گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>


==هر موجودى از موجودات داراى مرتبه اى از علم است وتسبيح موجودات تسبيح حقيقى است ==
==تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى است ==
حال اگر بگوئى صرف اينكه عالم به وجودش كشف از وجود آفريدگارى مى كند سبب نمى شود كه بگوئيم عالم همه تسبيح خدا مى گويند، چون صرف كشف را تسبيح نمى گويند، مگر وقتى كه تواءم با قصد واختيار باشد، هم كشف باشد وهم قصد، وقصد هم از توابع حيات است ، واغلب موجودات عالم از حيات بى بهره اند آسمان و آنچه سياره است ، وزمين وآنچه جمادات است حيات ندارند، پس گويا چاره اى نيست از اينكه تسبيح را حمل بر معناى مجازى نموده مقصود از آن را هم ان كشف ودلالت بر وجود پروردگار خود بدانيم.
حال اگر بگویى: صرف اين كه عالَم به وجودش كشف از وجود آفريدگارى مى كند، سبب نمى شود كه بگویيم عالَم همه تسبيح خدا مى گويند. چون صرف كشف را تسبيح نمى گويند، مگر وقتى كه توأم با قصد و اختيار باشد، هم كشف باشد و هم قصد، و قصد هم از توابع حيات است، و اغلب موجودات عالَم از حيات بى بهره اند، آسمان و آنچه سياره است، و زمين و آنچه جمادات است، حيات ندارند. پس گويا چاره اى نيست از اين كه تسبيح را حمل بر معناى مجازى نموده، مقصود از آن را همان كشف و دلالت بر وجود پروردگار خود بدانيم.


در پاسخ مى گوئيم : از كلام خداى تعالى فهميده مى شود كه مساءله علم نيز در تمامى موجودات هست ، هر جا كه خلقت راه يافته علم نيز بدانجا رخنه كرده است ، وهر يك از موجودات به مقدار حظى كه از وجود دارد بهره اى از علم دارد، والبته لازمه اين حرف اين نيست كه بگوئيم تمامى موجودات از نظر علم با هم برابرند، ويا بگوئيم علم در همه يك نوع است ، ويا همه آنچه را كه انسان مى فهمد مى فهمند وبايد آدمى به علم آنها پى ببرد، واگر نبرد معلوم مى شود علم ندارند.
در پاسخ مى گویيم:  


البته اين نيست ، ولى اگر اين نيست دليل نمى شود بر اينكه هيچ بهره اى از علم ندارند، خواهى گفت از كجاى كلام خدا بر مى آيد كه همه عالمند وبهره اى از علم دارند؟ مى گوئيم از آيه ((قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كلّ شى ء(، و نيز آيه: (فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين ((، وآياتى كه اين معنا را افاده كند بسيار است كه به زودى در بحثى مستقل همه آنها را ان شاء اللّه نقل مى كنيم.
از كلام خداى تعالى فهميده مى شود كه مسأله علم نيز در تمامى موجودات هست. هر جا كه خلقت راه يافته، علم نيز بدان جا رخنه كرده است، و هر يك از موجودات، به مقدار حظّى كه از وجود دارد، بهره اى از علم دارد. و البته لازمه اين حرف، اين نيست كه بگویيم تمامى موجودات از نظر علم با هم برابرند، و يا بگویيم علم در همه يك نوع است، و يا همه آنچه را كه انسان مى فهمد، مى فهمند و بايد آدمى به علم آن ها پى ببرد، و اگر نبرد، معلوم مى شود علم ندارند.


و چون چنين است كه هيچ موجودى فاقد علم نيست بنابراين خيلى آسان است كه بگوييم هيچ موجودى نيست مگر آنكه وجود خود را درك مى كند (البته مرحله اى از درك ) ومى خواهد با وجود خود احتياج ونقص جودى خود را كه سراپايش را احاطه كرده اظهار نمايد، احتياج ونقصى كه غناى پروردگار وكمال اوآن را احاطه نموده است ، پس هيچ موجودى نيست مگر آنكه درك مى كند كه ربّى غير از خداى تعالى ندارد، پس او پروردگار خود را تسبيح نموده واز داشتن شريك و يا هر عيبى منزه مى دارد.
البته اين نيست. ولى اگر اين نيست، دليل نمى شود بر اين كه هيچ بهره اى از علم ندارند.
 
خواهى گفت: از كجاى كلام خدا بر مى آيد كه همه عالم اند و بهره اى از علم دارند؟
 
مى گویيم: از آيه: «قَالُوا أنطَقَنَا اللّهُ الَّذِى أنطَقَ كُلَّ شَئ»، و نيز آيه: «فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً قَالَتَا أتَينَا طَائِعِين»، و آياتى كه اين معنا را افاده كند، بسيار است كه به زودى در بحثى مستقل، همه آن ها را إن شاء اللّه نقل مى كنيم.
 
و چون چنين است كه هيچ موجودى فاقد علم نيست، بنابراين خيلى آسان است كه بگوييم: هيچ موجودى نيست مگر آن كه وجود خود را درك مى كند (البته مرحله اى از درك)، و مى خواهد با وجود خود، احتياج و نقص وجودى خود را كه سراپايش را احاطه كرده، اظهار نمايد. احتياج و نقصى كه غناى پروردگار و كمال او آن را احاطه نموده است. پس هيچ موجودى نيست مگر آن كه درك مى كند كه ربّى غير از خداى تعالى ندارد. پس او، پروردگار خود را تسبيح نموده و از داشتن شريك و يا هر عيبى منزّه مى دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۵۲ </center>
<span id='link103'><span>
<span id='link103'><span>
==تسبيح همه موجودات تسبيح حقيقى وقالى است ==
==تسبيح همه موجودات تسبيح حقيقى وقالى است ==
با اين بيان به خوبى روشن مى گردد كه وجهى ندارد كه ما تسبيح زمين و آسمان را در آيه مورد بحث حمل بر مطلق دلالت كرده ومرتكب مجاز شويم ، زيرا وقتى جايز است ارتكاب مجاز كرد كه نشود كلام صاحب كلام را حمل بر حقيقت نمود.
با اين بيان به خوبى روشن مى گردد كه وجهى ندارد كه ما تسبيح زمين و آسمان را در آيه مورد بحث حمل بر مطلق دلالت كرده ومرتكب مجاز شويم ، زيرا وقتى جايز است ارتكاب مجاز كرد كه نشود كلام صاحب كلام را حمل بر حقيقت نمود.
۱۶٬۸۸۰

ویرایش