوم است كه اگر چنين شود، انسانيت به كلى ساقط مى گردد.


بعلاوه ، اين روش باعث مى شود كه سنت استعباد (برده كردن مردم ) در مجتمع انسانى جايگير شود شاهد روشن آن نيز تجارب طولانى تاريخى در امت هاى بشريت است كه در هر زمان و هر جا با دين وثنيّت زندگى كرده ، سنن استعباد در او جريان يافته ، و انسانها، انسانهايى مثل خود (و حتى بدتر از خود) را ارباب خود گرفتند.
بعلاوه، اين روش باعث مى شود كه سنت استعباد (برده كردن مردم)، در مجتمع انسانى جايگير شود. شاهد روشن آن نيز، تجارب طولانى تاريخى در امت هاى بشريت است، كه در هر زمان و هر جا، با دين وثنيّت زندگى كرده، سنن استعباد در او جريان يافته، و انسان ها، انسان هايى مثل خود (و حتى بدتر از خود) را ارباب خود گرفتند.
<span id='link292'><span>
<span id='link292'><span>
==سرايت شرك در عبادت از وثنى ها به ساير اديان ==
==سرايت شرك در عبادت از وثنى ها به ساير اديان ==
۱۶٬۲۶۳

ویرایش