۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
دوم: عدلى كه عقل، عدالت بودن آن را تشخيص نداده، بلكه به وسيله شرع شناخته مى شود. مانند قصاص و ارش و ديه جنايت، و اصل مال مرتد، كه اين قسم از عدالت قابل نسخ هست، و در بعضى از زمان ها منسوخ مى شود. و به همين جهت، قرآن كريم، همين عدالت را «اعتداء» و «سيّئه» خوانده. يك جا فرموده: «فَمَنِ اعتَدَى عَلَيكُم فَاعتَدُوا عَلَيه: پس هر كس به شما تجاوز كرد، شما (هم) به او تجاوز كنيد». و جاى ديگر فرموده: «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُهَا: جزاى بدى، بدى ديگرى است مثل آن». | دوم: عدلى كه عقل، عدالت بودن آن را تشخيص نداده، بلكه به وسيله شرع شناخته مى شود. مانند قصاص و ارش و ديه جنايت، و اصل مال مرتد، كه اين قسم از عدالت قابل نسخ هست، و در بعضى از زمان ها منسوخ مى شود. و به همين جهت، قرآن كريم، همين عدالت را «اعتداء» و «سيّئه» خوانده. يك جا فرموده: «فَمَنِ اعتَدَى عَلَيكُم فَاعتَدُوا عَلَيه: پس هر كس به شما تجاوز كرد، شما (هم) به او تجاوز كنيد». و جاى ديگر فرموده: «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُهَا: جزاى بدى، بدى ديگرى است مثل آن». | ||
و اين نحو از عدالت، همان است كه در آيه: «إنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإحسَان» منظور است. چون «عدل»، به معناى مساوات در تلافى است. اگر خير است، خير، و اگر شر است شر. و «احسان»، به معناى اين است كه خيرى را با خيرى بيشتر از آن تلافى كنى، و شرى را به شرى كمتر از آن جواب گویى. اين بود آن مقدار از كلام راغب، كه مورد حاجت ما بود. | و اين نحو از عدالت، همان است كه در آيه: «إنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإحسَان» منظور است. چون «عدل»، به معناى مساوات در تلافى است. اگر خير است، خير، و اگر شر است شر. و «احسان»، به معناى اين است كه خيرى را با خيرى بيشتر از آن تلافى كنى، و شرى را به شرى كمتر از آن جواب گویى. اين بود آن مقدار از كلام راغب، كه مورد حاجت ما بود. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۰: | ||
با هر يك از افراد جامعه، طورى رفتار شود كه مستحق آن است و در جایى جاى داده شود، كه سزاوار آن است، و اين خصلتى اجتماعى است كه فرد فرد مكلفان، مأمور به انجام آن اند. به اين معنا كه خداى سبحان دستور مى دهد هر يك از افراد اجتماع عدالت را بياورد، و لازمه آن، اين مى شود كه امر متعلق به مجموع نيز بوده باشد. پس هم فرد فرد مأمور به اقامه اين حكم اند، و هم جامعه كه حكومت عهده دار زمام آن است. | با هر يك از افراد جامعه، طورى رفتار شود كه مستحق آن است و در جایى جاى داده شود، كه سزاوار آن است، و اين خصلتى اجتماعى است كه فرد فرد مكلفان، مأمور به انجام آن اند. به اين معنا كه خداى سبحان دستور مى دهد هر يك از افراد اجتماع عدالت را بياورد، و لازمه آن، اين مى شود كه امر متعلق به مجموع نيز بوده باشد. پس هم فرد فرد مأمور به اقامه اين حكم اند، و هم جامعه كه حكومت عهده دار زمام آن است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۹ </center>= | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۹ </center>= | ||
==امر به «احسان»، نسبت به ديگران و به خویشاوندان، در آیه شریفه== | ==امر به «احسان»، نسبت به ديگران و به خویشاوندان، در آیه شریفه== | ||
ویرایش