گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:
مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ الاَصمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيع هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۴)
مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ الاَصمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيع هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۴)


وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أُولَئك يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الاَشهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى الظالِمِينَ(۱۸)
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونهَا عِوَجاً وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ(۱۹)
أُولَئك لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا كانَ لهَُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضاعَف لهَُمُ الْعَذَاب مَا كانُوا يَستَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كانُوا يُبْصِرُونَ(۲۰)
أُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ(۲۱)
لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ(۲۲)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبهِمْ أُولَئك أَصحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(۲۳)
مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ الاَصمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيع هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۴)
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أُولَئك يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الاَشهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى الظالِمِينَ(۱۸)
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونهَا عِوَجاً وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ(۱۹)
أُولَئك لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فى الاَرْضِ وَ مَا كانَ لهَُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضاعَف لهَُمُ الْعَذَاب مَا كانُوا يَستَطِيعُونَ السَّمْعَ وَ مَا كانُوا يُبْصِرُونَ(۲۰)
أُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ ضَلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ(۲۱)
لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ(۲۲)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولَئك أَصحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(۲۳)
مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ الاَصَمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السَّمِيع هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۴)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
   
   
آيا كسى كه از ناحيه پروردگارش برهانى چون نور روشن دارد و به دنبال آن نور، شاهدى هم از سوى او مى باشد، و پيش از آن ، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مى دهد همچون كسى است كه چنين نباشد)، آن (حق طلبان و حقيقت جويان ) به او ايمان مى آورند و هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود آتش وعده گاه اوست ، پس ‍ تو درباره نور خودت (قرآن ) در شك مباش كه آن حق است و از ناحيه پروردگار تو است ، ولى بيشتر مردم ايمان نمى آورند (۱۷)
آيا كسى كه از ناحيه پروردگارش برهانى چون نور روشن دارد و به دنبال آن نور، شاهدى هم از سوى او مى باشد، و پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود، (گواهى بر آن مى دهد، همچون كسى است كه چنين نباشد)، آن (حق طلبان و حقيقت جويان) به او ايمان مى آورند و هر كس از گروه هاى مختلف به او كافر شود، آتش وعده گاه اوست. پس ‍ تو درباره نور خودت (قرآن)، در شك مباش كه آن حق است و از ناحيه پروردگار تو است، ولى بيشتر مردم ايمان نمى آورند. (۱۷)


و كيست ستمكارتر از آن كس كه دروغ را به خدا افتراء مى بندد، اينگونه افراد بر پروردگارشان عرضه مى شوند و گواهان خواهند گفت : خدايا اينها بودند كسانى كه بر پروردگار خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است (۱۸)
و كيست ستمكارتر از آن كس كه دروغ را به خدا افتراء مى بندد، اين گونه افراد بر پروردگارشان عرضه مى شوند و گواهان خواهند گفت: خدايا! اين ها بودند كسانى كه بر پروردگار خود دروغ بستند، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است. (۱۸)


همانهايى كه راه خدا را مى بندند و آن را كج و معوج نشان مى دهند و به نشاءه قيامت كفر مى ورزند(۱۹)
همان هايى كه راه خدا را مى بندند و آن را كج و معوج نشان مى دهند و به نشئه قيامت كفر مى ورزند.(۱۹)


اينها (بدانند) كه نمى توانند خدا را در زمين به ستوه آورند و (اصولا) غير خدا هيچ اوليايى ندارند (و از ناحيه يگانه وليشان ) عذابى مضاعف دارند، نه ديگر قدرت شنوايى برايشان مى ماند و نه نيروى بينايى (۲۰)
اين ها (بدانند) كه نمى توانند خدا را در زمين به ستوه آورند و (اصولا) غير خدا، هيچ اوليايى ندارند (و از ناحيه يگانه ولیّ شان)، عذابى مضاعف دارند، نه ديگر قدرت شنوايى برايشان مى ماند و نه نيروى بينايى. (۲۰)


