۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
==تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خود رشته == | ==تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خود رشته == | ||
«'''وَ لا تَكُونُوا | «'''وَ لا تَكُونُوا كَالَّتى نَقَضَت غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكاثاً ...'''»: | ||
«نقض»، كه مقابلش واژه «ابرام» است، به معناى افساد چيزى است كه محكم شده، از قبيل طناب يا فتيله و امثال آن. پس نقض چيزى كه ابرام شده، مانند حل و گشودن، چيزى است كه گره خورده است. و كلمه «نكث»، به معناى نقض است. و در مجمع البيان گفته: و هر چيزى كه بعد از تابيده شدن و يا رشته شدن نقض گردد، آن را «انكاث» مى گويند چه طناب باشد و چه رشته. | |||
و | و كلمۀ «دَخَل» - به فتحه دال و خاء - در اصل به معناى هر چيزى است كه به چيزى داخل شود، در حالى كه از آن جنس نباشد، و - به طورى كه گفته شده - دغل و خدعه و جنايت را هم، از آن كنايه آورده اند، و كلمۀ «أربَى»، از «رباء» است كه به معناى زيادى است. | ||
و | و جملۀ «وَ لَا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَت غَزلَهَا مِن بَعدِ قُوَّةٍ أنكَاثاً»، در معناى تفسير است براى «وَ لَا تَنقُضُوا الأيمَانَ بَعدَ تَوكِيدِهَا» كه در آيه قبل بود و مثال مى زند نقض عهد را به زنى كه با كمال محكمى، چيزى را بريسد. سپس با زحمت فراوان، همان رشته را باز كند، و به صورت انكاثش در آورد، كه هيچ استحكامى نداشته باشد. | ||
از | از «كلبى» نقل شده كه گفته است: زنى بوده احمق از دودمان قريش، كه با كنيزانش مى نشسته و تا نصف روز نخ مى رشته، و آنگاه به ايشان دستور داده كه آن رشته ها را پنبه كنند، و اين كار هميشگى او بوده، و اسمش «ريطه»، دختر «عمرو بن كعب بن سعد بن تميم بن مره» بود، كه به او «خرفاء» هم مى گفتند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۴ </center> | ||
و | و جملۀ «تَتَّخِذُونَ أيمَانَكُم دَخَلاً بَينَكُم أن تَكُونَ أُمَّة هِىَ أربَى مِن أُمَّة»، معنايش اين است كه شما قسم هاى خود را وسيله غدر و نيرنگ و خيانت قرار مى دهيد، و با آن، دل هاى مردم را خوش مى كنيد. آن وقت خيانت و خدعه را پياده مى سازيد و عهدى كه با مردم بسته ايد، نقض مى كنيد تا به اين وسيله، خود را امتى پولدارتر از امت ديگرى قرار دهيد. | ||
پس مراد از | پس مراد از «دَخَل»، وسيله آن است و اين، از باب نهادن اسم مسبّب بر روى سبب است، و جملۀ «أن تَكُونَ أمّة»، مفعولٌ لَه به تقدير «لام» است، و كلام در اين آيه، خود يك نوع بيان براى نقض سوگند است. يعنى سوگند خوريد تا ثروتمند شويد. و يا بيان براى آن مثل است كه چگونه مانند آن زنى هستيد كه رشته خود را پنبه مى كرد، و حاصل معنايش اين شود كه: مثل شما در دَخَل (دغل)، گرفتن سوگند خود مثل آن زن است، مطلب خود را با سوگند محكم مى كنيد و گره مى زنيد، آنگاه همان تافته ها را به دست خود، يعنى با خيانت و خدعه اى كه مى كنيد، باز نموده، پنبه اش سازيد، با اين كه خدا هم شما را از اين كار نهى كرده بود. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: جمله مورد بحث، استفهام انكارى است. | ||
«''' | «''' إنَّمَا يَبلُوكُمُ اللهُ بِهِ ...'''» - يعنى: اين، خود امتحانى است الهى كه شما را با آن مى آزمايد، و سوگند مى خورم كه به زودى، در روز قيامت، شما را به آنچه در آن اختلاف مى كرديد، متوجه مى سازد. آن وقت خواهيد فهميد حقيقت آنچه كه در دنيا بر سرش تكالب مى كرديد و به جان هم مى افتاديد و براى محو آثار حق، راه باطل را طى مى كرديد، آن روز، به خوبى معلوم مى شود كه چه كسى گمراه و چه كسى در غير گمراه بوده است. | ||
