گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۴: خط ۶۴:


==چرا ابراهيم «ع»، دو بار از خداوند براى «مكه»، امنيت طلبيده است==
==چرا ابراهيم «ع»، دو بار از خداوند براى «مكه»، امنيت طلبيده است==
ممكن هم هست از اختلافى كه ميان اين دو نقل و دو حكايت هست كه از يكى تعبير كرده به: «اجعل هذا بلدا آمنا: اين را شهر امنى قرار ده»، و از ديگرى تعبير كرده به: «اجعل هذا البلد آمنا: اين شهر را ايمن كن»، چنين استفاده شود كه ابراهيم خليل (عليه السلام) دو نوبت اين دعا را كرده. يكى موقعی كه مكه صورت شهر به خود نگرفته بوده. و بار ديگر موقعى كه به صورت شهر در آمده بود.  
ممكن هم هست از اختلافى كه ميان اين دو نقل و دو حكايت هست كه از يكى تعبير كرده به: «اجعَل هَذَا بَلَداً آمِناً: اين را شهر امنى قرار ده»، و از ديگرى تعبير كرده به: «اجعَل هَذَا البَلَدِ آمِناً: اين شهر را ايمن كن»، چنين استفاده شود كه ابراهيم خليل «عليه السلام» دو نوبت اين دعا را كرده. يكى موقعی كه مكه صورت شهر به خود نگرفته بوده. و بار ديگر موقعى كه به صورت شهر در آمده بود.  


چون ابراهيم (عليه السلام) مكرر به مكه و به سركشى هاجر و اسماعيل رفته بود. و آن وقت كه اسماعيل و مادرش را در آن جا اسكان داد و به سرزمين فلسطين بر گشت، و براى نوبت دوم به ديدن آن ها رفت، ديد كه قوم «جُرهُم»، دور فرزندش را گرفته و به وى روى آورده اند. در اين موقع از خداى تعالى خواسته است كه اين محل را شهرى امن قرار دهد - چون شهر نبود - و مؤمنين از اهلش را از ثمرات روزى فرمايد. و آن وقت كه سرزمين مزبور را به صورت شهرى ديده، از خداى خواسته است كه اين شهر را محل امنى قرار دهد.
چون ابراهيم «عليه السلام» مكرر به مكه و به سركشى هاجر و اسماعيل رفته بود. و آن وقت كه اسماعيل و مادرش را در آن جا اسكان داد و به سرزمين فلسطين بر گشت، و براى نوبت دوم به ديدن آن ها رفت، ديد كه قوم «جُرهُم»، دور فرزندش را گرفته و به وى روى آورده اند.  


يكى از مؤيدات احتمال مذكور، اختلافات ديگرى است كه در اين دو آيه به چشم مى خورد. در آيه بقره براى اهل شهر دعا كرده و برخوردارى از ثمرات را خواسته است، ولى در آيات مورد بحث، برخوردارى ثمرات به اضافه چند چيز ديگر را، تنها براى ذريه خود خواسته است.
در اين موقع، از خداى تعالى خواسته است كه اين محل را شهرى امن قرار دهد - چون شهر نبود - و مؤمنان از اهلش را از ثمرات روزى فرمايد. و آن وقت كه سرزمين مزبور را به صورت شهرى ديده، از خداى خواسته است كه اين شهر را محل امنى قرار دهد.


و بنابراين، مى توان فهميد كه اين آيات كه حكايت دعاى ابراهيم (عليه السلام) است، آخرين مطلبى است كه قرآن كريم از كلام و دعاى ابراهيم نقل مى كند. و نيز مى توان جزم كرد بر اينكه ابراهيم (عليه السلام)، اين دعا را بعد از اسكان اسماعيل و هاجر و جمع شدن قبيله جرهم و ساختن خانه كعبه و پديد آمدن شهرى به نام مكه، به دست ساكنينش در آن جا كرده است. و فقره هاى اين آيات، همه دليل و مؤيد اين احتمال است.
يكى از مؤيدات احتمال مذكور، اختلافات ديگرى است كه در اين دو آيه به چشم مى خورد. در آيه «بقره» براى اهل شهر دعا كرده و برخوردارى از ثمرات را خواسته است، ولى در آيات مورد بحث، برخوردارى ثمرات به اضافه چند چيز ديگر را، تنها براى ذريه خود خواسته است.


