۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
<span id='link101'><span> | <span id='link101'><span> | ||
آرى، اين عالَم فى نفسه، جز محض حاجت و صرف فقر و فاقه به خداى تعالى، چيز ديگرى نيست. در ذاتش و صفاتش و احوالش و به تمام سراسر وجودش محتاج خداست، و «احتياج»، بهترين كاشف از وجود محتاجٌ إليه است، و مى فهماند كه بدون او، خودش مستقلا هيچ چيز ندارد، و آنى منفك از او و بى نياز از او نيست، و تمامى موجودات عالَم با حاجتى كه در وجود و نقصى كه در ذات خود دارند، از وجود پديد آورنده اى غنى در وجود و تام و كامل در ذات خبر مى دهند. و همچنين با ارتباطى كه با ساير موجودات داشته، از آن ها براى تكميل وجود خود استمداد مى كند، و نقائصى كه در ذات خود دارد، برطرف مى سازد، به طور صريح كشف مى كند از وجود پديد آورنده اى، كه او ربّ و متصرف در هر چيز و مدبّر امر هر چيز است. | |||
از سوى | از سوى ديگر، اين نظام عمومى و جارى در موجودات عالَم كه باعث شده همه پراكنده ها را جمع نموده و رابطه اى در ميان همه برقرار سازد نيز، بدون زبان از اين حقيقت، كشف و پرده بردارى مى كند. پس پديد آورنده اين عالَم هم، واحد و يكتا است. اواست كه با تنهایى خود، مرجع همه عالَم و با وحدت خود، برآورنده همه حوائج و تكميل كننده همه نواقص است. پس هر كه غير اوست، بدون حاجت و نقيضه نخواهد بود. | ||
ربّ و پروردگار اوست، ربّى غير او نيست، و غنيئى كه فقر نداشته باشد و كاملى كه نقص نداشته باشد، اوست. بنابراين، تمامى اين موجودات عالَم با حاجت و نقص خود، خداى را از داشتن احتياج تنزيه و از داشتن نقص، تبرئه مى كنند. | |||
حتى نادانان | حتى نادانان مشركان هم كه براى خدا شركایى اثبات مى كنند و يا نقصى و عيبى به او نسبت مى دهند، با همين عمل خود، تقدس خداى را از شريك و برائتش را از نقص اثبات مى كنند. زيرا معنایى كه در ذهن و ضمير اين انسان ها تصور شده و الفاظى كه با آن الفاظ حرف مى زنند و تمامى اعضایى كه براى رساندن اين هدف استخدام مى كنند، همه امورى هستند كه با حاجت وجودى خود، از پروردگارى واحد و بى شريك و نقص خبر مى دهند. | ||
پس | پس مَثَل اين انسان كه توحيد آفريدگار خود را انكار مى كند، مَثَل انسانى است كه به بانگ بلند ادعا كند كه حتى يك نفر هم در عالَم نيست كه سخن بگويد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۵۱ </center> | ||
و بر چنين مطلبى شهادت | و بر چنين مطلبى شهادت دهد. زيرا اين شخص غافل است كه همين شهادتش، بهترين دليل بر خلاف مدّعاى خودش است، و هرچه پافشارى بيشترى كند و يا شهود بيشترى بياورد، بر خلاف گفته خودش حجت محكمترى اقامه كرده است. | ||
<span id='link102'><span> | <span id='link102'><span> | ||
==هر موجودى از موجودات داراى مرتبه اى از علم است وتسبيح موجودات تسبيح حقيقى است == | ==هر موجودى از موجودات داراى مرتبه اى از علم است وتسبيح موجودات تسبيح حقيقى است == | ||
حال اگر بگوئى صرف اينكه عالم به وجودش كشف از وجود آفريدگارى مى كند سبب نمى شود كه بگوئيم عالم همه تسبيح خدا مى گويند، چون صرف كشف را تسبيح نمى گويند، مگر وقتى كه تواءم با قصد واختيار باشد، هم كشف باشد وهم قصد، وقصد هم از توابع حيات است ، واغلب موجودات عالم از حيات بى بهره اند آسمان و آنچه سياره است ، وزمين وآنچه جمادات است حيات ندارند، پس گويا چاره اى نيست از اينكه تسبيح را حمل بر معناى مجازى نموده مقصود از آن را هم ان كشف ودلالت بر وجود پروردگار خود بدانيم. | حال اگر بگوئى صرف اينكه عالم به وجودش كشف از وجود آفريدگارى مى كند سبب نمى شود كه بگوئيم عالم همه تسبيح خدا مى گويند، چون صرف كشف را تسبيح نمى گويند، مگر وقتى كه تواءم با قصد واختيار باشد، هم كشف باشد وهم قصد، وقصد هم از توابع حيات است ، واغلب موجودات عالم از حيات بى بهره اند آسمان و آنچه سياره است ، وزمين وآنچه جمادات است حيات ندارند، پس گويا چاره اى نيست از اينكه تسبيح را حمل بر معناى مجازى نموده مقصود از آن را هم ان كشف ودلالت بر وجود پروردگار خود بدانيم. |
ویرایش