«'''وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ | «'''وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشاءُ ...'''»: | ||
بعد از | بعد از آن كه كلام به ذكر اختلاف ايشان منجر شد، همان اختلاف را بيان كرده، فرمود: اين اختلاف، غرض الهى از خلقتشان را نقض نمى كند و او را عاجز نمى سازد، و اگر خدا مى خواست، همه آنان را امتى واحد مى كرد كه اختلافى بينشان نباشد، وليكن خداى سبحان، خودش آن ها را مختلف خلق كرد، يكى را هدايت و يكى را گمراه نمود. | ||
و بدين جهت چنين كرد كه حكمت خداوند سبحان اقتضاء مى نمود كه سعادت و شقاوت بشر بر اساس اختيار بوده باشد، و راه اطاعت را كه منتهى به سعادت آنان مى شود و راه شقاوت را كه منتهى به بدبختى ايشان مى | و بدين جهت چنين كرد كه حكمت خداوند سبحان اقتضاء مى نمود كه سعادت و شقاوت بشر بر اساس اختيار بوده باشد، و راه اطاعت را كه منتهى به سعادت آنان مى شود و راه شقاوت را كه منتهى به بدبختى ايشان مى گردد، برايشان بيان كرد تا هر كس راه معصيت را بپيمايد و طريق ضلالت را پيش گيرد، مجازاتش نموده، و هر كس بر مركب راهوار اطاعت سوار شود و راه اطاعت را طى كند، او را هم پاداش دهد، و به زودى از هر دو طايفه خواهد پرسيد كه چه كرديد و چه اختيار نموديد؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸۵ </center> | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، اين نكته روشن گرديد كه مراد از يك امت قرار دادن آنان، رفع اختلاف از ميان آنان است، و مقصود اين است كه همه ايشان را از نظر هدايت و سعادت، يك جور خلق مى كرد. | ||
<span id='link335'><span> | <span id='link335'><span> | ||
==انسان مسؤ ول است و اضلال خدا ابتدائى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است == | ==انسان مسؤ ول است و اضلال خدا ابتدائى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است == | ||
و نيز روشن گرديد كه مقصود از اضلال بعضى و هدايت بعضى اضلال و هدايت ابتدايى نيست ، بلكه مجازاتى است ، زيرا همه آنان چه گمراهشان و چه در راهشان همه هدايت ابتدايى دارند، و آن كسى كه خدا مى خواهد گمراهش كند كسى است كه خودش راه ضلالت يعنى معصيت را پيموده و پشيمان هم نمى شود و آن كس كه خدا هدايتش كرده كسى است كه هدايت فطرى خود را از دست نداده و بر آن اساس مشى مى كند يا همواره در طاعت است و يا اگر گناهى سر مى زند توبه مى كند و از راه گناه به صراط مستقيم و سنت الهى اش كه تبديل پذير نيست بر مى گردد، آرى : «'''و لن تجد لسنة الله تبديلا، و لن تجد لسنة الله تحويلا'''». | و نيز روشن گرديد كه مقصود از اضلال بعضى و هدايت بعضى اضلال و هدايت ابتدايى نيست ، بلكه مجازاتى است ، زيرا همه آنان چه گمراهشان و چه در راهشان همه هدايت ابتدايى دارند، و آن كسى كه خدا مى خواهد گمراهش كند كسى است كه خودش راه ضلالت يعنى معصيت را پيموده و پشيمان هم نمى شود و آن كس كه خدا هدايتش كرده كسى است كه هدايت فطرى خود را از دست نداده و بر آن اساس مشى مى كند يا همواره در طاعت است و يا اگر گناهى سر مى زند توبه مى كند و از راه گناه به صراط مستقيم و سنت الهى اش كه تبديل پذير نيست بر مى گردد، آرى : «'''و لن تجد لسنة الله تبديلا، و لن تجد لسنة الله تحويلا'''». |
ویرایش