۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
و چطور توجيه كنيم، با اين كه انسان هاى رحمدل را مى بينيم كه به مجرم خود - كه از روى نادانى او را مخالفت نموده است - رحم نموده، از عذابش صرف نظر مى كنند، با اين كه رحمت انسان هاى رحمدل متناهى است و اين خود خداى تعالى است كه در مقام توصيف انسان - كه يكى از مخلوقات اوست و به وضع او كمال آگاهى را دارد - مى فرمايد: «إنّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً». | و چطور توجيه كنيم، با اين كه انسان هاى رحمدل را مى بينيم كه به مجرم خود - كه از روى نادانى او را مخالفت نموده است - رحم نموده، از عذابش صرف نظر مى كنند، با اين كه رحمت انسان هاى رحمدل متناهى است و اين خود خداى تعالى است كه در مقام توصيف انسان - كه يكى از مخلوقات اوست و به وضع او كمال آگاهى را دارد - مى فرمايد: «إنّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲۷ </center> | ||
و وجه سقوطش اين است كه: اين اشكال، در حقيقت خلط ميان انتقام فردى و اجتماعى است، و انتقامى كه براى خدا اثبات مى كنيم، انتقام اجتماعى است، نه فردى، تا مستلزم تشفّى قلب باشد، همچنان كه اشكالش در باره رحمت خدا، خلط ميان رحمت قلبى و نفسانى است، با رحمت عقلى كه عبارت است از تتميم ناقص و تكميل كمبود افرادى كه استعداد آن را دارند. | و وجه سقوطش اين است كه: | ||
اين اشكال، در حقيقت خلط ميان انتقام فردى و اجتماعى است، و انتقامى كه براى خدا اثبات مى كنيم، انتقام اجتماعى است، نه فردى، تا مستلزم تشفّى قلب باشد، همچنان كه اشكالش در باره رحمت خدا، خلط ميان رحمت قلبى و نفسانى است، با رحمت عقلى كه عبارت است از تتميم ناقص و تكميل كمبود افرادى كه استعداد آن را دارند. | |||
و لذا مى بينيم عذاب خلق، همواره در باره جرم هايى است كه استعداد رحمت و امكان افاضه را از بين مى برد، همچنان كه فرموده است: «بَلى مَن كَسَبَ سَيّئَةً وَ أحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأولئكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». | و لذا مى بينيم عذاب خلق، همواره در باره جرم هايى است كه استعداد رحمت و امكان افاضه را از بين مى برد، همچنان كه فرموده است: «بَلى مَن كَسَبَ سَيّئَةً وَ أحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأولئكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون». |
ویرایش