۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
<span id='link16'><span> | <span id='link16'><span> | ||
==هدايت و | ==هدايت و ضلالت، مربوط به پيامبران نبوده، بلكه مشيت خداوند است == | ||
«''' | «'''فَيُضِلُّ اللهُ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى مَن يَشَاءُ'''» - اين جمله، اشاره به همان مطلبى است كه قبلا گفتيم كه مسأله هدايت و ضلالت، تنها به دست خدا است، و هيچ يك از آن دو، بدون مشيت خداى سبحان، تحقق نمى پذيرد. | ||
و اگر خداوند | چيزى كه هست، اين است كه: خداى تعالى به ما خبر داده كه مشيتش، گزاف و نامنظم نبوده، بلكه داراى نظمى ثابت است و آن، اين كه: هر كه پيروى حق نموده و با آن عناد نورزد، خداوند هدايتش مى كند، و هر كه او را انكار نموده و از هواى خود پيروى كند، خداوند گمراهش مى كند. پس گمراه كردن خدا، از باب مجازات و كيفر، و بعد از كارهاى خلافى است كه آدمى به اختيار خود انجام داده باشد، نه ابتدایى و بى حساب. | ||
و اگر خداوند سبحان، در آيه مورد بحث، «ضلالت» را بر «هدايت» مقدم داشته، بدين جهت بود كه ضلالت به بيان محتاج تر است. مخصوصا با در نظر داشتن زمينه كلام كه زمينه بيان عزّت مطلقه خدا است. پس در اين جا واجب بود روشن بسازد كه ضلالت هر كه گمراه شده و هدايت هر كه هدايت گشته، همه به مشيت خدا است، و كسى بر اراده خدا غلبه نمى كند و در سلطنت او مزاحمت نمى نمايد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۱ </center> | ||
آرى، جاى بيان اين جهات است تا هر غفلت زده اى نپندارد كه خدا از يكسو خود را غالب غيرمغلوب و قاهر غيرمقهور معرفى مى كند، و از سوى ديگر، مردم را به راه خود دعوت مى كند و امر و نهى مى نمايد، و ايشان گوش نمى دهند و عصيان مى ورزند. آيا اين تناقض نيست و آيا با عصيان بندگان، باز هم قاهر غيرمقهور است؟ | |||
گويا خداى تعالى جواب مى دهد كه معناى دعوت | گويا خداى تعالى جواب مى دهد كه: معناى دعوت او، اين است كه هر پيغمبرى را به زبان مردمش بفرستد، و آن پيغمبر به مردمش برساند كه چه مايه سعادت و چه مايه شقاوت ايشان است. پيغمبران هم، اين معنا را ابلاغ مى دارند. پس تا اين جا خداوند مقهور بندگان واقع نشده، و اما گوش دادن بعضى و عصيان بعضى ديگر، مربوط به پيغمبران نبوده، بلكه به دست خدا و به اذن او و مشيت او است، و حاشا كه احدى بدون اذن او در ملك او تصرف كند، و بر سلطنت او غلبه نمايد. | ||
بنابراين، | بنابراين، «ضلالت» گمراهان و عصيان ايشان، نه تنها مناقض دعوت او نيست، بلكه دليل بر عزّت و قدرت او نيز هست. همچنان كه «هدايت» راه يافتگان نيز، دليل بر قدرت و سلطنت او است. و به همين جهت بود كه در آيه مورد بحث، گفتار را با جملۀ «وَ هُوَ العَزِيزُ الحُكِيم» خاتمه داد. | ||
پس خداى سبحان | پس خداى سبحان «عزيز» است. يعنى كسى بر او غلبه نمى كند، و ضلالت گمراهان هم به او ضرر نمى زند، همچنان كه از هدايت راه يافتگان، نفعى عايد او نمى گردد. و نيز «حكيم» است. يعنى آنچه بخواهد، بى حساب نمى خواهد و مشيتش به كار عبث تعلق نمى گيرد، بلكه همه بر اساسى متقن و نظامى دائمى است. | ||
<span id='link17'><span> | <span id='link17'><span> | ||
==داستان رسالت موسى «ع» روشن ترين مصداق عزت الهى در ميان انبياء == | ==داستان رسالت موسى «ع» روشن ترين مصداق عزت الهى در ميان انبياء == | ||
«'''وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مُوسى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَك مِنَ الظلُمَاتِ إِلى النُّورِ ...'''»: | «'''وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مُوسى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَك مِنَ الظلُمَاتِ إِلى النُّورِ ...'''»: |
ویرایش