و بنابراين كه اين احتمال را نپذيريم و بگوييم هر دو دسته آيات يك حكايت است و ابراهيم يك بار دعا كرده بوده، آن وقت بايد بگوييم: از جمله «رب اجعل...» چيزى حذف شده و تقديرش چنين است: رب اجعل هذا البلد بلدا آمنا: پروردگارا! اين شهر را، شهر امنى قرار ده».
بنابراين، مى توان فهميد كه اين آيات كه حكايت دعاى ابراهيم «عليه السلام» است، آخرين مطلبى است كه قرآن كريم از كلام و دعاى ابراهيم نقل مى كند. و نيز مى توان جزم كرد بر اين كه ابراهيم «عليه السلام»، اين دعا را بعد از اسكان اسماعيل و هاجر و جمع شدن قبيله «جُرهُم» و ساختن خانه كعبه و پديد آمدن شهرى به نام مكه، به دست ساكنانش در آن جا كرده است. و فقره هاى اين آيات، همه دليل و مؤيد اين احتمال است.
 
و بنابراين كه اين احتمال را نپذيريم و بگوييم هر دو دسته آيات يك حكايت است و ابراهيم يك بار دعا كرده بوده، آن وقت بايد بگوييم: از جملۀ «رَبِّ اجعَل...» چيزى حذف شده و تقديرش چنين است: «رَبِّ اجعَل هَذَا البَلَدِ بَلَداً آمِناً: پروردگارا! اين شهر را، شهر امنى قرار ده».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۹ </center>
چيزى كه هست، در يك نقل، مشارٌ اليه «هذا» حذف شده و در نقل ديگر، موصوف حذف شده تا كلام كوتاهتر شود.
چيزى كه هست، در يك نقل، مشارٌ اليه «هَذَا» حذف شده و در نقل ديگر، موصوف حذف شده تا كلام كوتاه تر شود.
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>
و مقصود از امنيتى كه آن جناب درخواست كرده، امنيت تشريعى است، نه تكوينى. و همان طور كه در تفسير همين مطلب در سوره بقره گفتيم، مقصود اين است كه: قانونى امنيت اين شهر را تضمين كند، نه اين كه هر كه خواست امنيت آن را بر هم زند - مثلا - دستش بخشكد. و همين امنيت - بر خلاف آنچه شايد بعضى توهم كرده باشند - نعمت بسيار بزرگى و بلكه از بزرگترين نعمت هايى است كه خداوند بر بندگان خود انعام كرده است.
و مقصود از امنيتى كه آن جناب درخواست كرده، امنيت تشريعى است، نه تكوينى. و همان طور كه در تفسير همين مطلب در سوره «بقره» گفتيم، مقصود اين است كه: قانونى امنيت اين شهر را تضمين كند، نه اين كه هر كه خواست امنيت آن را بر هم زند - مثلا - دستش بخشكد. و همين امنيت - بر خلاف آنچه شايد بعضى توهم كرده باشند - نعمت بسيار بزرگى و بلكه از بزرگترين نعمت هايى است كه خداوند بر بندگان خود انعام كرده است.


چون اگر قدرى در همين حكم حرمت و امنيت قانونى كه ابراهيم به اذن پروردگارش براى اين شهر تشريع نموده، دقت كنيم، و اعتقادى كه مردم در طول چهارهزار سال به قداست اين بيت عتيق داشته و تا امروز هم دارند ارزيابى كنيم، آن وقت مى فهميم كه چه خيرات و بركات دينى و دنيوى، نصيب مردم آن و نصيب ساير اهل حق كه هواخواه اين شهر و مردم اين شهر بوده و هستند، شده است.  
چون اگر قدرى در همين حكم حرمت و امنيت قانونى كه ابراهيم به اذن پروردگارش براى اين شهر تشريع نموده، دقت كنيم، و اعتقادى كه مردم در طول چهارهزار سال به قداست اين بيت عتيق داشته و تا امروز هم دارند ارزيابى كنيم. آن وقت مى فهميم كه چه خيرات و بركات دينى و دنيوى، نصيب مردم آن و نصيب ساير اهل حق كه هواخواه اين شهر و مردم اين شهر بوده و هستند، شده است.  


اگر به تاريخ هم - كه قطعا آنچه را ضبط نكرده، بيش از آنى است كه ضبط نموده - مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه اهل اين شهر از چه بلاهايى كه ديگر شهرها ديده اند، مصون مانده اند، آن وقت مى فهميم كه همين امنيت تشريعى مكه، چه نعمت بزرگى بوده كه خدا نصيب بندگان خود كرده است.
اگر به تاريخ هم - كه قطعا آنچه را ضبط نكرده، بيش از آنى است كه ضبط نموده - مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه اهل اين شهر از چه بلاهايى كه ديگر شهرها ديده اند، مصون مانده اند، آن وقت مى فهميم كه همين امنيت تشريعى مكه، چه نعمت بزرگى بوده كه خدا نصيب بندگان خود كرده است.
۱۷٬۰۱۷

ویرایش