گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۴: خط ۷۴:
<span id='link258'><span>
<span id='link258'><span>


==داستان پسر غرق شده حضرت نوح «ع» ==
''' * داستان پسر غرق شده نوح:''' نوح «عليه السلام»، هنگامى كه سوار كشتى مى شد ديد كه يكى از پسرانش سوار نشده، و علتش اين بوده كه به وعده پدرش، مبنى بر اين كه هر كس از سوار شدن تخلف كند، غرق خواهد شد، ايمان نداشته.
داستان پسر غرق شده نوح: نوح «عليه السلام»، هنگامى كه سوار كشتى مى شد ديد كه يكى از پسرانش سوار نشده ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۵ </center>
و علتش اين بوده كه به وعده پدرش مبنى بر اينكه هر كس از سوار شدن تخلف كند غرق خواهد شد ايمان نداشته ، وقتى چشم نوح به او افتاد كه در كنارى ايستاده ، صدا زد كه اى پسرم بيا با ما سوار شو و با كافران مباش . پسر دعوت پدر را اينطور رد كرد كه من به زودى به يكى از كوهها پناه مى برم تا مرا از خطر آب حفظ كند.


نوح (عليه السلام ) گفت : امروز هيچ چيزى نمى تواند احدى را از عذاب الهى حفظ كند مگر كسى را كه خدا به او رحم كرده باشد، كه منظورش همان كسانى است كه سوار كشتى بودند - پسر نوح به اين پاسخ پدر توجهى نكرد، و چيزى نگذشت كه موج ، بين پدر و پسر حائل شده و پسر جزء غرق شدگان گرديد.
وقتى چشم نوح به او افتاد كه در كنارى ايستاده، صدا زد كه: اى پسرم! بيا با ما سوار شو و با كافران مباش. پسر، دعوت پدر را اين طور رد كرد كه: من به زودى، به يكى از كوه ها پناه مى برم، تا مرا از خطر آب حفظ كند.  


نوح (عليه السلام ) هيچ احتمال نمى داد كه پسر در باطن دلش كفر پنهان كرده باشد و تاكنون اگر اظهار اسلام مى كرده از باب نفاق بوده باشد، بر خلاف همسرش كه نوح از كفر او خبر داشته ، و بطور قطع اگر پسرش را نيز مانند همسرش كافر مى دانسته هرگز تقاضاى نجات او را نمى كرده ، براى اينكه اين خود نوح (عليه السلام ) بود كه از خداى عزوجل درخواست كرد تا ديارى از كفار را زنده نگذارد.  
نوح «عليه السلام» گفت: امروز، هيچ چيزى نمى تواند احدى را از عذاب الهى حفظ كند، مگر كسى را كه خدا به او رحم كرده باشد، كه منظورش همان كسانى است كه سوار كشتى بودند.  


و بنا بر حكايت قرآن كريم گفته بود: «'''رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا'''» و نيز خود او بوده كه به حكايت قرآن در دعايش گفته بود: «'''فافتح بينى و بينهم و نجنى و من معى من المؤ منين '''» و چگونه ممكن است خود او با آگاهى از كفر باطنى پسرش مع ذلك نجات او را از خدا بخواهد؟ با اينكه قبلا فرمان خداى تعالى را شنيده بود كه فرمود: «'''و لا تخاطبنى فى الذين ظلموا انهم مغرقون '''».
پسر نوح به اين پاسخ پدر توجهى نكرد، و چيزى نگذشت كه موج، بين پدر و پسر حائل شده و پسر، جزء غرق شدگان گرديد.


نوح (عليه السلام ) با حائل شدن موج بين او و فرزندش و در حالى كه بى خبر از كفر باطنى پسرش بود دچار اندوهى شديد شد، و پروردگار خود را چنين نداء كرد كه : «'''رب ان ابنى من اهلى و ان وعدك الحق '''» پروردگارا اين پسر من از اهل من است و وعده تو، به اينكه اهل مرا نجات دهى حق است و تو احكم الحاكمينى يعنى حكمت از حكم هر حاكم ديگرى متقنتر است ،
نوح «عليه السلام»، هيچ احتمال نمى داد كه پسر در باطن دلش، كفر پنهان كرده باشد و تاكنون اگر اظهار اسلام مى كردهف از باب نفاق بوده باشد، بر خلاف همسرشف كه نوح از كفر او خبر داشته، و به طور قطع، اگر پسرش را نيز مانند همسرش كافر مى دانسته، هرگز تقاضاى نجات او را نمى كرده. براى اين كه اين خود نوح «عليه السلام» بود كه از خداى عزوجل درخواست كرد تا ديّارى از كفار را زنده نگذارد.
 
و بنابر حكايت قرآن كريم گفته بود: «رَبِّ لَا تَذَر عَلَى الأرضِ مِنَ الكَافِرِينَ دَيَّاراً * إنَّكَ إن تَذَرهُم يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُوا إلّا فَاجِراً كَفَّاراً». و نيز خود او بوده كه به حكايت قرآن، در دعايش گفته بود: «فَافتَح بَينِى وَ بَينَهُم وَ نَجِّنِى وَ مَن مَعِى مِنَ المُؤمِنِينَ».
 
