گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» ==
==رؤياى يوسف «ع»، و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب «ع» ==
«'''إِذْ قَالَ يُوسف لاَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنى رَأَيْت أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ رَأَيْتهُمْ لى ساجِدِينَ'''»:
«'''إِذْ قَالَ يُوسُفُ لاَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لى سَاجِدِينَ'''»:


در اين آيه يعقوب (پدر يوسف ) را اسم نبرده ، بلكه كنايتا از آن به «'''اءب '''» (پدر) تعبير نموده تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد، و جمله «'''قال يا بنى لا تقصص '''» كه در آيه بعدى است كاملا اين معنا را مى رساند.
در اين آيه، يعقوب (پدر يوسف) را اسم نبرده، بلكه كنايتا از آن به «أب» (پدر) تعبير نموده، تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است، اشاره كرده باشد. و جملۀ «قَالَ يَا بُنَىَّ لَا تَقصُص»، كه در آيه بعدى است، كاملا اين معنا را مى رساند.


كلمه «'''رايت '''» و همچنين «'''رايتهم '''» از رويا است كه به معناى مشاهداتى است كه آدم خوابيده و يا سست و بيهوش مى بيند، به شهادت اينكه در آيه بعدى مى فرمايد: «'''لا تقصص روياك على اخوتك - روياى خود را براى برادرانت تعريف مكن '''»، و همچنين در آخر داستان مى فرمايد: «'''يا ابت هذا تاءويل روياى - پدر جان اين بود تاءويل روياى من .'''»
كلمۀ «رَأيتُ» و همچنين «رَأيتُهُم»، از «رؤيا» است كه به معناى مشاهداتى است كه آدم خوابيده و يا سست و بيهوش مى بيند. به شهادت اين كه در آيه بعدى مى فرمايد: «لَا تَقصُص رُؤيَاكَ عَلَى إخوَتِكَ: رؤياى خود را براى برادرانت تعريف مكن»، و همچنين در آخر داستان مى فرمايد: «يَا أبَتِ هَذَا تَأوِيلُ رُؤيَاىَ: پدرجان، اين بود تأويل رؤياى من».


و اگر كلمه «'''رايت '''» را تكرار كرده براى اين است كه ميان «'''رايت '''» و «'''لى ساجدين '''» فاصله زياد شده ، لذا بار ديگر فرموده : «'''رايتهم '''». فايده ديگرى كه اين تكرار دارد افاده اين جهت است كه : من در خواب ديدم كه آنها بطور دسته جمعى براى من سجده كردند، نه تك تك.
و اگر كلمۀ «رَأيتُ» را تكرار كرده، براى اين است كه ميان «رَأيتُ» و «لِى سَاجِدِين» فاصله زياد شده. لذا بار ديگر فرموده: «رَأيتُهُم». فايده ديگرى كه اين تكرار دارد افاده اين جهت است كه: من در خواب ديدم كه آن ها، به طور دسته جمعى، براى من سجده كردند، نه تك تك.


علاوه بر اين كه رويت يوسف (عليه السلام ) دو جور رويت بوده ، يكى رويت كواكب و آفتاب و ماه كه خود رويتى صورى و عادى است ، و يكى رويت سجده و خضوع و تعظيم آنها كه اين رويت امرى معنوى است.
علاوه بر اين كه رؤيت يوسف «عليه السلام»، دو جور رؤيت بوده. يكى رؤيت كواكب و آفتاب و ماه كه خود، رؤيتى صورى و عادى است. و يكى رؤيت سجده و خضوع و تعظيم آن ها، كه اين رؤيت، امرى معنوى است.


و اگر درباره سجده كردن آنها فرموده : «'''رايتهم لى ساجدين '''» با اينكه اين كلمه مخصوص به صاحبان عقل است ، براى اين است كه بفهماند سجده ستارگان و مهر و ماه از روى علم و اراده و عينا مانند سجده يكى از عقلا بوده .
و اگر درباره سجده كردن آن ها فرموده: «رُأيتُهُم لِى سَاجِدِين»، با اين كه اين كلمه مخصوص به صاحبان عقل است، براى اين است كه بفهماند سجده ستارگان و مِهر و ماه، از روى علم و اراده و عينا مانند سجده يكى از عقلا بوده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۵ </center>
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت اين است كه خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف ، رويايى به او نشان داد و در داستانش هم ابتدا از آن رويا خبر مى دهد، و اين بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند در مد نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آنها روبرو مى گردد به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند.
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت، اين است كه:


اين بود حكمت اينكه خداوند خصوص اولياء خود را به آينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته بشارت داده است ، و از آن جمله فرموده : «الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون - تا آن جا كه مى فرمايد: لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة».
خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف، رؤيايى به او نشان داد و در داستانش هم، ابتدا از آن رؤيا خبر مى دهد، و اين، بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت، دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند، به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند، در مدّ نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آن ها روبرو مى گردد، به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند.
 
اين بود حكمت اين كه خداوند خصوص اولياء خود را به آينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته، بشارت داده است. و از آن جمله فرموده: «ألَا إنّ أولِيَاءَ اللّهِ لَا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لَا هُم يَحزَنُونَ» - تا آن جا كه مى فرمايد: «لَهُمُ البُشرَى فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ فِى الآخِرَة».




۱۶٬۸۸۰

ویرایش