گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:


==معناى «خلود» و مشتقات آن==
==معناى «خلود» و مشتقات آن==
راغب در مفردات گفته: كلمۀ «خلود»، به معناى برائت و دورى هر چيز از معرضيت براى فساد و باقى ماندنش بر صفت و حالتى است كه دارد. عرب هر چيزى را كه زود فاسد نمى شود، با كلمه «خلود» وصف مى كند. مثلا سنگ هاى يك پايه را كه اسم اصلی اش، «اثافى» است،
راغب در مفردات گفته: كلمۀ «خلود»، به معناى برائت و دورى هر چيز از معرضيت براى فساد و باقى ماندنش بر صفت و حالتى است كه دارد. عرب هر چيزى را كه زود فاسد نمى شود، با كلمه «خلود» وصف مى كند. مثلا سنگ هاى يك پايه را كه اسم اصلی اش، «اثافى» است، «خوالد» می خوانند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۸ </center>
«خوالد» مى خوانند. چون به طور مسلّم، يك پايه خالد و جاودان نيست و اين تعبير، به خاطر اين است كه سنگ مذكور، سنگ محكمى است كه دير از بين مى رود. و اين كلمه، از باب «خلد، يخلد، خُلُوداً» است، همچنان كه در قرآن فرموده: «لَعَلَّكُم تَخلُدُونَ».  
چون به طور مسلّم، يك پايه خالد و جاودان نيست و اين تعبير، به خاطر اين است كه سنگ مذكور، سنگ محكمى است كه دير از بين مى رود. و اين كلمه، از باب «خلد، يخلد، خُلُوداً» است، همچنان كه در قرآن فرموده: «لَعَلَّكُم تَخلُدُونَ».  


و «خَلد»، - به فتح «خ» و سكون «لام» - به معناى آن جزئى است كه تا آخرين دقايق زندگی اش، به حالت خود مى ماند، و مانند ساير اعضاى دچار دگرگونى نمى شود.
و «خَلد»، - به فتح «خ» و سكون «لام» - به معناى آن جزئى است كه تا آخرين دقايق زندگی اش، به حالت خود مى ماند، و مانند ساير اعضاى دچار دگرگونى نمى شود.


و كلمۀ «مُخَلّد» در اصل، به معناى چيزى است كه مدتى طولانى باقى مى ماند. و به همين جهت، به مردى كه مويش دير سفيد شده، مى گويند: «رَجُلٌ مُخَلَّدٌ». و به حيوانى كه دندان هاى ثنائی اش آن قدر بماند كه رباعى هايش نيز برويد، مى گويند: «دَابَّةٌ مُخَلَّدَة». اين معناى اصلى كلمه است، وليكن به عنوان استعاره استعمال مى شود درباره كسى كه دائما باقى مى ماند.
و كلمۀ «مُخَلّد» در اصل، به معناى چيزى است كه مدتى طولانى باقى مى ماند. و به همين جهت، به مردى كه مويش دير سفيد شده، مى گويند: «رَجُلٌ مُخَلَّد». و به حيوانى كه دندان هاى ثنائی اش آن قدر بماند كه رباعى هايش نيز برويد، مى گويند: «دَابَّةٌ مُخَلَّدَة». اين معناى اصلى كلمه است، وليكن به عنوان استعاره استعمال مى شود درباره كسى كه دائما باقى مى ماند.


و «خلود» در جنت، به معناى بقاى اشياء است بر حالت خود، بدون اين كه در معرض فساد قرار گيرند. همچنان كه فرموده: «أُولَئِكَ أصحَابُ الجَنَّةِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ». و نيز فرموده: «أُولَئِكَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ». و نيز فرموده: «وَ مَن يَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا».
و «خلود» در جنت، به معناى بقاى اشياء است بر حالت خود، بدون اين كه در معرض فساد قرار گيرند. همچنان كه فرموده: «أُولَئِكَ أصحَابُ الجَنَّةِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ». و نيز فرموده: «أُولَئِكَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ». و نيز فرموده: «وَ مَن يَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا».


و بعضی ها، در خصوص آيه: «يَطُوفُ عَلَيهِم وِلدَانٌ مُخَلَّدُون» گفته اند: معنايش اين است كه دور بهشتيان، فرزندانى مى چرخند كه دائما به حال جوانى و زيبايى باقى اند و دچار فساد نمى گردند. بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه يك نوع گوشواره كه «خلد» ناميده مى شود، در گوش دارند.
و بعضی ها، در خصوص آيه: «يَطُوفُ عَلَيهِم وِلدَانٌ مُخَلَّدُون» گفته اند: معنايش اين است كه دور بهشتيان، فرزندانى مى چرخند كه دائما به حال جوانى و زيبايى باقى اند و دچار فساد نمى گردند. بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه يك نوع گوشواره كه «خلد» ناميده مى شود، در گوش دارند.
۱۶٬۲۸۸

ویرایش