و با این حال، چگونه ممكن است خود او، با آگاهى از كفر باطنى پسرش، نجات او را از خدا بخواهد؟ با اين كه قبلا فرمان خداى تعالى را شنيده بود كه فرمود: «وَ لَا تُخَاطِبنِى فِى الَّذِينَ ظَلَمُوا إنَّهُم مُغرَقُونَ».
 
نوح «عليه السلام» با حائل شدن موج بين او و فرزندش و در حالى كه از كفر باطنى پسرش بی خبر بود، دچار اندوهى شديد شد، و پروردگار خود را چنين نداء كرد كه:  
 
«رَبِّ إنَّ ابنِى مِن أهلِى وَ إنَّ وَعدَكَ الحَقُّ»: پروردگارا! اين پسر من، از اهل من است و وعدۀ تو، به اين كه اهل مرا نجات دهى، حق است و تو احكم الحاكمينى. يعنى حُكمت، از حكم هر حاكم ديگرى متقن تر است، و تو در قضايى كه می رانى؛ جور و ستم نمى كنى و حُكمت، ناشى از جهل به مصالح واقعى نيست.
 
بنابراين، لطف كن و به من خبر ده كه واقعيت فرزند من چيست و با اين كه او، «اهل» من است، چرا مستوجب عقاب شده است؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۶ </center>
و تو در قضايى كه ميرانى جور و ستم نمى كنى و حكمت ناشى از جهل به مصالح واقعى نيست ، بنابراين لطف كن و به من خبر ده كه واقعيت فرزند من چيست و با اينكه او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟


در اينجا عنايت الهى شامل حال نوح شد، و نگذاشت بطور صريح درخواست نجات فرزند خود را كند، - و يا به عبارت ديگر درخواستى كند كه به واقعيت آن علمى ندارد - خداى تعالى در پاسخش به وى وحى فرستاد كه اى نوح پسر تو اهل تو نيست ، او عمل غير صالحى است ، پس زنهار كه مبادا با من درباره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بكنى ، كه اگر چنين درخواستى كنى درخواستى كرده اى كه به واقعيت آن آگاهى ندارى و من تو را پند مى دهم كه مبادا از جاهلان باشى.
در اين جا، عنايت الهى شامل حال نوح شد، و نگذاشت به طور صريح درخواست نجات فرزند خود را كند. - و يا به عبارت ديگر: درخواستى كند كه به واقعيت آن علمى ندارد.  


بعد از اين وحى ، نوح (عليه السلام ) از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت كه : پروردگارا من پناه مى برم به تو از اينكه از تو چيزى بخواهم كه علمى به واقعيت آن ندارم ، و از تو درخواست مى كنم كه عنايت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى ، و با رحمتت بر من عطوفت كنى، كه اگر غير اين كنى از زيانكاران خواهم شد.
خداى تعالى، در پاسخش، به وى وحى فرستاد كه: «اى نوح! پسر تو اهل تو نيست. او، عمل غير صالحى است. پس زنهار كه مبادا با من درباره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بكنى، كه اگر چنين درخواستى كنى، درخواستى كرده اى كه به واقعيت آن آگاهى ندارى و من تو را پند مى دهم كه مبادا از جاهلان باشى».
 
بعد از اين وحى، نوح «عليه السلام» از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت كه: پروردگارا! من پناه مى برم به تو از اين كه از تو چيزى بخواهم كه علمى به واقعيت آن ندارم، و از تو درخواست مى كنم كه عنايتت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى، و با رحمتت بر من عطوفت كنى، كه اگر غير اين كنى، از زيانكاران خواهم شد.
<span id='link259'><span>
<span id='link259'><span>
==ویژگی های اولين پيامبر اولوالعزم: حضرت نوح«ع» ==
==ویژگی های اولين پيامبر اولوالعزم: حضرت نوح«ع» ==
حضرت نوح (عليه السلام ) اولين پيغمبر اولوا العزم و از بزرگان انبياء (عليهم السلام ) است ، كه خداى عزوجل او و ساير انبياء اولوا العزم را بر تمامى بشر مبعوث كرده و با كتاب و شريعت فرستاده است ، بنابراين ، كتاب او اولين كتاب آسمانى است كه مشتمل بر شرايع الهى است ، و شريعت او نيز اولين شريعت خدايى مى باشد.
حضرت نوح (عليه السلام ) اولين پيغمبر اولوا العزم و از بزرگان انبياء (عليهم السلام ) است ، كه خداى عزوجل او و ساير انبياء اولوا العزم را بر تمامى بشر مبعوث كرده و با كتاب و شريعت فرستاده است ، بنابراين ، كتاب او اولين كتاب آسمانى است كه مشتمل بر شرايع الهى است ، و شريعت او نيز اولين شريعت خدايى مى باشد.
۱۶٬۸۸۳

ویرایش