اينها همانهايند كه (در دنيا) حقيقت ذاتشان را باختند و از دست دادند، و در قيامت اثرى از آن افترائاتشان نمى بينند (۲۱)
اين ها، همان هايند كه (در دنيا) حقيقت ذاتشان را باختند و از دست دادند، و در قيامت، اثرى از آن افترائاتشان نمى بينند. (۲۱)


در نتيجه در آخرت زيانكارترين افراد نيز همينهايند(۲۲)
در نتيجه در آخرت، زيانكارترين افراد نيز، همين هايند.(۲۲)


كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح انجام مى دهند و به منظور تقرب به خدايشان براى او تواضع مى كنند، اهل بهشت و در آن جاودانند(۲۳)
كسانى كه ايمان آورده، اعمال صالح انجام مى دهند و به منظور تقرب به خدايشان، براى او تواضع مى كنند، اهل بهشت و در آن جاودانند.(۲۳)


مثل اين دو طايفه مثل كور و كر، و بينا و شنوا است ، اگر اين دو طايفه يكسان باشند آن دو طايفه نيز يكسان خواهند بود، پس چرا به خود نمى آيند (۲۴)
مَثَل اين دو طايفه، مَثَل كور و كر، و بينا و شنوا است. اگر اين دو طايفه يكسان باشند، آن دو طايفه نيز يكسان خواهند بود، پس چرا به خود نمى آيند؟ (۲۴)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
   
   
از ظاهر اين آيات بر مى آيد كه در زمينه دلخوش كردن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و تقويت ايمان آن جناب به كتاب خدا و تاءكيد بصيرتش نسبت به وظيفه اش سخن دارد. پس سياق كلام در اين آيات سياق خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، همانطور كه در آيات قبل ، تا آنجا كه مشركين متهمش كردند به دروغ بستن به خدا، روى سخن به آن جناب بود.  
از ظاهر اين آيات بر مى آيد كه در زمينه دلخوش كردن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و تقويت ايمان آن جناب به كتاب خدا و تأكيد بصيرتش نسبت به وظيفه اش سخن دارد. پس سياق كلام در اين آيات، سياق خطاب به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، همان طور كه در آيات قبل، تا آن جا كه مشركان متهمش كردند به دروغ بستن به خدا، روى سخن به آن جناب بود.  


بعد از نقل آن اتهام باز روى سخن به آن جناب كرد كه عليه مشركين تحدى كن و بگو: اگر راست مى گويند ده سوره مثل قرآن بياورند و به خدا افترا ببندند. و در آخر به آن جناب امر مى كند به اينكه دلخوش بدارد، و بر علمى كه نسبت به خدائى بودن قرآنش دارد ثبات به خرج دهد، يعنى بداند كه او بر حق است و به خدا افتراء نبسته ، پس از اينكه اكثر مردم (مشركين ) از پذيرفتن دعوتش اعراض مى كنند دل چركين نباشد، و در ايمان و علم خود دچار ترديد نگردد.
بعد از نقل آن اتهام، باز روى سخن به آن جناب كرد كه عليه مشركان تحدى كن و بگو: اگر راست مى گويند، ده سوره مثل قرآن بياورند و به خدا افترا ببندند. و در آخر، به آن جناب امر مى كند به اين كه دلخوش بدارد، و بر علمى كه نسبت به خدایى بودن قرآنش دارد ثبات به خرج دهد. يعنى بداند كه او بر حق است و به خدا افتراء نبسته. پس از اين كه اكثر مردم (مشركان)، از پذيرفتن دعوتش اعراض مى كنند، دل چركين نباشد، و در ايمان و علم خود دچار ترديد نگردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷۱ </center>
«'''أَ فَمَن كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ كِتَاب مُوسى إِمَاماً وَ رَحْمَةً'''»:
«'''أَ فَمَن كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسى إِمَاماً وَ رَحْمَةً'''»:


اين جمله تفريع و نتيجه گيرى از گفتار سابق است كه در زمينه احتجاج عليه افتراء بودن قرآن و استدلال بر خدايى بودن آن سخن داشت . و كلمه «'''من : كسى كه '''» در آغاز آيه مبتداء است و خبر آن كه كلمه «'''كغيره '''» و يا چيزى نظير آن است كه حذف شده و تقدير كلام چنين است : آيا كسى كه از ناحيه پروردگارش داراى بينه و علم قطعى است مثل ديگران است؟  
اين جمله، تفريع و نتيجه گيرى از گفتار سابق است كه در زمينه احتجاج عليه افتراء بودن قرآن و استدلال بر خدايى بودن آن سخن داشت. و كلمۀ «مَن: كسى كه» در آغاز آيه، مبتداء است و خبر آن، كه كلمۀ «كَغِيرِه»، و يا چيزى نظير آن است كه حذف شده و تقدير كلام چنين است: آيا كسى كه از ناحيه پروردگارش داراى بينه و علم قطعى است، مثل ديگران است؟  


دليل بر اين تقدير دنباله آيه است كه هر دو طايفه را نام برده و مى فرمايد: «اولئك يؤمنون به و من يكفر به من الاحزاب فالنار موعده» - دسته اول به آن ايمان دارند - دسته دوم يعنى كسى كه از احزاب به آن كفر بورزد آتش موعد او است».
دليل بر اين تقدير، دنباله آيه است كه هر دو طايفه را نام برده و مى فرمايد: «أُولَئِكَ يُؤمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكفُر بِهِ مِنَ الأحزَابِ فَالنَّارُ مَوعِدُهُ» - دسته اول به آن ايمان دارند - دسته دوم يعنى كسى كه از احزاب به آن كفر بورزد، آتش موعد او است».


و استفهامى كه در آيه شده استفهام انكارى است ، يعنى مى خواهد بفرمايد: اين دو طايفه يكسان نيستند آيا كسى كه چنين و چنان باشد مثل كسى است كه اينطور نباشد؟ و تو اى پيامبر اين اوصاف را دارى ، پس درباره قرآن ترديد مكن.
و استفهامى كه در آيه شده، استفهام انكارى است. يعنى مى خواهد بفرمايد: اين دو طايفه يكسان نيستند، آيا كسى كه چنين و چنان باشد، مثل كسى است كه اين طور نباشد؟ و تو اى پيامبر، اين اوصاف را دارى، پس درباره قرآن ترديد مكن.


معناى «بينه» و موارد اطلاق و استعمال آن
==معناى «بينه» و موارد اطلاق و استعمال آن==


«'''على بينة من ربه '''» - كلمه «'''بينة '''» صفت مشبهه است و معنايش دليل ظاهر و واضح است ، چيزى كه هست بسيارى از امور واضح و ظاهر آنقدر ظهور دارند كه هر چه هم متعلق به آنها شود آن را نيز روشن مى سازند، مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هر چه هم متعلق به آنها شود آن را نيز روشن مى سازند، مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هر چه هم نزديكش شود ظاهر مى گردد، و به همين خاطر كلمه «'''بينة '''» بسيار مى شود كه درباره چيزهائى استعمال مى شود كه به وسيله آن چيزهاى ديگر روشن و واضح مى گردد، نظير حجت و آيت كه از آن دو، تعبير به «'''بينه'''» مى شود. شاهدى را هم كه به نفع مدعى شهادت مى دهد از اين رو بينه مى نامند كه ادعاى او را روشن مى كند.
«'''على بينة من ربه '''» - كلمه «'''بينة '''» صفت مشبهه است و معنايش دليل ظاهر و واضح است ، چيزى كه هست بسيارى از امور واضح و ظاهر آنقدر ظهور دارند كه هر چه هم متعلق به آنها شود آن را نيز روشن مى سازند، مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هر چه هم متعلق به آنها شود آن را نيز روشن مى سازند، مثل نور كه خودش ظاهر و واضح است و هر چه هم نزديكش شود ظاهر مى گردد، و به همين خاطر كلمه «'''بينة '''» بسيار مى شود كه درباره چيزهائى استعمال مى شود كه به وسيله آن چيزهاى ديگر روشن و واضح مى گردد، نظير حجت و آيت كه از آن دو، تعبير به «'''بينه'''» مى شود. شاهدى را هم كه به نفع مدعى شهادت مى دهد از اين رو بينه مى نامند كه ادعاى او را روشن مى كند.
۱۶٬۲۸۸

ویرایش